ماده مزاحم و مانع حضور مجرد در عالم ماده نیست ، مثل حضور نفس در بدن كه حضـور مـادی اعضاء، مزاحم حضور و حاكمیت آن در بدن نیست، بلكه ماده مزاحم حضور ماده در ماده است. مثل جای گرفتن یك دست در بین سلولهای دست دیگر، كه محال است.
از مسائلی كه معرفت به نفس برای ما روشن میكند این است كه حكم حضور موجود مجرد در عالَم، با حكم حضور پدیدههای مادی، در عالم فرق دارد. به طوریكه حضور مجردات همه جا هست بدون اینكه آنجایی كه ماده هست جا برای حضور مجرد تنگ باشد. مثل حضور نفس در بدن كه اعضای مادی بدن مانع حضور نفس مجرد در جای جای بدن نیستند. چرا كه اصلاً مجرد از سنخ دیگر است و ماده است كه مزاحم حضور ماده میشود.
وقتی روشن شد كه ماده مانع حضور مجردات نمیتواند باشد، دیگر انتظار نداریم كه در هنگام مرگ وسایل مادی توان مقابله با فرشته مرگ را داشته باشند و نیز با روشن شدن این مطلب، حضور ملائكه و خداوند در كل هستی برایمان معنی پیدا میكند كه ما چه در درون اطاق باشیم و چه در كف دشت؛ حضور خداوند، حضوری خاص است و نمیتوان گفت در فلان مكان، یا جای موجود مادی است و یا جای موجود مجرد، بلكه باید گفت: در عینی كه یك مكان مادی است، موجود مجرد میتواند در آن مكان نیز حضور كامل و تمام داشته باشد. چون ماده مانع حضور مجرد نیست. پس نباید بگوییم خداوند در ماوراء عالم ماده هست و تصور كنیم بالای عالم ماده، جایی است كه آنجا، جای مجردات و جای خدا است، بلكه در همه جا خداوند و ملائكه حضور دارند، بدون آنكه عالم ماده مانع حضور آنها باشد، همچنانكه نفس ما در همه جای تن ما حاضر است، بدون آنكه تن ما، مانع حضور نفس ما باشد.(16)
از این نكته نیز نباید غفلت شود كه هرقدر تجرد موجود شدیدتر باشد، حضورش شدیدتر است، و لذا همانطور كه ماده مانع حضور مجردات – اعم از ملائكه و خداوند – در عالَم ماده نیست، وجود ملائكه در عالم، مانع حضور خداوند در همان عالم نیست، چرا كه تجرد خداوند مطلق است. پس اینطور نیست كه در عالم ملائكه كه محل ظهور ملائكه است، خداوند حاضر نباشد، چرا كه تجرد خداوند مطلق است، پس حضور حضرت حق هم در تمام مراتب هستی مطلق است.