تربیت
Tarbiat.Org

زیارت عاشورا اتحاد روحانی با امام حسین(ع)
اصغر طاهرزاده

جایگاه اشک برای امام حسین(ع)

قضیه‌ی کربلا یک فرهنگ فوق العاده‌ای است، انسانِ کاملی به صحنه آمده است و مأمور است در راستای ادامه‌ی نهضت خود موضوع اشک بر شهدای کربلا را جهت اصلاح بشریت به نحوی خاص جزء مأموریت خود قرار دهد به همین جهت در روایات متعدد روی گریه برای شهدای کربلا تأکید شده است. حتی از قبل مشخص است که حضرت اباعبدالله(ع) چنین مأموریتی را به عهده دارند. در روایت داریم حضرت امیرالمؤمنین(ع) به امام حسین(ع) فرمودند: «یَا عَبْرَةَ كُلِّ مُؤْمِنٍ فَقَالَ أَنَا یَا أَبَتَاهْ؟ فَقَالَ نَعَمْ یَا بُنَی‏»؛(25) ای عاملِ اشک هر مؤمنی! امام حسین(ع) سؤال کردند، مرا می‌فرمائید ای پدر؟ حضرت فرمودند: آری ای پسرم. چون این اشک، اشک جبران آن کمالی است که از آن دور افتاده‌ایم و امام حسین(ع) و اصحاب آن حضرت ما را متوجه آن کمال می‌نمایند. حضرت سیدالشهداء(ع) می‌فرمایند: «أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ لَا یَذْكُرُنِی مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَر»(26) من كشته‏ام براى اشك، هیچ مؤمنی یادم نمی كند مگر آنكه گریه خواهد کرد.
اشكی كه در شیعه هست با ناراحتی‌های عاطفی و احساساتی فرق اساسی دارد، اشك برای حسین(ع) عامل رابطه‌ی انسان با مقاصد قدسی است و لذا نه تنها شادی و نشاط را از شیعیان نمی‌گیرد، بلكه شادی و نشاط در زندگی شیعیان موج می‌زند. ولی نباید آن را با لذت‌گرایی یكی گرفت، زیرا تفاوت زیادی است بین آن شادی كه با پرهیزگاری همراه است و روح معنوی دارد با آنچه امروز در غرب هست كه لذت‌گرایی، مقصد و معبود شده است. در شیعه، شور زندگی با یادآوری غمِ غربت نسبت به عالم قدس همراه است و با فرهنگِ «مرگ‌آگاهی» راه خود را از قهقهه‌های اهل غفلت جدا كرده و سعی دارد خود را در فرحِ حضورِ با حق حفظ كند و اشك بر حسین(ع) طلب آن فرح است و آن‌هایی كه غمِ غربت در این دنیا را می‌شناسند، می‌فهمند حزن مقدس چه حلاوتی دارد و مواظب‌اند گرفتار لذت‌گرایی و خوش‌گذرانیِ اهل دنیا نشوند و از ارتباط با حقایق وجودی عالم محروم نگردند.
