با توجّه به اینكه خانواده جایگاه بسیار مهم و تعیین كنندهاى در صلاح و فساد جامعه دارد، اسلام نقش زن و مرد را در خانواده چگونه ارزیابى مىكند و براى تحكیم كانون خانواده چه تدابیرى اندیشیده است؟
(51)دین براى خانواده، كه نخستین هسته زندگى اجتماعى به شمار مىرود، اهمّیّت فراوان قائل است و مىكوشد با وضع قوانین خاص، این نهاد مهم و بزرگ اجتماعى را تقویت كند. اسلام براى استوار ساختن بنیان خانواده، راههاى گوناگونى را ارائه مىكند كه توضیح مختصر آنها چنین است:
1. غریزه جنسى، طبق مقتضاى فطرت و در چارچوب قوانین شرعى باید ارضا شود.
شكّى نیست كه هیچ یك از غرایز آدمى، خود به خود راههاى صحیح و مشروع ارضاى آن را به انسان نشان نمىدهد؛ براى مثال، غریزه گرسنگى فقط اقتضا مىكند كه انسان غذایى بخورد تا سیر شود؛ امّا اینكه چه غذایى باشد؛ چه كسى آن را تهیه كرده باشد؛ از چه راهى تحصیل شده باشد و...، اینها امورى نیست كه خود غریزه گرسنگى آنها را معیّن سازد. عقل انسان و شرع،
﴿ صفحه 314 ﴾
اینگونه امور را طورى تنظیم مىكند كه هم غریزه گرسنگى اشباع شود و هم مصالح فردى و اجتماعى آدمیان تأمین شود. غریزه جنسى هم راههاى متعدّدى پیش رو دارد و به خودى خود، طریقى را تعیین نمىكند؛ امّا در دین اسلام، ارضاى آزادانه و بدون قید و شرط این غریزه به كلّى ممنوع است. راههاى ارضا، به همان مسیرى محدودى است كه فطرت نشان مىدهد و دیگر مصالح فردى و اجتماعى همه انسانها اقتضا مىكند؛ بنابراین، به صورت گام اوّل و اساسى اسلام درباره حفظ خانواده، از یك سو غریزه جنسى باید به صورت بهره مندى از جنس مخالف كه مقتضاى فطرت است، ارضا شود و همجنسبازى ممنوع و حرام است، و از سوى دیگر كامجویى از جنس مخالف نیز به آنچه در چارچوب قانونى و شرعى صورت گیرد محدود مىشود. اصل این است كه غریزه جنسى در محیط خانواده قانونى ارضا شود؛ بنابراین، ارتباط جنسى بىبند و بار (زنا) ممنوع است؛ خواه با روسپیان رسمى (سِفاح) باشد و خواه آنچه كه امروزه «رفیق بازى»(52) خوانده مىشود بدین معنا كه مرد و زنى، بدون اینكه به صورت شرعى و قانونى زن و شوهرِ هم باشند، با یكدیگر رابطه داشته باشند و این كار ممكن است سالیانى دراز دوام یابد بىآنكه زن به طور رسمى فاحشه باشد.
2. اسلام به زن و مرد سفارش مىكند كارهایى را كه با هركدام از آنها مناسب است، به عهده بگیرند. این امر در استحكام زندگى خانوادگى نیز تأثیر بسزایى دارد. به حكم عقل و شرع، در هر جمعى (خواه كوچك و خواه بزرگ) باید هركارى را به كسى سپرد كه آن را بهتر از دیگران مىتواند انجام دهد، و طبیعى است كه هر یك از زن و مرد در برابر تكالیف و مسؤولیتهایى كه برعهده دارد، حقوق و اختیارهایى خواهد داشت.
مهمترین كارهایى كه در زندگى خانوادگى وجود دارد، عبارتند از:
أ. حمل و باردارى، عملى است كه به حكم تكوین برعهده زن نهاده شده، نه به امر شرع؛ در نتیجه، وظیفه زن به شمار مىرود و از بحث ما بیرون است.
ب. رِضاع و شیردادن، به دلیل اینكه از پدر برنمىآید مثل باردارى است؛ امّا از جهت اینكه زن به طور تكوینى مىتواند به فرزند خود شیر بدهد یا ندهد، مانند باردارى نیست. ناگفته پیدا است كه كودك به شیر مادر نیاز ضرور و حیاتى ندارد؛ به گونهاى كه اگر از آن نخورد
﴿ صفحه 315 ﴾
بمیرد؛ امّا همه كارشناسان قائلند كه بهترین خوراك كودك، شیرِ زن است؛ به ویژه شیر مادر، مگر در مواردى استثنایى مانند بیمارىِ مادر؛ پس، اقتضاى طبیعت این است كه مادر، خود به فرزندش شیر دهد؛ ولى خداوند مادر را به این كارِ نه چندان آسان، الزام نفرموده است؛ بلكه وى را به این كار، سفارش اخلاقى كرده(53) و اجازه داده است كه در برابر این كار، مزد بطلبد.
ج. حِضانت و بچهدارى، اگرچه براى پدر محال نیست و در مواردى مثل بیمارى، مرگ، جدایى همسر یا عللِ گوناگون دیگرى به عهده او مىافتد، بدون شك براى مادر آسانتر است؛ پس حكمت اقتضا مىكند كه این كار از زن خواسته شود (البتّه نه به صورت تكلیف) و در این مورد هم زن مجاز است كه اجرت بخواهد.
