پس منتظر امام زمان(عج) بودن نمیگذارد از پویایی بیفتیم و در خود بپوسیم و از حیات خود بهره لازم را نبریم، بلكه متوجّه هستیم یك زندگی، ماوراء این زندگی معمولی ممكن است محقّق شود، پس چرا تسلیم مرگ شویم و زندگیِ سرد و غروبگونه دنیایی را بپذیریم و در جهنّم یأس بمیریم؟ در حالی كه جا دارد زنده و پرحرارت و امیدوار، زندگی كنیم و از انتظار باز نایستیم و انتهای دنیا را تاریك نپنداریم و هماكنون از پای ننشینیم. آیا سرنوشت كسانی را كه در صحنه فرهنگِ انتظار نیامدهاند ملاحظه نكردهاید كه چگونه به راحتی تسلیم فرهنگ فاسد فاسدان شدهاند؟
اینكه در آمار آمده است در مرّفهترین كشور جهان یعنی سوئد، از هر ده نفر، یك نفر تصمیم میگیرد خودكشی كند -حال یا موفق میشود و یا نه- و از هر صد نفر، پنجاه نفر به خودكشی فكر كردهاند، میرساند كه آنچه دنیای امروز برای بشر آورده، جوابگوی آرمان حقیقی بشر نیست، ولی چون فرهنگ غربی امكان آن را نداده است كه جوان سوئدی از زندگی مطلوب خود، آگاهی یابد، تصوّر میكند زندگی همین است كه او دارد، از طرفی این نوع زندگی را نمیخواهد، پس بهتر است كه خود را از این زندگی راحت كند. در حالی كه اگر میدانست خداوند برای او افق دیگری را اراده كرده است، اوّلاً؛ تلاش میكرد تا آن افق تحقّق یابد و آن را هر چه بیشتر دستیافتنی میكرد، ثانیاً؛ چون در راستای آن هدف متعالیِ بشری، تلاش مینمود، علاوه براینكه از انوار لطیف امام زمانش، همین امروز بهره میبرد، امید به اینكه آیندهای واقعی، امروز او را از یأسی اینچنین جانكاه نجات میدهد، برای او نهادینه میشد.
انتظار؛ سخن بلند بیداردلانی است كه ندا میدهند چرا ما اسیر فرهنگ باطل دنیاداران شویم و خود را ببازیم، دنیا باید رنگ حق به خود بگیرد و به خود آید.
و در راستای این بیداردلی، هر روز، خود را در اردوگاه امام زمانشان احساس میكنند و در كنار امامشان برای آیندة جهان نقشه میكشند، به طوری كه با امام معصوم، هماحساس خواهند شد. به همینجهت از حضرت باقر(ع) نقل شده است: اگر كسی قبل از ظهور حضرت بمیرد ولی نظرش بر امامش باشد و آن امام و آن مقام را بشناسد، مثل كسی است كه در كنار آن حضرت باشد: «... وَ مَنْ ماتَ عارِفاً لِإِمامِهِ كانَ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقائِمِ فُسْطاطِهِ»(85) یعنی هركس بمیرد و به مقام امامش آگاه باشد، همچون كسی است كه در كنار امام و در زیر خیمهگاه حضرت بهسر برده است.