تربیت
Tarbiat.Org

ده نکته از معرفت نفس
اصغر طاهرزاده

نكتة دوم ـ حضورنفس در شرایط فوق زمان و مكان

در موقع خواب دیدن و رؤیا، بخصوص در رؤیای صادقه، در عین اینكه بدن و جسمِ ما، در رختخواب است، خود ما در صحنه‌هایی حاضر می‌شویم كه بعداً همان صحنه‌ها در عالم ماده حادث می‌گردد. یعنی ما بدون این جسم و بدن در صحنه‌هایی واقعی حاضر می‌شویم.
علاوه بر مطلب مطرح شده در نكتة شماره یك؛ نكته‌ای كه در مورد رؤیای صادقه برای ما روشن می‌شود این است ‌كه نفس انسان بدون این «بدن»، در صحنه‌هایی حاضر می‌شود كه هنوز آن صحنه‌ها را با چشمِ سرِ خود ندیده و زمانی كه با آن صحنه روبه‌رو شد، تازه یادش می‌آید كه آن را در خواب دیده‌است. یا در فكر فرو می‌رود كه گویا این صحنه یا صحنه‌ها را در جایی دیده‌است، ولی مسئله را دنبال نمی‌كند تا متوجه شود در خواب با این صحنه روبه‌رو بوده‌است. یعنی نفس وقتی از بدن خارج شد دیگر محدودیت‌های زمانی و مكانی را ندارد. مثلاً انسان در خواب هم مثل بیداری همواره با پدیده‌هایی از جنس همان عالم روبه‌روست، منتهی مثل بیداری كه همه آنچه را انسان در طول روز می‌بیند به خاطرش نمی‌ماند، در خواب هم فقط منظره‌ها و یا گفته‌هایی به یادش می‌ماند كه برایش مهم باشد.
به هرحال از طریق رؤیای صادقه(5) متوجه می‌شویم كه هم اصل انسان غیر بدن اوست و هم این بُعد اصیل، از زمان و مكان
آزاد است و این بدن در واقع سایة آن نفس محسوب می‌شود. به طوری كه مولوی گفته:
مـرغ بر بالا پَران و سایـه‌اش می‌دَوَد برخاك، پـَرّان مرغ ‌وَش
ابلهـی صیـاد آن سایه شــود مـی‌دود چندان كه بی‌مایه شـود
بی‌خبر كین سایة مرغ هواست بی‌خبر‌كه اصل ‌این‌سایه‌كجاست
تركش‌عمرش‌تهی‌شد، عمررفت از دویـدن در شكار سایـه تَفت
یعنی اگر انسان خود را همین بدن بپندارد همه فرصت‌هایی را كه برای بارور‌كردن جان است از دست می‌دهد و بدون سرمایه واقعی از این جهان رخت برخواهد بست. به طوری كه می‌گوید:
همچو صیادی كه گیرد سایه‌ای سایه او را كی بود سرمایه‌ای
چرا كه :
سایة مرغی گرفته مـرد سخت مرغ حیران گشته بالای درخت
این بدن، سایة مرغ روح است و اگر تمام توجه انسان به بدنش باشد، علاوه براین‌كه هیچ سرمایه‌ای برای او نمی‌ماند، به روح خود نیز جفا كرده و رشد لازم را برایش فراهم ننموده.