در مورد دلایل وجود معاد به عنوان شرایطی که انسانها در آن شرایط با حاصل زندگی دنیایی خود و نتایج ارادهها و اعمال خود روبهرو میشوند، دلایل متعددی هست که به طور مختصر و گذرا به بعضی از آنها میپردازیم.
الف- عدل الهی: قرآن می فرماید: آیا آنان كه مرتكب گناهان میشوند، گمان كردهاند كه ما برای آنها و برای آنهایی كه ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند، زندگی و مرگی مساوی در نظر میگیریم؟ چه بد حكم میكنند؛ «اَم حَسِبَ الّذینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ اَن نَجْعَلَهُم كالّذینَ آمَنُوا وعَمِلُوا الصّالحاتِ سَوآءً مَحیاهُم ومَماتُهُم سآءَ ما یَحكُمُونَ»(7)
پیام آیه این است که؛ اینها متوجه عدل الهی نیستند كه انتظار دارند انسانها با اعمال و اخلاق و عقاید متفاوت در ابدیت زندگی مساوی داشته باشند، در حالیكه دنیا نه ظرفیت جزای ظلم ظالمان را دارد كه بهعنوان مثال هزاران نفر را به قتل رساندهاند، ونه ظرفیت پاداش بزرگانی را دارد كه در اوج وارستگی و ایثار، كلّ دنیا را پشت سر گذاشتهاند، و نه ظرفیت دارد که حساب مظلومان به خوبی در آن داده شود، پس عدل الهی اقتضا میكند كه دنیایی دیگر باشد تا ظرفیت جواب به عمل انسانها را داشته باشد و به همین جهت علی(ع) میفرمایند:
«اِنَّ اللهَ تعالی لَمْ یَرضِها ثَواباً لاَوْلیائِه و لا عِقاباً لاَعْدائِه»؛(8)
خداوند راضی نیست كه دنیا پاداش اولیائش و یا محل عقاب دشمنانش باشد.
چون در واقع عدل خدا چنین اقتضائی را نمیكند و شرایطی نیاز است كه بهراحتی خط كافر را از مؤمن جدا كند و به هركدام نتیجة اعمال خودشان داده شود و لذاست كه در قیامت ندا میآید:
«وَ امْتازُوا الْیَومَ اَیُّها المُجرِمُونَ»؛(9)
امروز ای گناهكاران از بقیه فاصله بگیرید.
البته عزیزان عنایت دارند؛ وقتی قیامت ظرف پاداش اولیاء الهی و جزای ظالمان است دیگر نمیشود مانند دنیا با همین محدودیتها همراه باشد.
ب- حكمت الهی: از جمله دلایل بر وجود معاد به عنوان شرایط حسابرسی مؤمن و کافر، توجه به حکمت خداوند است. قرآن میفرماید:
«وَ ما خَلَقنا السَّمآءَ و الاَرضَ و ما بَیْنَهُما باطِلاً ذلكَ ظَنُّ الّذینَ كَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذینَ كفرُوا مِن النّارِ»(10)
ما آسمان و زمین و آنچه بین آنهاست را باطل و پوچ و بیهدف نیافریدیم - اندیشة پوچی خلقت- گمان كسانی است كه حقیقت را پوشاندهاند، وای بر آنها از آتشی كه برای خود تهیه كردهاند.
آری! مسلّم خدای حكیم كار لغو و بیهدف انجام نمیدهد و اگر این جهان بهسوی یك نهایت با ثمری سیر نكند، پوچ خواهد بود و لذا باید جهان دیگری باشد كه شرایطِ به نهایت رسیدن سرنوشت انسانها در آن عملی گردد، یعنی انسان الهی بتواند به قربِ حق و اُنس با حضرت «الله» برسد و انسانی هم كه دوری از خدا را انتخاب كرده با همان نهایت انتخابش كه جهنم است روبهرو گردد، یعنی با غضب الهی مواجه شود. لذا میفرماید:
«و اِنَّ الی رَبِّكَ الْمُنتَهَی»(11)
بازگشت و انتهای هرچیز به سوی پروردگار توست.
از طرفی چون خداوند حکیم است و از خدای حکیم جز نظام اَحسن خلق نمیشود و در نظام اَحْسَن، هیچ میلی بیجواب نمیماند، میل به جاودانگی نیز باید با بودن نظامی ابدی، جواب داده شود و آن همان انتقال انسان به عالَم قیامت است که در آن مرگ و نابودی نیست.