تربیت
Tarbiat.Org

جایگاه جنّ، شیطان و جادوگر در عالم
اصغر طاهرزاده

کتک‌خوردن از خیالات

مبنا یا موضوع دوّمی که باید مورد توجه قرار گیرد که به یک اعتبار ادامه همان نکته اول است، موضوع شدت تأثیر مَن روی تن است. این‌قدر گاهی منِ انسان روی تن آدم تأثیر می‌گذارد كه با ساختن خیالات و رشد آن‌ها موجب می‌شود که هرچه تصور می‌کند برروی بدنش محقق شود. این در حالی است که انسان در تعادل نباشد و عقل او روی خیالاتش كنترل نداشته باشد.
نقش خیال بر روی تن بسیار عجیب است. مثلاً اگر طرف در خانه تنها نشسته‌ است، یك مرتبه فكر كند که نكند یك دزد از دیوار بالا بیاید. در این حال اگر عقل و ایمان او به کمک ‌آیند که مگر خدا تو را تنها می‌گذارد، خدا خودش كمك می‌كند؛ همین توكل انسان به خدا نمی‌گذارد آن خیال رشد ‌كند. اما اگر عقل و ایمان در صحنه نبود و آن خیال همچنان رشد کرد و باز قدرت گرفت و رشد کرد، یک‌مرتبه طرف آن دزد را بالای دیوار می‌یابد. اگر باز خیال کرد که حالا می‌آید و یک کتک محکم به من می‌زند، می‌یابد که آن دزد آمد و شروع کرد او را زدن، و اگر خیال کرد طوری او را زد که تمام بدنش سیاه شد، می‌یابد که بدنش سیاه شد. بعد که آن خیالات رفت و آشنایان آمدند می‌بینند که واقعاً بدن او سیاه شده و می‌پذیرند که دزدی آمده و او را کتک زده و بدن او را سیاه کرده است. در حالی که او از خیالات خودش کتک خورد، آن خیالات آن‌قدر قوی بود که روی بدن او تأثیر گذارد. بنده خودم موردی را می‌شناختم که می‌گفت: جنیان آمدند و محکم با دست روی صورتم زدند، و فردا صبح جای پنج انگشت روی صورتش کبود بود. این همان کتک‌خوردن از خیالات نفسِ خود است. عموم مردم اینقدرها خیالاتشان را رشد نمی‌دهند، چون با توكل و ایمان و عقل آن را كنترل می‌كنند، ولی انسان‌های معمولی از خیالاتشان تأثیر می‌گیرند و اگر در یک تنهایی قرار گرفتند که کاملاً خیالاتشان امکان رشدکردن پیدا کرد تأثیر شدیدی از آن می‌گیرند.
قدیمی‌ها می‌گفتند زن‌هایی را كه تازه زایمان كرده‌اند تنها نگذارید، جنیان می‌آیند او را اذیت می‌کنند. این حرف از جهتی درست است و از جهتی غلط، چون از جهتی واقعاً این خانم در آن حالتِ ضعف بدنیِ پیش‌آمده و تنهایی، خیالاتش را نمی‌توانست کنترل کند، و لذا صورتی را در بیرون برای خود می‌ساخت و از آن تأثیر می‌پذیرفت، و از جهت دیگر چون واقعاً چیزی در بیرون نبود، او در خیالات خود آن را می‌ساخت. آدمی ‌كه ضعیف ‌شود نیروی كنترل خیالش تحلیل می‌رود، از این رو خیالش تحرّک بیشتری پیدا می‌کند. نمونه‌ی ساده این حالت را وقتی در روز به‌شدت خسته شده‌‌اید و شب می‌خواهید بخوابید تجربه کرده‌اید. هر چه می‌خواهید بخوابید، خیالاتتان نمی‌گذارد، چون بدن ضعیف است تأثیر خیالات بیشتر است. خیالاتتان در شرایط خستگی بدن قوی‌تر از شرایط عادی تأثیر می‌گذارند. اما