تربیت
Tarbiat.Org

ابراهیم
مرکز غدیر‏‏‏

ورود ملائکه به قوم لوط جهت عذاب

و لما جاءت رسلنا لوطا سی‏ء بهم و ضاق بهم ذرعا و قال هذا یوم عصیب«هود 77»
مامورین الهی در همان قیافه به شهر لوط رفته و وارد منزل او شدند و لوط از ترس مردم قلبش تنگ شد و گفت روز سختی را در پیش داریم
قال انکم قوم منکرون«حجر 62»
در آغاز گفت من شما را نمی‏شناسم
قالوا بل جئناک بما کانوا فیه یمترون«حجر 63»
گفتند بلکه در باره مطلبی آمده‏ایم که قوم تو در باره آن تردید دارند
لوط می‏دانست آنها حتما از او می‏خواهند میهمانانش را در اختیارشان قرار دهد و لوط پیامبر از این مساله بسیار ناراحت است و او چگونه اجازه دهد میهمانان او مورد تقاضای فساد قرار گیرند
و جاء اهل المدینه یستبشرون«حجر 67»
خبر میهمانان لوط به قوم او رسید و به یکدیگر بشارت می‏داند(که موردی برای فساد آمده است)
و جائه قومه یهرعون الیه و من قبل کانوا یعملون السیئات قال یا قوم هولاء بناتی هن اطهر لکم فاتقوا الله ولا تخزون فی ضیفی الیس منکم رجل رشید«هود 78»
قوم لوط که مشغول کارهای فساد بودند به سرعت به خانه او حمله ور شدند لوط با آنها وارد سخن شد و گفت اگر تصمیم به ارضای شهوت دارید دختران من هستند می‏توانید با آنها ازدواج کنید و بدین ترتیب آنها برای شما حلالند آبروی مرا در برابر میهمانانم نریزید و مرا خوار نکنید
قالوا لقد علمت ما لنا فی بناتک من حق و انک لتعلم ما نرید«هود 79»
گفتند تو که می‏دانی ما به دختران تو نیازی مداریم و تو می‏دانی ما دنبال چی هستیم؟
لعمرک انهم لفی سکرتهم یعمهون«حجر 72»
قسم به جان تو که اینها دچار مستی کوری بودند
چنان در فساد غوطه ور بودند و چنان از دیدن میهمانان لوط از خود بی خود شدند که عقل و هوش را از دست داده و قدرت تفکر ندارند که این چه عملی است با میهمانان وارد بر یک خانه؟!
قال لو ان لی بکم قوه او آوی الی رکن شدید«هود 80»
لوط که خود را مواجه با چنین وضعیتی می‏دید گفت: ایکاش در میان شما طرفدارانی داشتم که مرا در برابر این هجوم یاری می‏داد و یا به خانواده‏ای که حاضر بود مرا یاری کند ملحق می‏شدم
لقد راودوه عن ضیفه فطمسنا علی اعینهم فذوقوا عذابی و نذر
به میهمانان حمله ور شدند اما (گویا مامورین الهی خاک بر چشمان آنها پاشیدند که) دچار کوری شدند عذاب الهی را و تهدیدهای مرا
قالوا یا لوط انا رسل ربک لن یصلوا الیک فاسر باهلک بقطع من اللیل ولا یلتفت منکم احد الا امراتک انه مصیبها ما اصابهم ان موعدهم الصبح ا لیس الصبح بقریب«هود 81» / صفحه 231/
در اینجا مامورین الهی به سخن آمدند و لوط را آرامش خاطر دادند و به او گفتند:
ما مامورین الهی هستیم اینها دستشان به تو نمی‏رسد نیمه شب همراه با خانواده مخفیانه شهر را ترک کن اما همسرت باید بماند تا عذاب شود هنگام عذاب اینها صبح است آیا صبح نزدیک نیست؟
نجیناهم بسحر
سحر هنگام آل لوط نجات یافتند و شهر را ترک کردند
فاخرجنا من کان فیها من المومنین«ذاریات 35»
همه مؤمنین را از شهر بیرون بردیم
فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین«ذاریات 36»
(البته) تنها یک خانه مسلمان در آن شهر یافتیم
زمان اجرای دستور فرار رسید
فاخذتهم الصیحه مشرقین«حجر 73»
با طلوع آفتاب صدای مهیبی برخواست
فجعلنا عالیها سافلها و امطرنا علیهم حجاره من سجیل«حجر 74»
و مامورین الهی شهر را زیر رو کردند و باران پیوسته‏ای از سنگهای سخت بر آنها ریختیم
مسومه عند ربک وما هی من الظالمین ببعید«هود 83»
سنگها نزد خداوند (مشخص و) نشانه دار بودند و این عذاب از ستمگران دور نیست‏