اینكه نفس وحدت ذاتی دارد و در واقع كثرت كمالاتش آن را از وحدت خارج نمیكند موجب میشود كه هر چیزی را كه غیر خودش است به خوبی تحمل نكند چون ذات و حقیقتش در مقام وحدت و یگانگی است، حتی اگر ناخن شما از بدنتان تا حدی جدا شود و امید پیوستن آن به بدن از بین برود دیگر نفس نمیتواند وجود آن ناخن را تحمل كند و میخواهد آن را جدا كند، چون دوگانگی را حتی در بدنش نمیخواهد. در مورد پیوند اعضاء بدن انسانی به انسان دیگر همین مشكل هست كه باید نفس عضو پیوندی را مثلاً كلیه را بپذیرد و آنرا جزء خود بداند وگرنه آن را تدبیر نمیكند و بهكار نمیگیرد و به همین جهت هم سعی میشود حتیالامكان شباهتهایی بین هردو بدن باشد و بعدهم مدتی با مصرف دارو، نفس را از توجه طبیعی به بدن منصرف میكنند تا آهستهآهسته به آن عضو جدید عادت كند. با این حال ممكن است بعد از یكسال یك مرتبه آن را پس بزند. همه این عكسالعملها ریشه در وحدت ذاتی نفس دارد كه حتی غیر بدن خود را نمیخواهد، چون در موقع استفاده از بدن، بدنی را میخواهد كه خودش ساخته و میتواند با آن تا حد ممكن اتحاد برقرار كند.(18)