وقتی پیامبر(ص) به منظور حركت برای جنگ تبوك، حضرت علی(ع) را در مكه جانشین خود قرار دادند و در بیرون مدینه جهت آمادهشدنِ لشگر اردو زدند، عدهای از منافقان جوّ را مسموم كردند كه چرا پیامبر داماد خود را جهت جنگ با خود نمیبرد. حضرت امیرالمؤمنین(ع) خود را به پیامبر(ص) رساندند و تقاضا كردند كه با آن حضرت به جنگ بروند پیامبر(ص) فرمودند: «اَمّا تَرْضی اَنْ تَكُونَ مِنّی بِمَنْزِلَة هاروُنَ مِنْ مُوسی اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدی»(84) آیا راضی نیستی كه نسبت تو به من، همچون نسبت هارون به موسی باشد؟ مگر اینكه بعد از من پیامبری نیست؟ در این حدیث نكتهی دقیقی جهت هدایت مسلمانان نسبت به جانشینی پیامبر(ص) مطرح است و ائمه(ع) در مقابل مخالفین خود بدان اشاره میكردند و آن عبارت است از اینکه:
در آخر حدیث فرمودند: «اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدی» رسول خدا(ص) فقط یک چیز را در نسبت بین علی(ع) با خودشان در مقایسه با نسبت حضرت موسی با هارون(ع) استثناء کردند و آن اینکه بعد از آن حضرت پیامبری نمیآید ولی بعد از حضرت موسی(ع) پیامبر آمد. اگر استثناء دیگری بین پیامبر(ص) و علی(ع) نسبت به حضرت موسی و حضرت هارون«علیهماالسلام» بود، حضرت پیامبر(ص) آن استثناء را هم ذكر میفرمودند. پس نتیجه میگیریم تمام مناصب حضرت هارون(ع) كه قرآن ذكر كرده، برای حضرت علی(ع) نیز هست كه آن مناصب در آیات 29 تا 32 سورهی طه، عبارتند از: الف- وزارت حضرت هارون(ع)؛ حضرت موسی(ع) از خداوند خواستند: «وَاجْعَلْ لی وَزیراً مِنْ اَهْلی هارونَ اَخی» خدایا هارون را كه از اهل و خانوادهی من است به عنوان همكار من در امر نبوت قرار بده. ب- شراکت حضرت هارون: در ادامه حضرت موسی تقاضا کردند «وَاشْرِكْهُ فی اَمْری» خدایا او را در امر رسالت شریك من قرار ده. ج- پشتیبانبودن حضرت هارون، «اُشْدُدْ بِه اَزْری» او را وسیله قدرت و پشتیبان من قرار ده. د- جانشینی حضرت هارون. در سورهی اعراف نیز داریم: «وَقَالَ مُوسَى لأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی»(85) و موسی(ع) به برادرش هارون گفت: تو در بین امت من جانشین من باش. با توجه به سخن رسول خدا که همهی مناصب حضرت هارون مگر نبوت رابرای امیرالمؤمنین(ع) مطرح فرمودند و با دقت در آیات فوق میتوان نتیجه گرفت؛ همهی مناصب و مقامات مربوط به حضرت هارون(ع) را که در آیات فوق مطرح است، حضرت امیرالمؤمنین(ع) در اسلام دارند و حقیقتاً آن حضرت با عمل و گفتار ثابت كردند كه تالی تِلْوِ پیامبر و همان نمونهای بودند که باید جانشین پیامبر(ص) باشند. برای بررسی بیشتر در مورد این حدیث به جلد دهم كتاب امام شناسی علامهتهرانی رجوع فرمایید.
این نكته نیز قابل توجه است كه حضرت هارون(ع) قبل از حضرت موسی(ع) رحلت فرمودند و پس از رحلت حضرت موسی(ع) مقام وصایت و جانشینی ایشان را موقتاً به جناب یُوشعبننون سپردند و بعد از آمادگی فرزندان حضرت هارون، امامت به شبیر و شبّر، دو پسران حضرت هارون سپرده شد. و در همین راستا است كه در روایات داریم: پیامبر(ص) فرمودند: خداوند نام فرزندم حسن را حسن گذارد كه نام فرزند اول هارون است و به زبان عِبری به آن شبیر گویند. و نام فرزند دومم را حسین گذارد كه به عبری به آن شبّر گویند- که فرزند دوم هارون است-.(86)
داسـتان یوم الاِنْـذار: آنگاه كه آیه انذار آمد و به پیامبر(ص) دستور داده شد: «اَنْذِرْ عَشیرَتَكَ الاَقْرَبین»(87) آشنایان نزدیك به خود را از بیدینی بترسان و پیامبر(ص) مطابق دستور خدا اقوام خود را جهت اجرای امر خدا دعوت نمودند، در جلسهی دوم پیامبر(ص) فرمودند: هركس از شما دعوت مرا بپذیرد ، وصی و جانشین من خواهد بود. تاریخ گواه است كه در میان حضار هیچ كس جز علی(ع) جواب مثبت نداد، و هرچند بار كه پیامبر(ص) دعوت را تكرار كردند، جز علی(ع) جواب ندادند و در آخر پیامبر(ص) فرمود: «بعد از من تو وصی و وزیر و خلیفهی من خواهی بود»(88) این مسئله در تاریخ اسلام ثبت شد و مورخان اهل سنت آن را مطرح كردهاند تا معلوم شود رسول خدا(ص) در همان ابتدای امر علی(ع) را به عنوان خلیفهی بعد از خود معرفی کردهاند.
