تربیت
Tarbiat.Org

زیارت عاشورا اتحاد روحانی با امام حسین(ع)
اصغر طاهرزاده

امام حسین(ع) گمشده‌ی بشریت

جریان‌های سیاسی- تاریخی کربلا فرع قضیه هستند. اما سیر در مقام امام چیز دیگری است. باید این سیرِ قلبی صورت گیرد تا با امام حسین(ع) هم نوا شویم و واقعاً با آن حضرت احساس یگانگی نمائیم. مگر نشنیده‌اید که پیامبر(ص) و فاطمه‌ی زهرا(س) قبل از واقعه‌ی کربلا برای امام حسین(ع) گریه می‌کردند؟(16) این گریه‌ها با قصد سیر به سوی مقام امام حسین(ع) انجام می‌گرفت و نظر به مقامی بود که حضرت سیدالشهداء(ع) متذکر آن بودند. بنابراین سیر در مقام حضرت اباعبدالله(ع) چیز دیگری است و به زمان حادثه محدود نیست. باید روشن شود گریه‌ی پیامبر و فاطمه زهرا و علی مرتضی(ع) برای امام حسین(ع) حکایتی است از یک نوع دلدادگی نسبت به اباعبدالله(ع) و آنچه از منظر حضرت سیدالشهداء(ع) ظهور کرد. به عبارت دیگر آن گریه‌ها یک نوع توجه به مقامی است که در شخص حضرت امام حسین(ع) ظاهر شد. در همین رابطه است که حضرت سیدالشهداء(ع) در جواب محمد حنفیه که اصرار داشت حضرت از مدینه خارج نشوند و نگران شهادت حضرت بود فرمودند: رسول خدا را در خواب دیدم که فرمود: «یَا حُسَیْنُ اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاكَ قَتِیلًا»؛ ای حسین خارج شو! زیرا خدا می‌خواهد تو را كشته ببیند. محمد بن حنفیه گفت:إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. پس این زن و بچه را براى چه همراه خود می‌برى، در صورتى كه با این حال خارج می‌شوى!؟ «قَالَ فَقَالَ لِی(ص) إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاهُنَّ سَبَایَا- فَسَلَّمَ عَلَیْهِ وَ مَضَى‏»؛(17) فرمود: جدم به من فرموده: خدا می‌خواهد ایشان را اسیر ببیند. محمد بن حنفیه با امام حسین خداحافظی كرد و رفت. چون متوجه شد امام حسین(ع) مأمورند تا از منظر خود حقایقی را در این عالم بگشایند.
اگر پس از معرفت به مقام امامتِ حضرت اباعبدالله(ع) بر روی سیره‌ی حضرت تدبّر نمائیم و از طریق توجه قلبی به آن حضرت نظر کنیم گمشده‌مان را می‌یابیم. همانی که رسول خدا(ص) در موردش فرمودند: «إِنَّ لِلْحُسَیْنِ فِی بَوَاطِنِ الْمُؤْمِنِینَ مَعْرِفَةً مَكْتُومَة»؛(18) مؤمنین در باطن خود یك معرفت نهفته نسبت به امام حسین(ع) دارند. با توجه قلبی به سیره‌ی حضرت سیدالشهداء(ع) إن‌شاءالله به مقامی می‌رسید که به لطف خداوند می‌توان گفت همه‌ی بهشت‌ها در جانتان شکفته می‌شود و هیچ چیزی بالاتر از اُنس با آن حضرت نمی‌خواهید، چون آن اُنس را همه‌ی مقصد و مقصود خود می‌یابید. رسول خدا(ص) فرمودند: «اَلَا وَ اِنَّ الْحُسَین بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْجَنَّةِ...»؛(19) بدانید که حسین(ع) دری است از درهای بهشت.
اِصرار ما روی این نکته است که باید متوجه این سیر باشیم و از طریق توجه قلبی به سیره‌ی حضرت اباعبدالله(ع) این سیر انجام می‌شود. البته باز تأکید می‌کنم قبل از آن، باید مقام امام و امامت را خوب بشناسیم و متوجه جایگاه عرشی آن ذوات مقدس و نقش و تأثیر آنان بر جان محبانشان باشیم تا قلب‌مان نسبت به مقام امام کاملاً تسلیم باشد. و آن‌گاه که اظهار می‌داریم: «اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ»؛ با تمام وجود، جان خود را در معرض فرمان امام قرار داده باشیم. از طرفی کسی می‌تواند در سیر دادن جان به سوی امام حسین(ع) موفق شود که آرام آرام و به مرور، مشغله‌های دنیایی‌اش را کنار گذاشته باشد و مسیرش مسیر اصحاب کربلا باشد. چون یک نوع همسنخیِ ابتدایی باید بین کسی که زیارت عاشورا می‌خواند با کسانی که او می‌خواهد از طریق زیارت عاشورا با آن‌ها متحد شود، وجود داشته باشد تا این سیر برایش ممکن گردد.
زیارت امام حسین(ع) یک عبادت بزرگ است.(20) شاید کمتر عبادتی آن طور که در جوامع روایی ما مطرح است به بزرگی آن باشد. همان طور که سوره‌ای به عظمت سوره‌ی اخلاص یعنی «قُلْ هُوَ اللّه»؛ نداریم. این سوره و آن زیارت، هر کدام جای خاصّی در عبادات دارند و عموماً روزهای مخصوص که زمینه‌ی ارتباط با آسمان معنویت با شدت بیشتر فراهم است، زیارت امام حسین(ع) و سوره‌ی «قل هو الله احد» بیشتر توصیه شده است.