د. خانهدارى، اگرچه در همه جوامع به طور عملى برعهده زن است، از نظر اسلام تكلیفِ واجب وى نیست. اگر داوطلبانه و با میل و رغبت یا شرط هنگام عقد پذیرفت، چه بهتر، در غیر این صورت مىتواند حقّالزّحمه درخواست كند.
كار شیردهى، بچهدارى و خانهدارى هرسه امورى است كه به اعترافِ همگان، زن استعداد بیشترى براى انجام آنها دارد و شرعاً نیز به صورت وظیفهاى استحبابى و اخلاقى (نه واجب) از او خواسته شده است.
هـ از سوى دیگر، شوهر نیز به یك سرى تكالیف وجوبى و استحبابى مكلّف است كه مهمترین آنها، پرداخت هزینه زندگى زن و فرزند است. بر شوهر واجب است هزینه خوراك، پوشاك، مسكن و دیگر امور ضرور زندگى همسر خود را بپردازد؛ خواه بچهدار باشد یا نباشد. نباید توهّم كرد كه پرداختِ هزینه زنى كه نازا، مریض، یا معلول است، بر شوهر واجب نیست به این دلیل كه وظیفه باردارى یا شیردهى و بچهدارى یا كارِ خانه را انجام نمىدهد؛ زیرا در مقام وضعِ احكام و قوانین اجتماعى و تعیین حقوق و تكالیف افراد جامعه، همیشه اوضاع و احوالِ اعمّ و اغلب ملاحظه، و از حالتهاى استثنایى چشمپوشى مىشود.
وقتى پرداخت هزینه زندگى زن بر شوهر واجب است، پرداخت هزینه زندگى فرزندان نیز به طریق أولا وجوب دارد.(54)
در مقابلِ این تكلیفِ الزامىِ مشكل، باید كارى كرد كه امكان فعّالیّت اقتصادى براى مرد،
﴿ صفحه 316 ﴾
از زن بیشتر باشد.(55) اسلام از سویى، به جد خواستار آن است كه كانون خانوادگى مستحكم باشد و از سوى دیگر، خانوادهاى را پیشنهاد مىكند كه در آن، زن متعهّدِ شیردادن به فرزند، بچهدارى و خانهدارى است و مرد، پرداخت هزینه زندگى اعضاى خانواده را به عهده دارد؛ از این رو، این دین باید كارى كند كه مرد بتواند به خوبى از عهده پرداخت مخارج برآید تا زن به فعّالیت اقتصادى وادار نشود و بتواند از عهده كارهایى كه تعهّد كرده است، به خوبى برآید. فقط در این صورت است كه نظام خانوادگى، هم مطلوب و هم ماندنىخواهد بود.
3. سهمالإرث مرد دو برابر سهم زن است.(56) اسلام با تشریع ارث بیش تر براى مرد، سرمایه افزونترى را در اختیار او مىگذارد تا بر امكانِ فعّالیت اقتصادى او بیفزاید و از این طریق، سبب افزایش درآمد، مرد مىشود و این درآمد، مرد را قادر خواهد ساخت كه مخارج خانواده خود را تأمین كند.
در جوامع غربى و امروزى، مرد را به پرداخت مخارج خانواده ملزم نمىدانند و تحت عنوان استقلال اقتصادى زن، از زن نیز مىخواهند كه فعّالیت اقتصادى داشته باشد و هزینه زندگى خود را تحصیل كند. آنان چنین مىپندارند كه به زن خدمتى كردهاند؛ حال آن كه این امر زمینههاى تزلزل و فرو ریختن بنیان خانواده را فراهم مىآورد.
4. مدیریّت منزل برعهده مرد است. با توجّه به این كه قدرت تعقّل و تدبیر مرد به مراتب بیش از زن و از طرفى نیز مسؤول مخارج خانه است، به طور طبیعى مرد براى مدیریت خانواده شایستهتر است؛ چرا كه اوّلا بسیارى از شؤون مدیریّت، به امور اقتصادى و مالى مربوط مىشود و ثانیاً قدرت تدبیر مرد بیشتر است؛ البتّه همكارى، تعاون، مشورت و امثال این امور در زندگى جمعى لازم است؛ امّا سخن بر سر تصمیمگیرىهاى نهایى است كه باید برعهده مرد باشد. قرآن كریم به همین دو امتیاز مرد اشاره كرده و مدیریت خانه را به او مىسپارد:
الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْض وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ
﴿ صفحه 317 ﴾
أَمْوالِهِمْ...؛(57) مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، به سبب برترىهایى كه خداوند [از نظر نظام اجتماع ]براى بعضى بر بعضى دیگر قرار داده است و به جهت انفاقهایى كه از اموالشان [به زنان ]مىكنند.
بعید نیست كه از این آیه و این بحث بتوان یك نكته را تعمیم داد و نتیجه گرفت كه در جامعه نیز مرد به سببِ برترى در تعقّل و تدبیر، براى مدیریّت لایقتر است.
5. سرانجام، گام ششم در جهت تحكیم خانواده برداشته مىشود. اگر اختلافها و نزاعهاى خانوادگى به حدّى رسید كه امید اصلاح و بهبود ازمیان برخاست، كسى كه حق دارد درباره انحلال خانواده یا طلاق تصمیم بگیرد، مرد است؛ اگرچه زن نیز مىتواند به وسایلى مثل شرطِ ضمنِ عقد و بخشش مهریّه، حقّ طلاق را به دست آورد.
با اقدامهاى پیش گفته، اسلام شرایط لازم را براى تقویت و استحكام بنیان خانواده فراهم مىسازد.