تربیت
Tarbiat.Org

زیارت عاشورا اتحاد روحانی با امام حسین(ع)
اصغر طاهرزاده

بهترین راه اصلاح نفس

زیارت امام حسین(ع) را با این صد لعن و صد سلام ادامه می‌دهیم و تمام تلاشمان باید این باشد که با مراقبت کامل، قلب را کنترل کنیم و سعی نمائیم سیر قلبی‌مان در آن تنفّر و این مودّت حفظ شود. با این الفاظ شروع می‌کنید تا آن احوال که دنبالش هستید به دست آید و آرام‌آرام چشم دل به لطف الهی گشوده شود، همان‌طور که چشمه‌ی اشک‌ برای اباعبدالله(ع) گشوده می‌شود. چشمی که برای حضرت اشک بریزد، چشم با برکتی است و در سیر الی الله بسیار به کار می‌آید، این همه تأکید بر گریه برای اباعبدالله(ع) برای به کمال رساندن مؤمنین است.
پیامبر خدا(ص) فرمودند: «اَلا وَ صَلَّی اللّهُ عَلَی الْباکینَ عَلَی الْحُسَین(ع) وَ رَحْمَةً وَ شَفَقَةً»؛(63) یعنی سلام و رحمت و شفقت خدا بر کسانی که بر حسین(ع) گریه می‌کنند. گریه برای آن حضرت نه تنها در دنیا موجب رحمت و لطف پروردگار می‌شود، بلکه در آن دنیا که دنیای اَبَد ماست و بسیار به دستگیری نیاز داریم، به کمک ما می‌آید. چنانچه امام صادق(ع) می‌فرمایند: «مَا عَیْنٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ وَ لَا عَبْرَةٌ مِنْ عَیْنٍ بَكَتْ وَ دَمَعَتْ عَلَیْهِ وَ مَا مِنْ بَاكٍ یَبْكِیهِ إِلَّا وَ قَدْ وَصَلَ فَاطِمَةَ وَ أَسْعَدَهَا عَلَیْهِ- وَ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَ أَدَّى حَقَّنَا- وَ مَا مِنْ عَبْدٍ یُحْشَرُ إِلَّا وَ عَیْنَاهُ بَاكِیَةٌ- إِلَّا الْبَاكِینَ عَلَى جَدِّی فَإِنَّهُ یُحْشَرُ وَ عَیْنُهُ قَرِیرَةٌ- وَ الْبِشَارَةُ تَلْقَاهُ وَ السُّرُورُ عَلَى وَجْهِهِ- وَ الْخَلْقُ فِی الْفَزَعِ وَ هُمْ آمِنُون‏»؛(64) هیچ چیزى از چشمى كه براى حسین(ع) گریه كند و اشكى كه براى امام حسین(ع) بریزد نزد خدا محبوب‏تر نخواهد بود. هیچ كسى براى امام حسین(ع) گریه نمى‏كند مگر این‌كه به فاطمه(س) و به پیغمبر خدا(ص) خواهد رسید و حق ما را ادا خواهد كرد. هر بنده‏اى فرداى قیامت محشور شود چشمانش گریان است مگر آن چشم كه براى جدم حسین(ع) گریان باشد. زیرا او در حالى محشور مى‏شود كه چشمش روشن است. بشارتى به او داده مى‏شود و آثار سرور در صورتش نمایان می‌باشد.مردم در آن روز دچار جزع و فزع هستند غیر از گریه‏كنندگان بر امام حسین(ع) كه در امان خواهند بود.
معلوم است که اشک بر حسین(ع) چشم دل را نیز می‌گشاید و رابطه‌ی جان انسان را با حقایق غیبی فراهم می‌کند و از فضای نفاق‌آلودی که اهل دنیا فراهم می‌کنند، می‌رهد.
امیرالمؤمنین(ع) مرحبِ خیبری را با آهن کُشتند و با اشک‌هایشان در دل شب در نخلستان‌های مدینه همه‌ی منیّت‌هایشان را میراندند، همچنان که با سکوتشان همه‌ی دشمنانشان را نابود کردند. یعنی با آه و اشک است که می‌توان اخلاق رذیله را دفع کرد و این جاست که اثر گریه برای امام حسین(ع) در رابطه با اصلاح جان برای ما معلوم می‌شود. البته گریه برای آن حضرت نیاز به تزکیه‌ی اولیه دارد تا قلب طهارتی پیدا کند و احساس یگانگی با آن حضرت در انسان ایجاد شود. ابتدا باید از سر معرفت به مقام آن حضرت و محبت به آن حضرت کار را شروع کرد تا دل متوجه شود مطلوب و محبوب او حضرت سیدالشهداء(ع) است، در آن صورت دیگر با توجه به مصائب آن حضرت نمی‌تواند قرار بگیرد و برای اُنس بیشتر با آن حضرت و برای شعله‌ور کردن عشق به حسین(ع) به راحتی رذایل اخلاقی خود را زیر پا می‌گذارد و لذا اگر می‌خواهید کبر و حسد و نفاق را در خود از بین ببرید، بدانید سریع‌ترین راه، گریه برای اباعبدلله(ع) است. امیرالمؤمنین(ع) عَمْربْنِ عَبْدِوَدْ را با شمشیر کُشتند، ولی نظرشان برای اصلاح خود به اسلحه‌ی گریه است و لذا در دعای کمیل به خدا اظهار می‌دارند: «اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجاءُ وَ سِلاحُهُ الْبُکاء»؛ ای خدا به کسی رحم کن که سرمایه‌اش امید به رحمت تو، و اسلحه‌اش گریه است. یعنی گریه یکی از عوامل سرازیر شدن رحمت الهی بر جان ما است. با گریه بر مصیبت‌های اباعبدالله(ع) می‌توانیم خودمان را آدم کنیم، زیرا از طریق تواضع است که می‌توان کبر و حسد و سایر رذایل اخلاقی را از بین برد و ظهور کامل تواضعِ در مقابل حق، گریه است و آن هم گریه‌ای با جهت‌گیری دقیق که برای امام حسین(ع) صورت می‌گیرد.
چون با سلام بر اباعبدالله(ع) قلب جهت گرفت، دیگر نمی‌خواهد سلام را تمام کند و این صد سلام آنچنان دل را جذب می‌کند و روح را مملوّ از محبّت به این خاندان می‌نماید که گویا انسان با همه‌ی بهشت‌های عالم مرتبط شده است. چه کسی است که بتواند دل از اُنس با امام حسین(ع) و اصحاب آن حضرت برکَنَد؟ حتماً داستان مکالمه‌ی حضرت موسی(ع) را با خدا می‌دانید، که حضرت همچنان دلشان می‌خواست آن مکالمه را ادامه دهند و دنبال بهانه بودند که مکالمه قطع نشود. خدا از حضرت پرسید: آنچه در دست داری چیست؟ گفت: این عصای من است: «قَالَ هِی عَصای». بعد حضرت موسی(ع) احساس کردند این اندازه حرف زدن کم است، ادامه دادند و گفتند: به آن تکیه می‌دهم: «أَتَوَكَّأُ عَلَیْهَا»؛(65) باز حضرت احساس کردند نمی‌توانند دل بکنند، ادامه می‌دهند که برای گوسفندانم به وسیله‌ی آن برگ‌ها را می‌ریزم «وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِی»؛ باز دل‌کندن برای حضرت مشکل است. ادامه می‌دهند «وَلِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى»؛ خلاصه به وسیله‌ی این عصا کارهای دیگر هم می‌کنم. گفت:
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی



