فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفاً (6)
ای پیامبر: گویا میخواهی از شدت اندوه به جهت روی گردانی کفار از قرآن و انصرافشان از شنیدن دعوت، خود را بکشی.
خداوند به پیغمبر خود میگوید این قدر فشار به خود نیاور، نزدیک است به خاطر دوری مردم از دین، جان از تنت خارج شود. از بس رسول خدا(ص) متوجه عظمت توحید بودند، آرزو داشتند بشریت متوجه آن عظمت بگردد. خداوند در این آیه متذکر میشود که باید انسانها با عقل خود به زیبایی ایمان برسند و آن را انتخاب کنند تا ایمان آنها جزء شخصیتشان بشود. اگر ما بخواهیم فردی را به کوه ببریم، اگر رختخوابش را از جنس الیاف خشن درست کنیم تا نتواند بخوابد، در این صورت چون شرایط ماندن ندارد همراه ما میآید، ولی اگر شرایط بر عکسِ آن باشد، معلوم نیست ما را همراهی کند. خداوند به پیغمبر خود میگوید من کاری کردهام که اینها اگر خواستند، خودشان ایمان را انتخاب کنند نه آن که مجبور باشند تو را همراهی نمایند. ای پیغمبر مثل این که به خاطر إعراض آنها میخواهی خود را هلاک کنی در حالی که ما آنها را در شرایطی قرار دادهایم که امکان إعراض داشته باشند.
پیامبر اکرم هم انسان است و احساسات انسانی دارد ولی تفاوتش با ما در این است که چون بینش قرآنی دارد، احساساتِ انسانی آن حضرت او را متوقف نمیکند. تفاوت مؤمن و کافر در این است که کافر چون اهل دنیا است، اگر فرزندش بمیرد یا خانهاش خراب شود، تمام حیاتش متوقف میشود و دیگر نمیتواند زندگی کند در حالی که فرد مومن در عین آن که احساسات دارد، اگر فرزندش بمیرد با این که ناراحت میشود ولی زندگی و حیاتش با از دست رفتن خانه و فرزند متوقف نمیشود. چون ادامهی حیاتش به مدرک و خانه و فرزند و شهرت و مقام نیست بلکه ادامهی حیاتش منوط بر اُنس با خدا و سعادتِ در قیامت است. نظام عالم، نظام بی دردسری نیست ولی مؤمن در چنین نظامی در روبهرو شدن با مشکلات، خود را نمیبازد و متوقف نمیشود. به عبارت دیگر بنا نیست در عرصهی حیات، سختیهایی که لازمهی یک زندگی پر از امتحان است به مؤمن یا به کافر نرسد. بناست مؤمن مجهز به بینشی شود که در جادهی دنیا فقط به جاده فکر نکند بلکه به هدف بیندیشد، کسی که فقط به جاده نگاه کند، اگر جاده حفرهای داشت دیگر نمیداند چه کار باید بکند چون با هدفی ناقص روبهرو شدهاست. ولی اگر کسی به هدف نگاه کرد با دیدن حفره، میان بُر میزند و به هدف میاندیشد. قرآن به پیغمبر میگوید این قرآن تنها کسی را هدایت میکند که دلش نسبت به خطرِ منحرف شدنش بلرزد.(1) قرآن نمیتواند کسی را هدایت کند مگر این که او به این نتیجه برسد که برای رسیدن به مقصد جز راه دینداری بقیهی راهها گمراه کنندهاند. دین میگوید باید انسانیت را از طریق تفکر دینی و عمل دینی به دست آورد. اگر هدفی که تعیین میکنید هدف قرآنی نباشد، بعد از مدتی متوجه میشوید که هدفتان هیچ بوده است. به رسول خود میگوید: چرا از اعراض کافران متأسف هستی؟ تو که قانون جهان را از همه بهتر میدانی، میدانی کل جهان در قبضهی حق است. نظام حق این گونه است که شرایط را در اختیار مردم قرار میدهد و اجازه میدهد هر کس با هر استعدادی که دارد هر چه میخواهد بشود. شرایط برای خوب شدن و بد شدن فراهم است. قرآن آمده تا راه خوب شدن، پنهان نباشد.