در خبر داریم كه در زمان یكی از پیامبران گذشته، سه نفر از مؤمنین در مسافرتی در محلی شبگیر شدند، و راه به جایی نبردند، نه محلی برای استراحت و نه قوت و غذایی. بالاخره یكی از آنها گفت، من اینجا یك آشنای دوری دارم میروم شاید بتوانم امشب سربار او شوم. دیگری هم فكر كرد و به یادش آمد یك همكاری اینجا دارد، گفت میروم شاید بشود امشب را مهمان او بشوم. سومی هر چه فكر كرد چیزی بهیادش نیامد. گفت: ما هم میرویم مسجد و مهمان خدا میشویم. فردا صبح كه آمدند تا سفر را ادامه دهند، آن دو نفر هر كدام از خوبیهای طعامی كه در شب خوردند و از نوع پذیراییها صحبت كردند ولی سومی گفت: حقیقتش ما مهمان خدا شدیم ولی تا صبح گرسنگی كشیدیم. به پیامبر آن زمان ندا رسید برو و به این مؤمن بگو ، حقیقتاً ما میزبانی تو را پذیرفتیم، و پذیرفتیم كه تو مهمان ما باشی، ولی هر چه گشتیم خورشت و طعامی بهتر از «گرسنگی» نبود كه با آن از تو پذیرایی كنیم.
یعنی گرسنگی یك پذیرایی مقدّس است و برای همین هم طعام رمضان گرسنگی است و نتیجة این گرسنگی «قرآن» است. سفره گرسنگی را پهن میكنند تا قرآن را به قلبها برسانند، آن وقت آیا میشود گرسنگی را چیزی نگرفت و به سادگی از آن گذشت؟ یكی از عرفا به شاگردش میگوید:
«نفسِ خود را از چه میترسانی، میترسی گرسنه بمانی؟ مترس، زیرا كه تو در نزد خدا خوارتر از آنی كه تو را گرسنه دارد، خداوند، محمد(ص) و یارانش را گرسنه داشت».
بزرگی میگوید: « هرگز نشد سیر شوم و معصیتی مرتكب نشوم و یا قصد معصیت نكنم».
شاید گمان كنیم ما چنین نیستیم كه سیری موجب معصیت برایمان شود، آخر مگر ما قلبمان را می شناسیم؟ آن بزرگانی كه اینها را می گویند ، لایهلایة تارهای قلبشان را میشناسند. میفهمند كجا و چطوری هستند، دانه دانه نَفَسهایشان را میتوانند تفسیر كنند.
بزرگی میگوید: «اول بدعتی كه پس از پیامبر(ص) حادث شد، سیری بود.» میفرماید: «چون شكم مردمان سیر شد نَفْسِ آنها سركشی كرد و به سوی دنیا متمایل شد.» شما این را بدانید اول چیزی كه با گرسنگی مرتفع میشود و شما از دست آن آزاد میشوید «شهوت» است، هم شهوت فَرْج و هم شهوت سخن. در آن حال، نه میل افراطی به جنس مخالف داریم كه همة فكر و ذكرمان را خرج این مسئله كنیم، و نه مایلیم این قدر پرحرفی كنیم. البته این به شرطی است كه خودتان متوجه حساسیت این مسأله باشید و طالب آن بشوید، تا انجام آن برایتان آسان شود. شهوت در غذا خوردن این طوری است كه گاهی بدنتان نیاز به غذا ندارد و احساس گرسنگی هم نمیكنید ولی مایلید غذا بخورید، این دیگر نیاز نیست، بلكه شهوت است. یكی از كارهای مذموم هم همین است كه انسان سیر باشد و غذا بخورد، چرا كه در این حال به جای اینكه نیاز بدنیاش را برآورده باشد شهوت غذا خوردن را تقویت كرده است.