که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

شما هم با سلام بر اباعبدالله(ع) به حالی می‌رسید که به سادگی سلام بر مولایتان را رها نمی‌کنید و نمی‌خواهید دل از او بکنید و به چیز دیگر دل بسپارید می‌گویی:
(السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ(
سلام بر حسین و بر علی بن الحسین(66) و بر اولاد حسین و بر اصحاب حسین(ع). در این فراز نه تنها بر اهل البیت حضرت سلام می‌کنید، به اصحاب امام نیز سلام می‌کنید و از طریق این سلام از اُنس روحانی لازم بهره‌مند می‌گردید، اصحابی مثل حبیب بن مظاهر و با توجه به این که این زیارت را امام معصوم خوانده‌اند، نشان می‌دهد آن‌قدر مقام اصحاب امام حسین(ع) بالا است که ائمه(ع) نیز به آن‌ها سلام می‌فرستند. چون همه‌ی اصحاب ذوب در حسین(ع) شدند و از خود فانی و به آن حضرت باقی گشتند.
عجیب است که بعد از سلام بر اصحاب کربلا دوباره لعنت بر قاتلان آن‌ها به میان می‌آید، گویا هنوز دل در جهت تنفّر از قاتلان حسین کامل نشده و سراسر وجود ما دوری از سیره و صفت آن ستمگران را دریافت نکرده تا نزدیکی کامل به امام و اصحاب آن حضرت نصیبش شود. اظهار می‌دارید:
(اللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّی وَ ابْدَأْ بِهِ أَوَّلا ثُمَّ الثَّانِیَ وَ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ اللَّهُمَّ الْعَنْ یَزِیدَ خَامِسا وَ الْعَنْ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ زِیَادٍ وَ ابْنَ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْرا وَ آلَ أَبِی سُفْیَانَ وَ آلَ زِیَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ(
بارالها! اول ظالم را مخصوص فرما به لعنت از طرف من و ابتدا بفرما لعنت را به او در ابتدای امر، سپس دومی را و سومی و آنگاه چهارمی را، و لعن کن یزید را به عنوان پنجمینِ آن‌ها و لعن کن عُبیدالله فرزند زیاد و پدرش فرزند مرجانه را و لعن فرما عمر سعد و شمر را و خاندان ابی‌سفیان و خاندان زیاد و مروان را تا روز قیامت.
شیخ طوسی شیخ الطائفه، چهار نفر اولی را که مورد لعن قرار می‌گیرند، به این صورت معرّفی کرده: نفر اول، «قابیل» یعنی اوّلین عامل برادرکُشی تاریخ که بنیاد قتل در دنیا را نهاد و نفر دوم، عاقرِ شتر حضرت صالح(ع) یعنی اولین کسی که آیت بزرگ الهی را نادیده گرفت و او را کُشت، و نفر سوم، قاتل حضرت یحیی(ع) یعنی کسی که جسارت یافت پیامبر خدا را به قتل برساند، و نفر چهارم، ابن ملجم قاتل امیرالمؤمنین(ع)، اولین کسی که در اسلام دست به ترور وَلِیّ‌الله زد.(67) ملاحظه کنید که هر کدام از اشخاصی که در این لعنت آخری مطرح شده‌اند نماینده‌ی یک نوع تفکّر و منش انحرافی هستند و یزید پنجمین آن‌ها است. باید این طرز فکرها را که هرکدام نماینده‌ی یک نوع خباثت هستند، بشناسید و از عمق جان بر آن‌ها لعنت بفرستید تا قلب‌تان مصفّیٰ شود و همواره مواظب خزیدن این طرز فکرها در روح خود و جامعه‌ی مؤمنین باشید تا از عشق و محبّت هدایت‌گرانه‌ی امام حسین(ع) کامل‌ترین بهره را نصیب خود نمایید.