تربیت
Tarbiat.Org

آشنایی با اسلام برای نوجوانان
حاج شیخ محسن قرائتی

درس سیزدهم: امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)

از آنجا كه انسان برای همیشه نیاز به راهنما دارد، (همان‌گونه كه نیاز به آب و هوا و غذا دارد) مسأله امامت و رهبری یك حادثه برای یك زمان نیست، بلكه همچون خورشید برای همیشه باید با نور هدایت به عقلها و فكرها روشنی دهد.
امام حسن (علیه السلام) که امام دوم ماست، در شب نیمه رمضان سه سال پس از هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مدینه متولد شد و پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) در گوش او اذان گفت و برای او عقیقه كرد.
در كودكی آیات قرآن و سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) را شنیده و در خانه برای مادرش بیان می‏کرد و هر گاه حضرت علی (علیه السلام) از حضرت زهرا (علیهاالسلام) می‏پرسید: «چگونه این آیات را شنیده‏ای؟» عرض می‌كرد: «از حسن (علیه السلام) شنیده‌ام.»
امام حسن (علیه السلام) بسیار متواضع بودند. روزی گروهی از کودکان که نانی بیش نداشتند، حضرت را دعوت به مهمانی كردند، حضرت هم قبول ‏فرمودند و بعد آن حضرت آنها را به میهمانی دعوت كردند و پذیرائی ‏نمودند.
ایشان در برابر بدرفتاری‌های دیگران بسیار صبور بودند. روزی مردی از سرزمین شام، امام حسن (علیه السلام) را دید و به ایشان جسارت كرد و ناسزا گفت، امام ساكت ماندند؛ وقتی فهمیدند كه او به خاطر فقر و نداری در تنگنا قرار گرفته فرمودند: «اگر گمشده‏ای، تو را راهنمایی كنم و اگر گرسنه‏ای، سیرت کنم و اگرمحتاجی به تو کمک کنم؟» آن مرد شرمنده شد و گفت: «خدا بهتر می‌داند چه کسی را امام قرار دهد.»
امام حسین (علیه السلام) كه امام سوم ماست، در روز سوم شعبان در سال چهارم هجری متولد شد.
پیامبر در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت. فرشته وحی از طرف خدا پیام آورد كه نام او را حسین بگذارید. پس از هفت روز گوسفندی را ذبح و گوشت او را همراه مقداری نقره به فقرا دادند.
سلمان فارسی می‌گوید: پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) امام حسین را روی زانوی خود می‌نشاند و می‌فرمود: «تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی. 9 نفر از امامان از فرزندان تو هستند. آخرین آنها قائم است.»
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) امام حسین را (در زمانی كه كودك بود) بغل می‌كرد و می‌بوسید و می‌فرمود: «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْن» (1)، حسین از من است و من از حسین هستم.
در كوفه كم آبی بود. مردم نزد حضرت علی آمدند و از خشكسالی شكایت كردند. حضرت به فرزندش امام حسین فرمود: «به پا خیز و دعا كن.» امام حسین به پا خاست و بعد از ستایش خدا و صلوات بر پیامبر دعا كرد. همین‌كه دعای آن حضرت تمام شد، ناگهان ابری پیدا شد وباران بارید.
در جنگ صفین، لشكر حضرت علی تشنه شدند. افرادی به سراغ آب رفتند، ولی دست خالی برگشتند. امام حسین از پدر اجازه گرفت و رفت و آب آورد. حضرت علی به گریه افتاد. پرسیدند چرا گریه می‌كنی؟ فرمود: همین كسی كه امروز مسلمانان را سیراب كرد، در آینده در كربلا در كنار آب تشنه شهید خواهد شد.
امام حسین (علیه السلام) در زمان امام حسن می‌فرمود: «امام حسن برادر من و امام من است و من مطیع او هستم.»
امام حسین هنگام كودكی بر دوش پیامبر و روزگاری در كربلا زیر سم اسب قرار گرفت. آنچه مهم است آن است كه در دو حال، از خدا راضی بود و می‌فرمود: «الهی رضًا برضاك»
پیامبر آنجا كه به سوی نماز عید حركت می‌كرد، امام حسین كه كودك بود را با خود می‌برد و او همراه پیامبر تکبیر «الله اكبر» می‌گفت و آنجا كه لازم بود مباهله و نفرین كند باز این كودك را با خود می‌برد.
نیمه شبی امام حسن از خواب بیدار شد و آب خواست. آن شب پیامبر كه در خانه فاطمه (علیها السلام) مهمان بود، بیدار شد و برای این كودك آب آورد. در این میان امام حسین نیز از خواب برخاست و آب خواست ولی حضرت اول آب را به امام حسن داد. فاطمه (علیهاالسلام) پرسید: آیا حسن را بیشتر دوست دارید؟ پیامبر فرمود: «هر دو نزد من یكسانند؛ ولی نوبت با حسن بود. او اول آب خواست.»
امام حسین در مقابل حكومت ظلم ایستاد و حاضر شد كه خود و یاران و فرزندانش، حتی طفل شیرخوارش شهید شوند، اما تسلیم ستمگران نشود و به همه انسان‌ها آموخت عزت، در راه حق بودن است و شهادت در راه حق، از زندگی در راه باطل بهتر است. حتی نوجوان كربلا، حضرت قاسم گفت: اگر بنا باشد قدرت و حكومت به دست بنی امیه باشد، برای من مرگ از عسل شیرین‌تر است. آری، زندگی زمانی شیرین است كه رهبر الهی و قانون الهی و اخلاق الهی باشد.
1. بحارالأنوار، جلد 43، صفحه270.