تربیت
Tarbiat.Org

معاد؛ بازگشت به جدّی‌ترین زندگی
اصغر طاهرزاده

«زمـان» در برزخ

با توجه به این‌كه زمان مربوط به حركت ذاتی عالم ماده است و چیز مستقلی نیست که خارج از ذات اشیاء ماده موجود باشد و برهان حركت جوهری ملاصدرا(ره) این نكته را به خوبی روشن می‌كند.(121) پس زمان به آن معنی که در عالم ماده مطرح است، در عالم برزخ وجود ندارد، چرا كه در آن‌جا حركت و تغییرِ قوه به فعل معنی ندارد و چنین نیست كه یك موجود برزخی دگرگون بشود و صورتی را از دست بدهد و صورت دیگری به خود بگیرد. موجود برزخی، فعلیت محض و صورت محض با حدود و مقدار معین است. مثل صور ذهنی انسان‌ها است كه می‌تواند سال‌ها به صورت ثابت در ذهن بماند، مانند ماده نیست كه خود به خود دگرگون شود، بلكه آن صورت ذهنی اگر هم از ذهن ما پنهان شد، پس از سال‌ها می‌توان به همان نحو اولیه باز آن را در ذهن آورد. مثل پدیده‌های عالم ماده نیست كه پس از گذشت سال‌ها تغییر كرده باشد و آن صورت قبلی نباشد، و چون تغییر در ذات آن صور ذهنی واقع نمی‌شود، زمان هم كه حاصل حركت است در آن‌جا مطرح نیست. آری درست است که نفس انسان می‌تواند صورت ذهنی‌ را به حالات مختلف در آورد و در عین حال آن را به حالت اولیه برگرداند، در این حالت آن صورت ذهنی ثابت بود، ولی نفس صورت‌های ذهنی دیگری در كنار آن صورت ذهنی ابداع و ایجاد كرد و این نوع تغییر غیر از تغییراتی است كه در عالم ماده انجام می‌شود كه شئ اولیه تغییر می‌كند و شئ جدیدی به وجود می‌آید. تبدلات برزخی مثل تبدلاتی است كه نفس روی صُور ذهنیه انجام می‌دهد. و لذا حرکت به معنی حرکت و تغییرِ موجود در دنیا در عالم برزخ نیست و چون زمان، حاصل حرکت است و چون حرکت در عالم برزخ نیست، پس زمان در آن عالم وجود ندارد، و معنی ندارد کسی بگوید انسان چه مدت در برزخ به‌سر می‌برد، بلکه باید متوجه بود که انسان در برزخ همچنان «بودن و بقاء» خود را دارد و در بودن خود، همراه با حالات و افکار خود به‌سر می‌برد، حالا اگر حالات و افکار او خلاف فطرت او بود، معذّب است. از این جهت برزخ؛ عالم جدیدی است که باید انسان در دنیا با شناخت عالم برزخ، خود را برای آن عالم آماده کند. به گفتة مولوی:
روز مرگ این حسِّ تو باطل شود

نور جان داری که یار دل شود؟

در لَحَـد کِاین چشم را خاک آکند

هست آنچـه گور را روشن کند؟

آن‌زمان کاین دست ‌وپایت بَردَرَد

پَرّ و بالت هست تا جان بر پَرَد؟

کسانی که مبتلا به حبّ شهوات و زینت دنیا و امثال آن هستند، در آن‌جا بیچاره می‌شوند. چون بعد از مفارقت از دنیا و عالم محسوس، معشوق خود را که دنیا و شهوات دنیایی بود نمی‌یابند. انسان‌ها برای این دو روزه که می‌دانند ثباتی در آن نیست، چه کوشش‌ها و تقلاّهایی می‌کنند، باید از خود پرسید؛ برای آن‌ عالم که بر طبق حکم فطرت به‌سر می‌برد، و زندگی هم زندگی ابدی است، چه کوشش‌هایی باید بکند؟
زین همه انواع دانش روز مرگ

دانش فقر است ساز راه و برگ

آب دریـا مـرده را بر سـر نهد

وَر بود زنـده، ز دریا کی رهد؟

چون‌بمردی تو ز اوصاف‌بشر

بحـر اسرارت نهد بر فـرق سر

باید علمی داشت که بتوان در ابدیت با آن زندگی کرد، علم به دنیا برای زندگی دنیایی خوب است، ولی باید علمی هم داشت که آن‌جا به‌کار آید، علم به بندگی و فقر ذاتی خود و علم به خدا و قیامت. وگرنه اگر با همین علوم دنیایی، خود را مشغول کردیم و مؤمنین را نیز که از علوم معنوی بهره دارند تحقیر نمودیم، در آن دنیا همه‌چیز خود را فانی و بر بادرفته می‌بینیم. گفت:
ای‌که‌خلقان راتو خر می‌خوانده‌ای

این‌زمان‌چون‌خربراین یخ‌مانده‌ای

گر تـو علامـه‌ی زمـانی در جهان

نَکْ فنای این جهان بین وین زمان