خداوند در رابطه با چگونگی امامت حضرت ابراهیم(ع) میفرماید: «وَ اِذِابْتَلی اِبْراهیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنّی جاعِلُكَ لِلنّاسِ اِمـاماً، قالَ وَ مِنْ ذُرّیَتـی قالَ لا یَنالُ عَهْدی الظّالِمین»(63) آنگاه كه ابراهیم را پروردگارش به شكلهای گوناگون آزمود و او همهی آزمونها را بهخوبی پشت سر گذارد، پروردگارش به او فرمود: من تو را برای مردم امام قرار میدهم، و او پرسید: آیا از فرزندانم نیز به چنین مرتبهای خواهند رسید؟ پروردگارش گفت: فرزندان غیر ظالم تو به چنین مقامی خواهند رسید.
از آیهی فوق میتوان متوجه نکات زیر شد:
1- آیه بعد از امتحانات ممتد برحضرت ابراهیم(ع) نازل شده یعنی بعد از قربانیكردن فرزند و به آتش انداختن آن حضرت و مهاجرت از شام، بدین صورت آیه فوق در آخر عمر آن حضرت بر آن حضرت نازل شده و خبر از امامت او داد.
2- حضرت ابراهیم(ع) قبل از امامشدن، «نبی» بوده و علاوه بر این كه امتحانها در موقعی بوده که او پیامبر بوده، همین خطابِ خدا بر او - كه میگوید من تو را امام قرار دادم - دلیل برآن است كه آن حضرت نبی بوده است.(64)
3- حضرت ابراهیم(ع) این «امامت» را برای فرزندانش تقاضا كرد. پس این امامت یك مقام است و عهدی است الهی كه گاهی با نبوت همراه است و گاهی جدای از آن است و ایشان همین امامت را برای فرزندانشان تقاضا كردند، آن هم به جهت آنكه حضرت متوجه ارزش امامت برای هدایت جامعهی انسانی شدند.
4- خداوند نه تنها تقاضای حضرت را رد نكرد بلكه فرمود: این عهد را به فرزندانت كه ظالم باشند نمیدهم. پس از بین فرزندان حضرت کسانی كه در هیچ بُعدی ظالم نباشند، یعنی معصوم باشند، امام هستند. در صورتی که نه ظلم به نفس و نه ظلم به خلق و نه ظلم به حق، هیچكدام در شخصیت آنها نباشد. لذا علامه طباطبائی«رحمةاللهعلیه» در مورد «لا ینال عهدی الظالمین» میفرمایند: در ابتدای امر چهار احتمال برای ظالم بودن و نبودن افراد میرود: 1- كسانی كه تمام عمر ظالم باشند. 2- كسانی كه تمام عمر پاك باشند. 3- كسانی كه اول عمر ظالم و در آخر عمر پاك باشند. 4- كسانی كه اول عمر پاك و آخر عمر گناهكار باشند. بعد میفرمایند: شأن حضرت ابراهیم(ع) اجلّ از آن است كه امامت را از خدا برای قسم اول و چهارم بخواهد. پس تقاضای حضرت میماند برای دو گروه دیگر كه حضرت ممكن است از آن دو سؤال كند و خداوند میفرماید: از آن دو - یعنی آنهایی كه تمام عمر پاك باشند و كسانی كه اول عمر ظالم و در آخر عمر پاك باشند- عهد خود را به ظالمین از آن دو نمیدهم. پس میماند آنهایی كه همواره در عصمت بودهاند و اینها میتوانند مقام امامت را داشته باشند. بر این اساس ما میگوییم امامان از ابتدای عمر تا آخر عمر معصوم هستند.
5- چون واژهی «جَعَلَ» یعنی «قراردادن» را برای امام به كاربرد و میفرماید: «ما تو را امام قرار دادیم» پس امامت یك منصب موهبتی است و نه اكتسابی. از طرفی باید امام معصوم باشد، پس عصمت امام هم موهبتی است و نه اكتسابی. و اینكه فرمود: «اِنّی جاعِلٌ فِی الاَرْضِ خلیفَةً» خبر از استمرار جعل خلافت و امامت میدهد، یعنی همواره در هر زمانی خداوند خلیفهای از خود در زمین قرار میدهد. در رابطه با عصمت غیر اکتسابی امام، امام رضا(ع) میفرمایند: «مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَیْرِ طَلَبٍ مِنْهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ»(65) امام مخصوص به کمال و فضلی شده که خودش به دست نیاورده بلکه از طریق خدایی که دارای فضل و بخشش است به او داده شده.
6- قرآن در آیهی 33 سورهی احزاب میفرماید: اهلالبیت پیامبر(ص) از هرپلیدی مبرایند، یعنی معصومند. از طرفی اهلالبیت فرزندان ابراهیماند. پس آنها امامند به همان معنایی كه ابراهیم(ع) امام بود. و در آیهی 26 سورهی زخرف میفرماید: «وَ اِذْ قالَ اِبْراهیم لاَبیهِ وَ قومِهِ اِنَّنی بَریءٌ مِمّا تَعْبُدون اِلاّ الَّذی فَطَرَنی فَاِنَّهُ سَیَهْدین وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقیةً فِی عَقِبهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون» یعنی به یاد آر آن زمانی را كه ابراهیم به پدرش(عمویش) و قومش گفت: من از آنچه شما میپرستید مبرا هستم، و آن را میپرستم كه مرا بهوجود آورد و مرا هدایت خواهد كرد و آن هدایت را خداوند «كَلِمَةً باقیةً» و سنت پایداری در نسل ابراهیم(ع) قرار داد تا بلكه مردم به آن امام رجوع كنند. از این آیه میفهمیم كه هیچگاه امامت از فرزندان ابراهیم(ع) خالی نیست. چون میفرماید: هدایت را یك سنت پایدار در نسل او قرار داد تا بشر از هدایت الهی برخوردار باشد. و در روایت داریم: «كلمه باقیه» در اهل بیت پیامبر(ص) و در ذرّیهی امام حسین(ع) تا قیامت ادامه دارد.(66)