از آن‌جا که همگی ما مرگ را در پیش خود می‌نگریم ممکن نیست چون غافلانِ از غیب و قیامت از زندگی لذّت مستانه ببریم و راز فرهنگ شیعه در «مرگ‌آگاهی» و جدایی از قهقهه‌های مستانه‌ی اهل غفلت همین است که با حزنی معنوی در فرحِ حضور در محضر حق قرار دارد و متوجه است که ما در مقام موجوداتی معنوی، با این عالم بیگانه‌ایم و یک نحوه باطن‌گرایی را دائماً مدّ نظر داریم.
شیعه با پیروی از ائمه(ع) این نکته را دائماً مدّ نظر دارد که این جهان ناقص‌تر از آن است که بتوان در آن با نور حقیقت به طور کامل ارتباط پیدا کرد. و اگر این غم مقدس نبود عناصر شادی‌بخشِ افراطی بر زندگی شیعه غالب می‌شد و به مردمی تبدیل می‌شدند که بیشتر لذت‌گرا و خوش‌گذرانند.
رسول خدا(ص) فرمودند: «كُلُّ عَیْنٍ بَاكِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا عَیْنٌ بَكَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَیْن»‏؛(27) هر چشمى فرداى قیامت گریان است غیر از چشمى كه در مصیبت حسین(ع) گریه كند.
روایت فوق از شدت تأثیر اشک بر امام حسین(ع) در عمیق‌ترین ابعاد انسانی خبر می‌دهد که در قیامت ظاهر می‌شود.
آن‌کس که عاطفه‌ی خود را درست مدیریت کند و بخواهد بهترین مصداق را جهت تغذیه‌ی عواطف بیابد، می‌پذیرد اشک برای اباعبدالله(ع) موجب صیقل قلوب و گشادگی روح می‌شود و عامل رشد ایمان و حفظ آن از یک طرف و دوری از دنیا و صفات رذیله از طرف دیگر می‌گردد.
اشک برای حسین (ع)نمونه‌ی به فعلیت ‌رسیدن ایمان است. زیرا ایمانی که به پاک‌کردن قلب و زلال‌ساختن دل و دگرگونی آن منتهی نشود، ایمانِ فعلیت‌یافته نیست و نمی‌توان به وسیله‌ی آن ، انس با خدا را از یک طرف و ایثار و فداکاری و جهاد را از طرف دیگر به ‌دست آورد و از نفاق درونی رهایی یافت.
اشک برای حسین(ع) موجب احیاء قلوب و آزادی عقل از اسارت هوس‌ها و غفلت‌ها است. در عین عطوف‌شدن، شجاعت به‌بار می‌آورد. و این قصه‌ی مؤمنی است که «سلاحُهُ‌‌الْبکاء» اسلحه‌ی او اشک است، پس آن اشکی که اسلحه‌ای برای مقابله با دشمن درونی و بیرونی نباشد، اشک بر حسین(ع) نیست.
بنابراین کربلا و عاشورا یادآوری یک حادثه و واقعه نیست، بلکه حضرت سیدالشهداء(ع) در شرایطی که دین جدّشان در حال به حاشیه‌رفتن است می‌خواهند با توجه به حقیقت و با فرهنگ اشک و از طریق سیر قلبی، آن را احیاء کنند. این نوع بازگشت، با کتاب و مقاله به دست نمی‌آید، بلکه با عزاداری و نوحه و ناآرامیِ قلب به دست می‌آید. قلب باید بسوزد. گفت:
شرحِ این، در آینه‌ی اعمال جو

