تربیت
Tarbiat.Org

سوره کهف، راز زندگی‌های توحیدی
اصغر طاهرزاده

حضور در صحنه‌ی ابدیت

حضرت حق می‌فرماید:
وَ یَوْمَ نُسَیِّرُ الْجِبالَ وَ تَرَى الْأَرْضَ بارِزَةً وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً (47)
و به یاد آر روزی را که به راه می‌اندازیم کوه‌ها را، یعنی از جای خود برمی کنیم و زمین را صاف و بدون حائل می‌بینی و همه را جمع کرده و محشور می‌کنیم و احدی را برجای نمی‌گذاریم و همه را زنده می‌نماییم.
ملاحظه کنید چگونه قرآن وجه باطنی دنیا را نشان می‌دهد تا افق و جهت حیات انسان‌ها مشغول این دنیا نشود. ذهن را متوجه شرایطی می‌کند که کوه‌ها برکنده می‌شوند و فرو می‌ریزند و همه جای زمین بروز و ظهور می‌کند و دیگر چیزی مانع از دیدن کرانه‌ی افق نیست. احتمال داده‌اند که این آیه می‌خواهد به آیه‌ای اشاره کند که می‌فرماید: «وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا»(10) و زمین روشن گشت به نور پروردگارش و در همین رابطه فرمود: ما همه‌ی افراد بشر را زنده می‌کنیم و گرد می‌آوریم و احدی را برجای نمی‌گذاریم.
وَ عُرِضُوا عَلى‏ رَبِّکَ صَفًّا لَقَدْ جِئْتُمُونا کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَکُمْ مَوْعِداً (48)
و همه در یک صف به پیشگاه پروردگارت عرضه می‌شوند. به آن‌ها گفته می‌شود اکنون نزد ما تنها آمده‌اید همان‌گونه که اول بار شما را آفریدیم، گمان می‌کردید هرگز برای شما موعدی نخواهد بود.
آیه در مورد مشرکین است که گمان می‌کردند موعدی که خدا را ملاقات کنند مقرر نشده است. مشرکین که به اسباب ظاهریِ دنیا اعتماد کردند، دل خود را به زینت زندگی دنیا سپردند آن‌طور که باید به امری پایدار دل ببندند در حالی که همه‌ی این اسباب و ظواهر از بین می‌رود و جز پروردگارشان و نامه‌ی اعمالشان برایشان نمی‌ماند و در محضر او عرضه می‌شوند در حالی که هیچ کس بر دیگری برتری ندارد، در آن حال می‌بینید تنها خداوند همیشه نقش آفرین بوده و این‌ها خود را مشغول اوهام و خرافاتی کردند که سر سوزنی ارزش نداشت و چقدر در خطا رفتند که راه قرب به خدا را رها کردند.
خداوند در این آیه چند نکته‌ی اساسی مطرح می‌فرماید: یکی این‌که همه به‌طور ناخواسته به سوی پروردگارشان عرضه می‌شوند و کفار در آن روز و در آن لقاء، کرامت و حرمتی نخواهند داشت، چون رسول خود را مورد خطاب قرار داد و فرمود: «عَلی رَبّک» وگرنه می‌فرمود: «علی رَبّهم». دیگر این‌که انواع برتری‌های من در آوری همه از بین می‌رود و همه در یک صف محشور می‌شوند مثل وقتی که به دنیا آمدند. از همه مهم‌تر روشن می‌کند چگونه زینت دنیا و تعلق دل‌هایشان به اسباب ظاهری آن‌ها را از سلوک به سوی خدا باز داشته در حدّی که گمان کرده‌اند موعدی برای رسیدگی به حسابشان وجود ندارد و از یاد بردن قیامت سبب اصلی پشت کردن آن‌ها به طریق هدایت بوده همچنان که در جای دیگر فرمود: «إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ»(11) كسانى از راه خدا گمراه شدند که روز حساب را فراموش كردند، برای آن‌ها عذابى سخت‏خواهد بود. وضع آن‌ها در عمل مانند حال کسی بود که گمان می‌کردند تا ابد در این دنیا باقی‌اند و هرگز به سوی خدا بازگشتی ندارند.
روحشان روحی شده بود که درک معنویات را مزاحم زندگی خود می‌دانستند زیرا توجه به دنیا استعداد درک غیب را از آدم می‌گیرد در حالی که اگر صادقانه و خالصانه نظر به ربوبیت خدا داشته باشند و بندگی پیشه کنند استعداد درک قیامت در آن‌ها رشد می‌کند. زیرا قلب هر انسانی چشم و گوش دارد اگر با آزاد شدن از شیفتگی‌های دنیایی آن را آزاد کنیم با چشمش نور حضور ابدیت را می‌بیند و همچون حارثة بن مالک صدای زفیر جهنم را می‌شنود.(12)
وَ وُضِعَ الْکِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمینَ مُشْفِقینَ مِمَّا فیهِ وَ یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً(49)
و کتابی را که اعمال همه‌ی خلایق در آن ضبط شده برای حساب نصب می‌کنند و مجرمین را - اعم از مشرک و غیر مشرک- در موقع نصب کتاب نگران می‌یابی و می‌گویند وای بر ما این چه کتابی است که هیچ کوچک و بزرگی را فروگذار نکرده و همه را شمرده. که نشانِ تسلط کتاب بر مطلق حوادث و از جمله گناهان است که هیچ گناه کوچکی را به خاطر کوچک بودنش و این که مهم نیست و هیچ گناه بزرگی را به خاطر این که واضح است و همه می‌دانند، از قلم نینداخته و آنچه حاضر در نزد خود می‌یابند خودِ عمل است که هریک به صورت مناسب خود مجسّم می‌شود - نه کتابِ اعمال و نوشته شده‌ی آن‌ها را - و چون خود عمل را می‌یابند دیگر ظلمی معنا ندارد و کسی جز خودِ فرد در آن دخالتی نداشته است.