تربیت
Tarbiat.Org

ابراهیم
مرکز غدیر‏‏‏

تاریخ مکه

خداوند متعال در باره مکه و خانه خود می‏فرماید:
ان اول بیت وضع للناس للذی ببکه مبارکا و هدی للعالمین
اولین خانه‏ای که برای مردم ساخته شد همان است که درد مکه قرار دارد و برای مردم دنیا هدایت است
این خانه به دست آدم و به دستور الهی ساخته شد و خداوند به آدم دستور داد تا آن را طواف کند و همچنان این خانه معبد و مطاف مردم الهی بود تا زمان نوح که در جریان طوفان نوح و در سیل این خانه نیز تخریب شد و حجر الاسود که موجودی بهشتی است بر آب روان بود تا اینکه در ابوقبیس درد گل و لای کوه مخفی ماند تا زمان ابراهیم که خداوند به ابراهیم دستور داد همسر و فرزند را نزد همان خانه که در سیل و طوفان ویران شده قرار بده
جبرئیل راهنمای ابراهیم به سوی خانه خدا بود و در مسیر هر نقطه‏ای که دارای آب و هوا و درختان بود مورد سؤال قرار می‏گرفت اما جبرئیل نی گفت اینجا نیست تا به مکه رسیدند در آنجا تک درختی بود که هاجر و اسماعیل در سایه آن بساط کردند و ابراهیم مامور بود که به سوی شام و به منطقه ماموریت خود بازگردد
ابراهیم این مطلب را به هاجر گفت که خداوند به من دستور داده تا شما را در اینجا قرار دهم و بازگردم و هاجر در برابر امر الهی تسلیم بود
یک زن تنها همراه با کودکی شیرخوار درد بیابانی دور از آب و بدون ساکن کاری بس دشوار است هم برای هاجر و هم برای ابراهیم اما این زن و مرد درد برابر امر الهی تسلیم هستند و او اینگونه خواسته و همین صلاح است‏
ابراهیم از هاجر و اسماعیل دور شد اما وقتی به بلندی کوه رسید ایستاد و بار دیگر این مادر و فرزند را نظاره کرد و دست به دعا برداشت‏
ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا
الصلاه فاجعل افئده من الناس تهوی الیهم وارزقهم من الثمرات لعلهم یشکرون«ابراهیم 37»
پروردگارا من از خانواده‏ام کسانی را در دره‏ای خالی از کشت و زرع در کنار خانه‏ات که حرم تو است ساکن ساختم تا نماز را بر پا دارند تو قلب گروهی از مردم را به سوی آنها متوجه ساز و از ثمرات آنها را روزی ده
ابراهیم رفت و هنگام ظهر اسماعیل تشنه شد و هاجر در پی آب برخواست اما هر چه تلاش نمود آبی نیافت و پیوسته فرزند تشنه‏تر می‏شد تا اینکه مادر نگران بین دو کوه صفا و مروه چندین بار در جستجوی آب رفت و آمد کرد بر کوه صفا قرار می‏گرفت و سراب را در زمین می‏دید به گمان آب سرازیر می‏شد و تا مروه پیش می‏رفت اما آب نمی‏یافت و بر مروه بار دیگر در قسمت صفا سراب می‏دید و به همین گونه بارها این مسیر را طی نمود تا مایوس شد ناگهان چشم او بر اسماعیل افتاد که در کنار او آب جاری است بلافاصله به کنار کودک آمد و با خاک اطراف آب را جمع نمود و اسماعیل و هاجر سیراب شدند
در منطقه‏ای نه چندان دور از مکه قبیله‏ای به نام جُرْهُمْ ساکن بودند با پیدا شدن آب پرندگان در این منطقه به پرواز درآمدند و جرهمایان با مشاهده پرندگان متوجه شدند در این نقطه خبری اتفاق افتاده خود را به آنجا رساندند و با هاجر و اسماعیل مواجه شده و آنها را در همانجا ماوا دادند و جرهمیان نیز به این منطقه آمدند
پس از چندی ابراهیم بار دیگر به دیدار هاجر و اسماعیل آمد از جانب خداوند مامور شد تا خانه را بازسازی نماید
ابراهیم همراه با اسماعیل به ساختن خانه مشغول شدند
و اذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت واسماعیل ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم«بقره 127»
آن هنگام که ابراهیم و اسماعیل پایه‏های خانه را بالا می‏بردند خداوندا از ما قبول کن تو شنوا و دانایی
ربنا و اجعلنا مسلمین لک و من ذریتنا امه مسلمه لک و ارنا مناسکنا و تب علینا انک انت التواب الرحیم«بقره 128»
خدایا ما را مسلمان قرار ده و از دودمان و تبار ما امتی مسلمان قرار ده و چگونگی عبادت را به ما نشان ده تو توبه‏پذیر و گناه بخشی
خانه ساخته شد و اسماعیل نوجوانی در کمال زیبایی و ادب است و در کارها به پدر پیر کمک می‏کند.
در همین احوال ابراهیم خواب می‏بیند و برای پسر نقل می‏کند
»فلما بلغ معه السعی قال یا بنی انی اری فی المنام انی اذبحک فانظر ما ذا تری قال یا ابت افعل ما تومر ستجدنی ان شاء الله من الصابرین«صافات 102»
پسرم در خواب دیدم که در حال بریدن سر تو هستم نظر تو چیست؟ پس گفت آنچه بدان مامور هستی انجام ده حتما خواهی دید که من اهل صبر هستم
فلما اسلما و تله للجبین«صافات 103»
پس خود را در اختیار پدر قرار داد و ابراهیم او را به قربانگاه آورد و او را بر زمین خوابانید تا سر او را قطع کن‏
و نادیناه ان یا ابراهیم «صافات 104»
در همین حال ندای الهی آمد ابراهیم
قد صدقت الرویا انا کذلک نجزی المحسنین«صافات 105»
به خواب عمل کردی و ما محسنین را اینگونه جزا می‏دهیم
ان هذا لهو البلاء المبین«صافات 106»
آزمایش سنگینی بود
و فدیناه بذبح عظیم «صافات 107»
بجای اسماعیل حیوان بزرگی برای ذبح به اسماعیل دادیم
الحمد لله الذی وهب لی علی الکبر اسماعیل و اسحاق ان ربی لسمیع الدعاء «ابراهیم 39»
سپاس خداوند را که در هنگام پیری اسماعیل و اسحاق را به من بخشید خدای من شنوای دعا است
همه این امتحانات موجب شد تا ابراهیم مقام امامت را از خدای تعالی دریافت نماید که خداوند فرمود او را به کلماتی آزمودیم و مقام امامت را به او عطا نمودیم و ابراهیم این مقام را برای دودمان و فرزندان تقاضا نمود و خداوند فرمود این مقام به آنها که ستم روا دارند نمی‏رسد
و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین «بقره 124»
آن هنگام که خداوند ابراهیم را به کلماتی آزمود و آن را کامل نمود ابراهیم از خداوند خواست تا او را امام قرار دهیم و همین مقام را برای ذریه خود نیز تقاضا نمود که خداوند فرمود عهد و پیمان من در اختیار ستمکاران قرار نمی‏گیرد