تربیت
Tarbiat.Org

سوره کهف، راز زندگی‌های توحیدی
اصغر طاهرزاده

داستانی عبرت آموز

وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَیْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُما زَرْعاً (32)
برای آن‌ها مثال آن دو مرد را بزن که برای یکی از آن‌ها دو باغ از انگور قرار دادیم و پیرامون آن‌ها را از درختان خرما پوشاندیم و میان آن‌ها کشتزاری پدید آوردیم.
علامه طباطبایی(ره) می‌فرمایند: این آیات متضمن دو مَثَل است که حقیقت ملکیتِ آدمی را نسبت به آنچه در زندگی دنیا و زینت‌های فریبنده و سریع الزوال زندگی‌ دارد، بیان می‌کند این‌ها آدمی را از یاد پروردگارش غافل و مشغول می‌سازد و به خیالش می‌قبولاند که راستی مالک آن‌ها است. لذا برگشت این آیات به توضیح همان حقیقتی است که خداوند در آیه‌ی «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها» بدان اشاره دارد.
آیه‌ی فوق در رابطه با «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ» روشن می‌کند این جهان، جهان امتحان است و تو نباید از اعراض کافران اندوه بخوری، می‌گوید: برای این مردمی که فرو رفته در زینت حیات دنیا شدند و از ذکر خدا روی گردان گشتند، مثلی بزن تا بفهمند دل به سرای خالی بسته‌اند و آنچه بدان فریفته شده‌اند خیالی بیش نیست. مَثَلِ دو مردی که یکی از آن‌ها دو باغ انگور داشت که درخت‌های نخل را اطراف آن باغ قرار دادیم و میانه‌ی آن دو باغ زراعتش بود تا آن باغ هم میوه‌ و هم آذوقه‌ی صاحبش را تأمین کند و مردی که از این امکانات دنیایی محروم بود. در واقع می‌خواهد روشن کند بین زندگی ایمانی با زندگی غیر ایمانی در این دنیا و آن دنیا، تفاوت اساسی هست. می‌فرماید:
کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً (33)
این دو باغ در عین آن که میوه می‌دادند، چیزی از میوه دادن به طور کامل کم نداشتند و ما بین این دو باغ نهری را روان کردیم تا به بهترین شکل باغ‌ها آبیاری شوند.
وَ کانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً (34)
یکی از آن دو مرد که بهره و میوه‌های فراوانی داشت، مغرورانه به رفیقش گفت من از دو جهت از تو بهترم، یکی از نظر مال و ثروت و دیگر از نظر خدم و حشم و عزت اجتماعی.
ملاحظه کنید اهل دنیا گرفتار چه پندارهایی نسبت به خود می‌شوند، گویا تصور می‌کرده همه‌ی این اموال و موقعیت را خودش شکل داده و احدی نمی‌تواند از دست او خارج کند، در آن حدّ که حتی جایی برای خدا هم قائل نبوده و به این خیال که با داشتن این اموال و زیبایی‌ها حاجتی به خدا ندارد و می‌تواند بدون خدا و به طور مستقل هر کاری خواست بکند، چون داشتن این امکانات را از زرنگی خود می‌دانست و همین امر موجب شد که بر رفیق خود تا آن حدّ تکبر بورزد و دین و دنیای خود را از دست بدهد.
قرآن می‌خواهد بگوید: اگر این طور فکر کردی که چون مال داری و از نظر اقتصادی کارهایت جلو رفت پس آدم مهمی هستی، بدان که همین طرز فکر سبب نابودی‌ات می‌شود.
در آیه‌ی 6 همین سوره ملاحظه فرمودید خدا فرمود: با زینت‌های زمین مردم را امتحان می‌کنیم و در این مثال یک انسان ثروتمند و یک انسان فقیر را مدّ نظر ما قرار می‌دهد، در حالی که باید انسان ثروتمند همه‌ی دارایی خود را به خدا نسبت بدهد و آن را وسیله‌ی امتحان خود به شمار آورد و بندگی خود را به خدا نشان دهد، مشرکانه ادعا می‌کند برتر از رفیقش است که آن امکانات در اختیار او نیست. این مشکل اصلی گرفتارانِ دنیاست که فکر می‌کنند نیازی به خدا ندارند و مستقلاً می‌توانند ثروت خود را مدیریت کنند و به انتها برسانند. غافل از این که خداوند می‌خواهد از طریق نفعی که از طریق این امکانات به ما می‌رسد ما را امتحان کند. اگر کسی فکر کرد در این عالم مستقل است ربوبیت حق را نشناخته و معلوم است که کارش به انکار قیامت می‌کشد چون نمی‌تواند بپذیرد نظامی برای حساب‌رسی به کارهای او در میان است.