سؤال: ممکن است این سؤال مطرح شود که در زمان رسول خدا(ص) بیشتر بر خلافت و جانشینی علی(ع) تأکید شده به چه دلیل آن خلافت را باید بر سایر امامان سرایت داد و برای آنها نیز حق حاکمیت و ولایت قائل شد؟
جواب: در احادیث مربوط به پیامبر(ص) در مورد امامت ائمهی دیگر سه نوع بیان بهچشم میخورد.
الف- احادیثی که تحت عنوان اهلالبیت وذیالقربی مطرح است، مبنی بر این كه امامان از قریش و از نسل فاطمه(س) هستند. در مدارك سنی و شیعه فراوان است كه همهی آنها دلیل برتداوم امامت در ائمهی شیعه میباشد که صاحبان کتابهای عبقات الأنوار و الغدیر و المراجعات و احقاق الحق آن احادیث را از کتابهای اهل سنت مثل کتب صحاح جمعآوری کردهاند.
ب - احادیثی كه انتقال امامت را از علی(ع) به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) معرفی میكند که بخشی از این احادیث در جلد 19 احقاقالحق جمعآوری شده است.
ج- احادیثی كه امامان را بدون ذکر نام، 12 نفر دانسته، و در این زمینه متجاوز از 130 حدیث نقل شده و نیز احادیثی که تعداد خلفا و امامان را به تعداد نقبای حضرت موسی - یعنی 12 نفر- ذکر نموده که این احادیث بالغ بر 40 حدیث است.(89)
د - احادیثی كه ضمن بیان تعداد امامان ، نام اولین و آخرین آنان را ذكر كردهاست، این احادیث بالغ بر 91 حدیث است و یا احادیثی که فقط نام آخرین آنها را برده که بالغ بر 94 حدیث میباشد.(90)
ه - احادیثی كه تعداد ائمه را 12 نفر ذكر كرده و نیز ذكر كرده 9 تن از آنها از فرزندان امام حسین(ع)اند، در این مورد 139 حدیث گردآوری شده است.(91)
و - احادیثی كه نام هر 12 امام را ذكر نموده، در این زمینه 50 حدیث نقل شده است.(92)
از جمله احادیثی که در متون شیعه و سنی آمده حدیث جابربن عبدالله انصاری است که میگوید: هنگامی که آیهی «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً»(93) به رسول خدا(ص) نازل شد عرض کردم ما خدا و رسولش را شناختهایم، اولیالامر که در آیه آمده است چه کسانی هستند؟ فرمودند: جانشینان مناند و امامان بعد از من که نخستین آنها علی است و سپس به ترتیب حسن بن علی، حسین بن علی، علی بن الحسین، محمدبن علی که در تورات به باقر معروف است و تو او را درک خواهی کرد. هروقت او را دیدی سلام مرا به او برسان. جابر پس از محمد بن علی(ع)، نام بقیهی آنان را بدین ترتیب نقل کرده است: جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی، و پس از او فرزندش که نام و کنیهی او با نام و کنیهی من یکی است (نام او محمد و کنیهاش ابوالقاسم است) که خداوند او را بر همهی جهان حاکم میسازد و اوست که از نظر مردم پنهان میشود و غیبت او طولانی است، تا آنجا که فقط افرادی که ایمان آنان استوار و آزموده و عمیق است بر عقیدهی خود در مورد امامت او باقی میمانند.(94)
در مورد امام غائب(ع) كه از فرزندان فاطمه(س) و حضرت علی(ع) است، روایات متعدد ازاهل سنت و تشیع هست که مؤلفان کتابهای «ینابیع الموده» و یا «غایت المرام» آن احادیث را جمع آوری كردهاند. 146حدیث اذعان دارد که امام غایب فرزند امام حسن عسکری(ع) است و 185 حدیث اذعان دارد که او فرزند امام حسین(ع) است.
جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر خدا(ص) نقل میکند که از رسول خدا(ص) پرسیدم: «هَلْ یَنْتَفِعُ الشِّیعَةُ بِالْقَائِمِ(ع) فِی غَیْبَتِهِ فَقَالَ(ص) إِی وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَیَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ یَسْتَضِیئُونَ بِنُورِ وَلَایَتِهِ فِی غَیْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ جَلَّلَهَا السَّحَاب»(95) آیا شیعه از وجود قائم در مدت غیبتش، بهرهمند مىشود؟ حضرت فرمودند: آرى به خداوندى كه مرا به پیغمبرى مبعوث گردانیده، آنها از وجود او منتفع میشوند و از نور ولایتش در طول غیبت؛ استضائه میكنند، چنانكه از آفتابِ پشت ابر استفاده میبرند.