در سوره یس آیه26، داستان آن انسان پاكی را میآورد كه چون وارد برزخ شد گفت: ای كاش قوم من می دانستند كه چگونه خداوند مرا مورد مغفرت خود قرار داد و مرا بزرگ داشت. « قیلَََََ ادْخُلِ الْجَنَّةَ، قالَ یالَیْتَ قَومی یَعلَمُونَ بِما غَفَرَلی رَبّی وَ جَعَلَنی مِنَ الْمُكْرَمینَ».
این آیه می رساند آنقدر عالم برزخ برای مؤمنین واقعی زیباست وآنقدر وضعشان در آن عالم خوب است كه آرزو می كنند ای كاش بقیه هم این را میدانستند، به طوری كه وقتی با آن عالم روبهرو میشوند متوجه آن همه وصفی كه توسط پیامبران از برزخ شده بود میگردند؛ بدون آنكه در وصف پیامبران نقصی باشد، ولی اینقدر عجیب است كه در الفاظ نمیگنجد.
از همین نظر است كه مؤمنین، بعد از مرگ و ورود به برزخ وبا برخورداری از حیات سعید برزخی وبا قرارگرفتن در یك سعة خاص و فوق تصور، حیات دنیوی را جز یك زندان تنگ نمیبینند و به همین جهت هم هست كه امام سجاد(ع) می فرمایند:
«اِنَّ الْمُؤمنَ لَیقالُ لِروحِهِ وَ هُوَ یغَسَّل: اَیَسُرُّکَ اَنْ تُرَدَّ اِلیالْجَسَد الّذی کُنْتَ فیه؟ فَیَقُولُ: ما اَصْنَعُ بِالْبَلاءِ وَ الْخُسْرانِ وَ الْغَمِّ».(123)
در حالی كه بدن مؤمن را غسل میدهند به روح او گفته میشود آیا دوست داری به بدنی كه در آن بودی برگشت داده شوی؟ میگوید: در آن حال، گرفتاری و خسران و غم و اندوه آن را چه خواهم کرد؟
همین قیاس را از جهت فوق تصور بودن برزخ، برای كفار از جهت بدی وسختی در نظر داشته باشید كه خداوند میفرماید شما در دنیا نمیتوانید درك كنید چقدر سخت است.
«كَلّا اِنَّ كَتابَ الفُجّارِ لَفی سِجّین، وَ ما اَدریكَ ما سِجّین».(124)
كتاب وسرنوشت گناهكاران در سجّین وتنگنا است و چه میتوانی درك كنی از سجّین.
یا میفرماید:
«وما اَدریكَ ما الحُطَمَه»؛
تو چه میتوانی درك كنی از آتش درهم كوبندة جهنم.
از امام باقر(ع) داریم كه حضرت رسول(ص) فرمودند:
«وقتی جنازه دشمن خدا را بهسوی قبرش حمل میكنند، روح او در حالی كه مضطرّ است ندا سر داده و حاملین جنازه را ندا میكند و میگوید: ای برادران آیا نمیشنوید «اَلا تَسْمَعون یا اِخْوَتاه» من به شما از وضع بدی كه این برادر شقّی شما به آن گرفتار شده است شكوه میكنم . حقیقت این است كه دشمن خدا (شیطان) مرا فریب داده و در مهلكهای انداخت كه راه برگشتی ندارد و او قسم یاد كرد كه دلسوز من است و مرا بازی داد.
و شكایت می كنم از دنیایی كه مرا فریب داد و از مقصد اصلی باز داشت و به خود مشغول كرد و وقتی به آن مشغول گشته و با تمام وجود به سوی او اقبال نمودم مرا ترك نمود. و شكایت میكنم به شما از دوستان راه هوس، كه مرا گرفتار هوس نمودند وسپس (هنگام مرگ) از من دوری جستند و مرا تنها گذاشتند. و شكایت میكنم به شما از فرزندانی كه از آنها حمایت نمودم و بر خودم مقدم داشتم، پس مال مرا خوردند و مرا رها كردند. و شكایت میكنم به شما از مالی كه (براساس علاقه به آن) حقِّ خدا را از آن پرداخت نكرده و امتناع نمودم و وبال آن بر گردن من افتاد ومنفعت آن به دیگران رسید. و شكایت میكنم از منزلی كه هر چه مال داشتم برای آن صرف نمودم و غیر من در آن سكونت كرد.