که نیابی فهم آن در گفتگو

حضرت اباعبدالله(ع) با اعمال خود جهان اسلام را متذکر بازگشت به عالم قدس و معنویت نمودند.
مقصد این است که از طریق زیارت عاشورا شرایط تماس با مقام امام حسین(ع) برای ما برقرار شود، مانند نماز. شما در نماز الفاظ و معانی را واسطه می‌گیرید تا از آن طریق، جانتان به قرب الهی دست یابد. در ابتدای سوره‌ی حمد، وصف پروردگار را به قلبت القاء می‌کنی که همه‌ی حمد‌ها، حمدِ کمالاتِ خداست، زیرا همه‌ی کمال‌ها از او صادر شده است. سپس اظهار می‌داری «اَلرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»؛ تا مقام اُلُوهِیت خداوند را در تجلی اسماء «رحمان» و «رحیم» در قلب استوار کنی و بعد اظهار مقام بندگی و پرستش و اُنس با پروردگار خود را در میان می‌گذارید و در انتها شروع می‌کنید به ارائه‌ی نیازها. در زیارت عاشورا هم همین کار را می‌کنی. اول به مقام اباعبدالله(ع) سلام می‌فرستی و قلب را متوجه مقام سراسر کمال آن حضرت می‌کنید، که وارث پیامبر(ص) و فرزند علی(ع) و فاطمه(س) است و ادامه‌ی آن فرهنگ می‌باشد. و بعد اظهار ارادت می‌کنید که مصیبت شما، مصیبت ماست، آن‌هایی که با شما مقابله کردند مورد تنفّر ما هستند و دوستی شما سرمایه‌ی ماست. و سپس در خواست‌هایتان را مطرح می‌نمائید و مقام مَعیت با آن‌ها را طلب می‌کنید و مقام محمود را می‌خواهید.
فرموده‌اند زیارت عاشورا را از دور یا نزدیک می‌توانید بخوانید(28) و نیز فرموده‌اند زیارت عاشورا در زمره‌ی زیارات مطلقه است، یعنی اختصاصی به روز خاص ندارد(29) با توجه به این دو امر زیارت را این گونه شروع می‌کنیم:
(السَّلامُ عَلَیْكَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(
در این جمله در واقع روحتان را به سوی آن مقام سیر می‌دهید و برای صعود جان خود به عالَم معنا نردبان می‌سازید و با این نیت بر حضرت سیدالشهداء(ع) سلام می‌فرستید. همچنان که خداوند بر پیامبرانش سلام می‌فرستد و به عنوان نمونه می‌فرماید: «سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ»؛(30) و یا می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا»؛(31) یعنی حال که خدا و ملائکه‌ی او بر پیامبر(ص) سلام و صلوات می‌فرستند پس شما هم ای مؤمنین بر او صلوات بفرستید و سلام گوئید و تسلیم او باشید. چنانچه ملاحظه می‌فرمائید سلام بر محمد و آل محمد(ع) دستور خودِ خداوند است(32) سلام به معنی تسلیم محض و عشق و اخلاص و مودت و زیارت است و یک نوع توسل به آن ذات مقدسی است که به زیارتش می‌پردازید. سلام هم تحیت است و هم اعلام آشتی و هم به معنی تسلیم محض است و خطاب به امام حسین(ع) عرض می‌کنیم و اعلام می‌نماییم که با او و مکتب آن حضرت آشتی هستیم و همراه او می‌باشیم و لذا این سلام موجب مسئولیتی در ما می‌شود تا جان و مال خود را در اختیار راه امام حسین(ع) قرار دهیم.
سلام بر ائمه(ع) موجب ترفیع درجه از طرف خدا برای آن‌ها است و به جهت آن که واسطه‌ی فیض الهی هستند، آن سلام برای ما نیز عامل رفعت درجه خواهد شد. مثل سلامی که در نماز به رسول خدا(ص) می‌دهیم و می‌گوئیم: «اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیهَا النَّبِی وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکَاتُه».
امام حسین(ع) را با عنوان «اباعبدالله» خطاب می‌کنی، یعنی پدر بندگان خدا، تا متوجه باشی مشغول زیارت بنده‌ی مقربی هستی که در اثر بندگی خدا به مقام سلطنت الهی رسیده و شدت مظلومیتش در راه خدا، او را به سرپرستی بندگان خدا نایل کرده است.
(السَّلامُ عَلَیْكَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(
قلب خود را متوجه امامی می‌کنی که فرزند پیامبر(ص) و وارث علم آن حضرت است. ولی باز مطلب را به اینجا ختم نمی‌کنید و به بقیه مقامات آن حضرت نظر می‌نمائید، از جمله آن که او فرزندِ وارثِ مقامِ ولایت و وصایت است. و می‌گوییم:
(السَّلامُ عَلَیْكَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ ابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ(
سلام بر تو ای حسین(ع) که فرزند به حقِّ امیرالمؤمنین(ع) و فرزند آقا و سرور همه‌ی وصیینِ رسول‌الله(ص) هستی، آن‌هایی که خداوند به امت توصیه کرد به آن‌ها مودت و محبت داشته باشند و از آن‌ها هدایت بگیرند(33) و لذا از این طریق جهت ارادت دل را به سوی آن حضرت رهسپار می‌نمائید و در ادامه می‌گوئید:
(السَّلامُ عَلَیْكَ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ(
اول نظر می‌کنیم به مقام عظمای فاطمه‌ی زهرا(س) که ناگفتنی است و بعد نظر می‌کنیم به اباعبدالله‌الحسین(ع) از آن نظر که فرزند و وارث مقام آن بانوی بزرگ اسلام است، بانویی که سیده و سرور همه زنان عالَم است. برای هر زنی هر مقامی که ممکن است به آن دست یابد، حدّ کمالش برای آن بانوی بزرگ اسلام محقق شده و حسین(ع) وارث همه‌ی آن مقامات است و سلام بر تو ای حسین که وارث آن مقامات هستی و در آینه‌ی وجود تو کمالات همه‌ی انبیاء و اولیاء و اصفیا به نمایش آمده است.