تربیت
Tarbiat.Org

معاد؛ بازگشت به جدّی‌ترین زندگی
اصغر طاهرزاده

مشاهده برزخ و برزخیان

انسان‌ها تا در مرتبه نازله حیات هستند و جهت آن‌ها به دنیاست، از حیاتِ بالاتر و شدیدتر، یعنی عالم برزخ، محجوب‌اند، چه رسد به درك عوالم بالاتر از برزخ كه به شعور و حیاتی شدیدتر نیاز است و به همین جهت پروردگار انسان‌ها در قرآن به ما نصیحت می‌كند كه ای انسان‌ها آنچه خداوند از آخرت و عوالم اخروی به شما وعده داده، حق و ثابت است. پس حیات نازله دنیا شما را به اشتباه نیندازد و از آنچه حق است، فریب ندهد و منصرف نكند و شیطان هم شما را در حضور خداوند به اشتباه نیندازد.
«یا اَیُّهَاالنّاسُ اِنَّ وَعْدَاللهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَیوةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّكُمْ بِاللهِ الْغَرُورُ»(127)
می‌فرماید: حیات نازله (الحیوة الدنیا) شما را از درك وعده خدا محروم می‌كند. خاصیت حیات نازله و حیات دنیا، غفلت از حقایق عالم وجود است، و لذا انسان دیدنی‌های آن‌جا را نمی‌بیند، و شنیدنی‌های آن‌جا را نمی‌شنود و به یافتن‌های آن‌جا نائل نمی‌شود. چون كسی كه گرفتار زندگی وَهمی و خیالی شد، از ادراك حقایق محروم می‌شود و به همین جهت قرآن می‌فرماید:
«اِنَّمَاالْحَیوةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ»(128)
زندگی دنیایی و مادون، سراسر بازی و سرگرمی است بدون هیچ حقیقتی.
برخیالی صلح‌شان و بر خیالی جنگ‌شان

وز خیالی فخرشان و وزخیالی ننگ‌شان

پس از آن‌كه قرآن تأكید می‌‌كند كه حیات نازله دنیایی یك سرگرمی و بازی است، می‌فرماید:
«وَ ما هذِهِ الْحَیوةُ الدُّنْیا اِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ اِنَّ الدّارَ الْاخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوان لَوْ كانُوا یَعْلَمُون».(129)
در مقابل حیات دنیایی، حیات آخرتی است كه یك حیات واقعی است و به واقع آن حیات، حیات است. ای كاش مردم می‌دانستند، چون اگر آن را می‌شناختند می‌فهمیدند این حیات دنیایی حیات نیست.
قرآن در مورد افرادی كه خود را مشغول حیات نازله و زندگی دنیا كرده‌اند، می‌گوید:
«یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْاخِرَةِ هُمْ غافِلُون»(130)
این‌ها فقط ظاهر زندگی دنیایی را می‌شناسند و از آخرت‌ غافل‌اند.
پیداست كه كلمه «غافل» در جایی به كار می‌رود كه چیزی در عینی كه به انسان نزدیك است از آن بی‌خبر باشد. یعنی این‌ها از پشت پرده حیات دنیایی كه هم‌اكنون حاضر است بی‌خبرند.
آری انسان‌ها با تفكر و تعقل در همین دنیا می‌توانند متوجه حیات برزخی و قیامتی شوند و سپس از طریق تزكیه نه تنها متوجه آن عالَم بشوند، بلكه بتوانند آن عالَم را تا حدّی حسّ كنند. یعنی در یك‌مرتبه می‌توانند فكر كنند و آرام‌آرام ایمان بیاورند و در یك‌مرتبه با فاصله گرفتن از حیات دنیایی، آن عالَم را مشاهده نمایند. پس اگر انسان از حیات نازله به حیات بالاتر دست پیدا كرد، ادراكات او هم به مرتبه بالاتری نایل می‌شود. یعنی «باصره» و «سامعه» او چیزهایی را كه درجة وجودی بالاتری دارند، می‌بیند و می‌شنود. چنانچه قرآن موقعیت انسان‌هایی را مطرح می‌كند كه خداوند آن‌ها را به حیات برتر رسانده و لذا در بین مردم‌اند ولی با نور برتر و بصیرت بالاتری زندگی می‌كنند، بر عكسِ كافران كه در ظلمت زندگی می‌كنند و هیچ خبری از عالم بالاتر ندارند
«اَوَ مَنْ كانَ مَیْتاً فَاَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی بِهِ فِی‌النّاس كَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُیِّنَ لِلْكافِرینَ ما كانُوا یَعْمَلُون».(131)
گر زنــام و حــرف خواهـی بگذری

پاك كن خود را زخود، هان یكسری

خویش را صافی كن از اوصاف خود

تا ببینــی ذات پـاك صــاف خـــود

بینـی انــــدر دل، علـــــوم انبیـــاء

بــی كتــاب و بــی مُعیـــد و اوستا

پس محجوب‌بودن از عالم برزخ و عوالم دیگر به جهت ضعف حیات و ضعف ادراك است. و مشكل به خود ما برمی‌گردد و الاّ حجابی بین ما و آن عالم نیست. در حیات بالاتر حجاب‌ها از قلب و مشاعر انسان به اندازه‌ای كه از حیات برتر برخوردار شد، كنار می‌روند و مكشوف شدن عوالم برزخ و بالاتر از آن در دنیا برای عده‌ای، به همین مسئله مربوط است تا آن‌جا كه رسول‌اكرم(ص) در معراج‌های خود همة عوالم را پشت سر گذاشتند و اسرار و دقایق بهشت‌ها و بهشتی‌ها و جهنم‌ها و جهنمی‌ها را مشاهده نمودند. و كلاً از لحن روایات برمی‌آید كه برزخ و بالاتر از آن برای پیامبران و امامان مكشوف بوده است.