چرا خطابهاى قرآنى به طور عمده متوجّه مردان است؟ آیا قرآن اصالت را به مردان مىدهد و زنان را طفیلى مردان قلمداد مىكند؟
(19)براى روشن شدن پاسخ این شبهه، باید به یك مقدّمه توجّه كرد: در پارهاى از زبانها مثل فارسى، از لحاظ صرفى و نحوى میان مرد و زن، و مذكّر و مؤنّث فرقى نیست؛ امّا در زبان عربى و برخى زبانهاى دیگراین فرق وجود دارد؛ یعنى افعال، ضمایر، اسماى اشاره، اسماى موصول و صفات براى مذكّر و مؤنّث یكسان به كار نمىروند؛ بنابراین اگر سخن فقط درباره مردان باشد، صیغههاى مذكّر به كار مىرود، و اگر گفت و گو فقط درباره زنان باشد صیغههاى مؤنّث به كار مىآید. حال اگر كلام هم درباره مردان و هم زنان باشد، چه باید كرد؟ پاسخ این است كه در اینگونه موارد نیز در زبان عربى از صیغههاى مذكّر سود مىجویند. به بیان دیگر، در زبان عربى در دو جا از صیغه مذكّر استفاده مىشود:
أ. آنجا كه فقط درباره مردان سخن گفته مىشود؛
ب. جایى كه درباره مجموعهاى از مردان و زنان سخن در میان است.
بنابر این قاعده، اگر بخواهیم بگوییم كه همه (اعمّ از مردان و زنان) باید پارسا و پرهیزگار باشند، چارهاى نداریم جز اینكه مقصود خود را با گفتن «فَلْیَتَّقُوا اللّه»(20) برسانیم. همانطور كه خواننده منصف ملاحظه مىكند، این گونه جملهسازى جز معناى تن دادن به قواعد صرفى و نحوى زبان عربى را ندارد و بحث ارزشگذارى در كار نیست؛ پس هرگز نباید بر اصیل دانستن مردان و تابع انگاشتنِ زنان حمل شود. قرآن كریم نیز از دستور زبان عربى عدول نكرده است؛ از این رو عبارتهایى مانند «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» را نباید به معناى «اى مردانى كه ایمان آوردهاید» گرفت؛ بلكه باید آن را به معناى «اى كسانى كه ایمان آوردهاید» دانست كه هم شامل مردان و هم شامل زنان مىشود؛ به همین جهت، تا كنون شنیده نشده است كه زمان نزول آیههاى قرآنى، زنى یا مردى اعتراض كرده باشد كه چرا قرآن فقط با مردان سخن مىگوید و به زنان اعتنایى ندارد یا كمتر اعتنا دارد، یا پرسیده باشد كه آیا فلان حكم الاهى و امر و نهى قرآنى، مختصّ مردان است یا شامل زنان هم مىشود. همه مردم با عرف عربیّت خودشان
﴿ صفحه 285 ﴾
درمىیافتند كه اگرچه بسیارى از آیهها و جملههاى قرآنى با صیغههاى مذكّر بیان شده است، به همه آنها (چه مرد و چه زن) توجّه دارد.
آنچه ذكر شد، درباره بخشى از خطابهاى قرآنى بود. بخش دیگر، خطابهایى است كه در آنها واقعاً مردان مخاطب هستند و بس؛ آیاتى كه زنان سپیدپوستِ سیاهچشم را از نعمتهاى آخرتى مىشمارد كه نصیب مردان پارسا و پرهیزگار خواهند شد(21) یا آیهاى كه مىفرماید:
أُحِلَّ لَكُمْ لَیْلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلى نِسائِكُمْ هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ...؛(22) آمیزش با زنهایتان در شبِ روزه براى شما حلال شد. ایشان پوشش شمایند و شما پوشش ایشان هستید[= هر دو زینت هم و سبب حفظ یكدیگرید].
این نوع خطابها چگونه توجیه مىشوند؟ پاسخ این است كه هم در جامعه صدر اسلام و هم در اجتماع مطلوب و آرمانىِ این دین، مردان به مراتب بیش از زنان در صحنههاى اجتماعى حضور داشته و دارند؛ چرا كه در این امور، مردان بسى بیشتر از زنان دخالت مىكنند و تأثیر مىگذارند؛ در نتیجه، هرخطابى در عمل و در واقع متوجّه آنان است؛ به ویژه وقتى خطاب كننده پیامبر باشد كه مرد است؛
امّا این مطلب بدان معنا نیست كه به مردان اصالت داده شده است و زنان اساساً به شمار نیامدهاند و از لحاظ انسان بودن، ضعیفتر و كمتر از مردان شمرده شدهاند؛ پس علّت اصلى اینگونه خطابها، همین است كه مكالمه پیامبر به طور طبیعى بیشتر با مردان جامعه است.