پس راه استفاده از عالم غیب و مأنوسشدن با آن عالم همچنان كه عرض شد، مشخص است، هرچند امکان سوء استفاده از عالم غیب نیز وجود دارد و كافران و شیاطین راه سوء استفاده از آن را برگزیدهاند. قرآن در رابطه با این موضوع میفرماید: «وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاء بُرُوجًا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ * وَحَفِظْنَاهَا مِن كُلِّ شَیْطَانٍ رَّجِیمٍ * إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِینٌ»؛(28) ما در آسمان، عوامل نمایش آیات الهی و زینتهایی را برای آنهایی که میتوانند آن حقایق غیبی را بنگرند قرار دادیم، و آن زیبائیهای معنوی را از هر شیطانِ رانده شدهای حفظ کردیم تا دست تجاوز او به آن معانی نرسد، مگر آن که دزدانه چیزی از آن حقایق بشنود که در آن صورت شهاب آشکاری او را دنبال میکند.(29)
آیات فوق؛ موضوع استراق سمع شیاطین را مطرح میکند که میروند از حقایق غیبی آسمانِ معنا چیزی بگیرند، که در آن صورت شهاب مبین یعنی انوار روشنگر معنوی ملائكه به دنبال آن مطلب دزدیده شده میآید تا شیاطین را رسوا کند و نگذارد آنها ادعا کنند به حقایق آسمانی راهیافتهاند. به عبارت دیگر شیاطین سعی دارند از طریق ارتباط با عالم غیب چیزهایی بهدست آورند و از آنها سوء استفاده کنند.
کفار و شیاطین سخت در تلاشاند تا به رازهای آسمانی دست یابند و آنها را مورد سوء استفاده قرار دهند ولی قرآن میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ كَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُواْ عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاء»؛(30) آنهایی که آیات ما را تکذیب میکنند و در مقابل آنها استکبار میورزند، برای آنها درهای آسمان گشوده نمیشود. روشن است که در اینجا منظور از آسمان، آسمانِ زمین نیست، زیرا کفار به این آسمان دست مییابند. از آیه فوق روشن میشود که غیر مؤمنین، به معنای واقعی نمیتوانند از حقایق معنوی بهرهمند شوند تا قلب آنها چیزی از آن معانی را کشف کند، پس عملاً با آن چه شیطان به آنها القاء میکند به سر میبرند. آسمانِ دنیا، یعنی مقام باطنی دنیا، مثل «منِ» تن، که جنبهی باطنی بدن است. در آیات 16 به بعد سوره حجر که عرض شد؛ میفرماید ما در آن آسمان، بروج و عوامل روشنگری گذاشتهایم. بروج آسمان مثل ملائكهاند، همانطور كه عقل در آسمانِ جان انسان مثل ستارهی روشنگر عمل میكند. عقلِ شما برای شما نور است، منِ شما آسمان تن شما است و عقلِ شما ستارهی درخشانِ قرارگرفته در آسمان جان شما است. عقلتان كه در آسمان تنتان است موجب حفظ تن و جان شما از دشمنان جنّی و انسی است. در ادامه میفرماید: «وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ»؛ آن برجها و حقایق معنوی برای كسانی كه اهل نظر هستند زینت است، و انسان را متوجه زیباییهای معنوی عالم وجود میکند. قرآن در رابطه با نظر به باطن عالم میفرماید: «أَوَلَمْ یَنظُرُواْ فِی مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ»؛(31) چرا افراد به ملکوت آسمانها و زمین نمینگرند. اگر انسانها به لطف الهی بتوانند به ملکوت عالم بنگرند میبینند چه غوغایی است. در هر صورت در آیات مورد بحث یعنی آیات 18- 16 سوره حجر در ادامه میفرماید: بروج را در آسمان قرار دادیم، «وَحَفِظْنَاهَا مِن كُلِّ شَیْطَانٍ رَّجِیمٍ»؛ و از طریق آن بروج آسمان را از هر شیطان رجیمی حفظ كردیم و در نتیجه آنها نمیتوانند در آن نفوذ کنند و از حقایق غیبی آن بهرهمند گردند «إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِینٌ»؛ مگر اینكه آن شیطانها در آسمان غیب استراق سمع كنند و مقداری از حقایق آن را بدزدند.
پیغمبر(ص) و ائمه(ع) به عالم غیب نظر میكنند و از آن برای جان خود زینتهای معنوی اَخذ میکنند، شیاطین هم میروند گوش مینشینند تا خبرهایی را از عالم غیب بدزدند.(32) خبرهای دزدیدهشدهی ناقص، همانهایی است که شیاطین در اختیار جادوگرها و كاهنان قرار میدهند تا آنها حوادث آینده را پیشگویی کنند، و چون از عالم غیب است به ظاهر درست در میآید ولی چون دزدی است، بیبرکت و نیمهکاره است. در همین رابطه در ادامه میفرماید: «فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِینٌ»؛ یعنی یک نور روشنگر و رسواکنندهای از طرف ملائكه آن خبر دزدیدهشده را دنبال میکند، در نتیجه بیثمری آن معلوم میشود و جادوگر رسوا میگردد.
در رجوع به جادوگران دو چیز را فراموش نكنید. اولاً: خبری که میدهند نیمه كاره است. ثانیاً: چیزی نمیگذرد که پوچی و بیثمری آن روشن میشود. اگر کمی به آیات فوق توجه فرمایید نکات ارزشمندی در اختیارتان میگذارد. قرآن میفرماید بله جادوگر و کاهن از غیب خبر میدهند، اما خبرشان را از جن و شیطان گرفتهاند و خبر آنها خبر دزدی است و پشت سر آن خبر، شهابِ ملائكه میآید و نمیگذارند آب خوش از گلوی آنها پایین برود. نه خود جادوگر از آن خبرها نتیجهی واقعی میگیرد، و نه آنكس كه میرود به نزد آنها به چیزی میرسد. این نوع کارها را سوء استفاده از عالم غیب گویند.
وقتی نزد كاهن یا جادوگری میروی میبینی چقدر خبرهای عجیبی میدهد و پس از مدتی به ظاهر همهی آنها درست در میآید، به خود میگویی بهتر است اسلام و روحانیت را رها كنم و دنبال اینها بروم، غافل از اینکه در نهایت هیچ نتیجهای بهدست نمیآوری و همه فرصتها را هم از دست میدهی. مثل تاجری که به ظاهر درآمد خوبی دارد ولی نتیجهی کارش که باید زندگی خوبی برایش پیش بیاورد او را با ناکامی روبهرو میکند.