اگر بدنتان در شرایط عادی باشد، خیالات که می‌آیند قدرت کمتری در تأثیرگذاری دارند. از قدیمی‌ها ‌شنیده‌اید که می‌گفتند در حمام‌ها اگر صبح زود می‌رفتیم جنیان را می‌دیدیم. چون اولاً: وقتی تنها در حمام بودند جنیان را می‌دیدند زیرا تنهایی؛ خیال‌پرور است. ثانیاً: در آن فضا به جهت بخارِ زیاد، اكسیژن به اندازه كافی موجود نبود و لذا به بدن فشار می‌آورد و قوه‌ی وَهمیه قوی می‌شد، وقتی قوه وهمیه قوی شد انسان هرچه را انتظار دارد می‌سازد، آنقدر هم شدید می‌سازد كه از آن تأثیر می‌گیرد. طرف می‌گوید خودم دیدم در جنگل که بودم از لابلای درخت‌ها یك مرتبه کسی آمد و شروع کرد به زدن من، و این هم جای مشت او، و واقعاً به اندازه جای مشت صورت او ورم کرده است، شما می‌مانید که آخر اینجا جایی نیست که کسی پنهان شده باشد و بعد هم بیاید این بنده خدا را کتک بزند. غافل از این‌که او در آن تنهایی با رشد خیالات، از خودش کتک خورده، منِ او آنقدر قدرت دارد که به این شکل بر بدن او تأثیر بگذارد. در حالی که ما این تأثیرات را به پای انسان یا جنّی می‌گذاریم(4). البته نمی‌خواهم وجود جن را رد كنم، فعلاً می‌خواهیم نقش قوای نفس روشن شود، تا آرام‌آرام برسیم به جایگاه جن و ملك و سِحر. موقعی که طرف از خیالات خود تأثیر می‌گیرد آن قدر به خیال خود اجازه‌ی رشد داده است که آن خیال می‌تواند روی بدنش او تأثیر ‌گذارد. حتماً شنیده‌اید طرف خواب رفیقش را دید که صحرای محشر است رفیقی که در جهنّم بود، جلو او را گرفت که یك ریال از تو طلبكار هستم بده وگرنه نمی‌گذارم از پل صراط به سوی بهشت رد شوی، گفت این‌جا که پول ندارم، گفت پس بگذار برای اینكه یك کمی خنك شوم انگشتم را روی بدنت بگذارم، از سوزِ تماس انگشت او روی بدنش فریاد کشید و بیدار شد، دید راستی‌راستی آن جای بدنش زخم شده است و به شدت می‌سوزد. آری خیالِ طرف، به عالم قیامت سیر كرد و تحت تأثیر آن عالَم قرار گرفت و آن تأثیر را به بدن منتقل کرد. بدن او كه به قیامت نرفت، بدنش در رختخواب خوابیده بود، روحش به قیامت رفت و از آن عالَم متأثر شد ولی بدنش زخم شد.
در فرانسه برای این‌که ثابت كنند روان انسان بر بدنش تأثیر می‌گذارد در محکمه و در جلو زندانی مجازات او را این‌چنین قرار دادند كه باید آهن گداخته‌ای را روی دستش بگذارند، برای اجرای حکم در زندان و جلوی فرد زندانی كوره‌ای حرارت‌زا آوردند و میله‌ای را هم در کوره گذاشتند تا خوب داغ و قرمز شد، دست‌های فرد زندانی را همان‌طور که نگاه می‌كرد به تخت بستند، و پس از آن چشمش را بستند- بنده‌ی خدا در ذهن خود تصور می‌كرد كه می‌خواهند آهن قرمز را روی دستش بگذارند- بعد میله آهن قرمز را نزدیك دستش آوردند، ولی یک میله‌ی آهن سرد را روی دستش گذاشتند، یك دفعه فریاد زد، سوختم و بعد هم دستش تاول زد. از این طریق تأثیر روان بر بدن را نشان دادند.