به عنوان مثال در اعمال روز عرفه هم توصیه به زیارت اباعبدالله(ع) شده و هم توصیه به سوره‌ی اخلاص؛ که مجموعاً در آن روز این سوره را سیصد و یک بار می‌خوانید. از طریق خواندن سوره‌ی اخلاص و نظر به حقیقت اَحدی حضرت «الله» باب اتحاد قلب با حق باز می‌شود و حجاب‌های بین انسان و خداوند مرتفع می‌گردند تا یگانگی او را حس ‌کند و از طریق زیارت امام حسین(ع) باب اتحاد قلب با انسان کامل که مظهر یگانگی حق است، بر انسان گشوده می‌شود. با قرائت سوره‌ی اخلاص و توجه‌دادن قلب به مقام حضرت اَحدی، انسان متخلق به اخلاق الهی می‌شود و از پراکندگی شخصیت نجات می‌یابد و با زیارت امام حسین(ع) از طریق زیارت عاشورا و یا سایر زیارات، توجه قلب به آدمیت و انسانیت می‌افتد و یک نحوه یگانگی و همسنخی با آن حضرت در جان انسان طلوع می‌کند به طوری که رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فِی اللَّهِ حُشِرَ مَعَنَا وَ أَدْخَلْنَاهُ مَعَنَا الْجَنَّة»؛(21) هرکس ما خانواده را برای خدا دوست داشته باشد با ما محشور مى‏شود و او را با خود به بهشت می‌بریم‏. ولی این همسنخی و یگانگی از طریق فکر واقع نمی‌شود بلکه از طریق توجه قلبی و سیر معنوی در مقام امام محقق می‌شود. زیرا باید این دل را به آن‌هایی داد که قرآن به ما فرموده به آن‌ها مودّت و محبت بورزید.(22)
در محضر اباعبدالله(ع) باید به این درجه از شعور رسیده باشیم که ما در روزمرّگی‌های دنیا، خودمان را گُم کرده‌ایم و آمده‌ایم تا پیدا کنیم، منتهی خودِ حقیقی، یعنی خودِ برتر را، و این خودیابی تنها با فکر به‌دست نمی‌آید، باید دل در صحنه باشد و محبوب دل هم انسان کاملی چون حسین(ع) باشد؛ خودی که هنوز از مرحله‌ی علم حصولی و مفاهیم عبور نکرده و به مرحله‌ی علم حضوری و قلب نرسیده نمی‌تواند با دلِ خود با امام(ع) مرتبط شود.
با توجه و تمرکز و حضور قلب و اشک و سِیر در مقام حضرت سیدالشهداء(ع) خودیابی حاصل می‌شود و خودِ گمشده‌ی خود را در جمال حسین(ع) می‌یابیم. چون ما انسانیم، منتهی قطره‌ای از دریای انسانیت. باید به اصل انسانیت که امام معصوم است وصل شویم و با توجه به کاری که حضرت سیدالشهداء(ع) انجام دادند این کار خود به خود عملی می‌شود.
روایت می‌فرماید: «اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَینِ حَرارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنینَ لَا تَبْرُدُ اَبَداً»؛(23) در رابطه با شهادت حسین(ع) حرارتی در قلوب مؤمنین هست که هرگز فرو نمی‌نشیند. حال این حرارت پنهانی در قلب شما از طریق توجه به مقام امام، سر بر می‌آورد و إن‌شاءالله تمام صفات رذیله را می‌سوزاند، به همین جهت هم باید دائماً به یاد حضرت سیدالشهداء(ع) بود. به دلیل این حرارت باطنی و قلبی است که به ما توصیه می‌شود با نظر به واقعه‌ی کربلا نسبت به صعود روحانی خود اقدام کنیم و از آنچه می‌توانیم به دست آوریم غافل نشویم که عبارت است از رشد بیشتر و عمیق‌تر در دینداری.
همان‌طور که دین آمده است تا ما را به کمال لازم برساند و به مقاصد عالی انسانی نایل کند، کربلا در همین راستا به صحنه آمده است تا هدف دین در حجاب نرود. پس باید طوری به کربلا و زیارت عاشورا بنگریم که در ایجاد و احیای آدمیتِ خود بهره بگیریم و آرام آرام به نور امام نزدیک شویم، در آن حالت است که مقام بلندی را در خود حس می‌کنیم و معنی ولایت امام معصوم در جان ما جلوه خواهد کرد.
اگر با چند کتاب و سخنرانی آنچه باید به دست آید به دست می‌آمد، این همه توصیه به محبت اهل البیت(ع) و عزاداری برای امام حسین(ع) و اشک و بی‌قراری نمی‌کردند، بر همین مبنا است که رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «لِکُلِّ شَییءٍ اَساسٌ وَ اَساسُ الْاِسْلامِ حُبُّنَا اَهْلَ الْبَیت»؛(24) برای هر چیزی اساسی هست و اساس اسلام حب ما اهل بیت است.