و شكایت میكنم از قبری كه دارد ندا می كند و میگوید، من خانه مؤذِّیات زمینی و خانة ظلمت و وحشت و ضیق و تنگنا هستم. ای برادران من! به فریاد من برسید و هر چه میتوانید جنازه مرا نگه دارید و به زیر خاك نبرید، و بترسید از اینكه به مثل آنچه من گرفتار شدهام گرفتار نشوید...».(125)
این روایت نیز ما را متوجه فوق تصور بودن عالم برزخ برای گناهكاران میکند و بههمین جهت هم آن فرد کافر میگوید: «آیا نمیشنوید»؟ پس چرا نمیشنوید، من دارم در حال اضطرار به شما شكوه میكنم.
آری ندای برزخی غیر از ندای دنیوی است، چون از عالم دیگر است، تفاوت این دو ندا مثل تفاوت دنیا و برزخ است. ندای برزخی را باید با گوش برزخی شنید.
پنج حسّی هست جز این پنج حسّ
آن چو زرّ سرخ و این حسها چو مس
انـدر آن بـازار کاَهْــل محشــرند
حسِّ مس را چون حسِ زر كی خرنـد؟
مسئله سؤال ملكین در قبر و مسئله تمثّل مال و اولاد و گفتگوی انسان با آنها و گفتگوی انسانها در برزخ با یكدیگر، همه اینها بر اساس احكام و سنن برزخی است و نه بر اساس احكام و سنن موجود در عالم ماده، بیشتر شبیه گفتگوی خودمان است با خودمان كه بدون لفظ و دهان است و در آن حال معانی منتقل میشود.
امیرالمؤمنین(ع) در مورد شرایط برزخیان میفرمایند:
«آنان سختیها و خطرات آن عالم را سختتر و دردناكتر از آنچه میترسیدند، مشاهده كردند، و آیات و آثار آن عالم را بزرگتر از آنچه تصور میكردند، دیدند. پس هر دو غایت، چه نعمتها و بهشت برزخی، و چه گرفتاریها و عذاب برزخ، تا نقطه بازگشت برای آنان كشیده شده است و تا روز قیامت ادامه دارد و در نتیجه بالاترین درجه ترس برای مجرمین و بالاترین درجه امیدواری برای مؤمنین در مدت اقامت در برزخ وجود دارد. پس اگر قدرت سخن گفتن داشتند، از توصیف آنچه مشاهده كردهاند، عاجز بودند «فَلَوْ كانُوا یَنْطِقُونَ بِها لَعَیُّوا بِصِفَةِ ما شاهَدوا وَ ما عایَنُوا» و اگر چه آثار آنان به ظاهر ناپدید گشته و اخبارشان قطع شده است. ولی چشمهای عبرت، آنان را مینگرد و گوشهای عقول از زبان آنان میشنود و آنان از غیر راههای شناخته شدة نطق، تكلم میكنند «وَ تُكَلَّموا مِنْ غَیْرِ جِهاتِ النُّطْق»(126)
حضرت با جملة «اگر قدرت سخنگفتن داشتند از توصیف آنچه مشاهده كردهاند، عاجز بودند» خبر میدهند كه اولاً: برزخیان قدرت سخن گفتن با روش دنیایی ندارند. ثانیاً: اگر هم میتوانستند سخن بگویند، هرگز نمیتوانستند مشاهدات خود را برای انسانهای دنیوی توصیف كنند. و جملة «از غیر راههای شناخته شدة نطق، تكلم میكنند» میرساند كه برزخیان به زبان برزخی و نه به زبان دنیایی تكلم میكنند.