دنیاداران اوّل بر ملاكهای خود پافشاری میكنند و سپس مطرح میكنند: «غیر از این ملاكها را مردم نمیپذیرند و زمینة پذیرش ایدهآلهای دینی در مردم نیست، پس دینداران باید از آرمانهای خود دست بردارند.» و از این طریق كفر و ستمِ خود را حاكم میكنند و مردم را به سوی جهالتی تاریك و سیاه میرانند.
انتظارِ منجیِ كامل، باعث میشود تا مردمِ منتظر در حیلة حیلهگران فرو نروند و از خود در راستای وفاداری به آرمانهای اساسی خود مقاومت نشان دهند، زیراكه انسانِ منتظر، آینده را در دست دنیادارنِ دنیاپرست نمیداند و در نتیجه همین امروز با فرهنگ انتظاری كه در خود فعّال نگه داشته، از افتادن در ورطة گرداب ستمگران نجات مییابد و هضم حیلة دنیاداران نمیشود و فردا نیز با ظهور منجی عالم(روحیلترابمقدمهالفداء) مقابل آن حضرت نمیایستد، بلكه كنار آن حضرت و از سربازان اوست، زیراكه رنگ دنیادارن را به خود نگرفته تا از امام زمانش فاصلة فكری و فرهنگی پیدا كرده باشد.
همة هنرِ فرهنگ ستم در طول تاریخ، این است كه منظرهای روشن و ایدهآل زندگی را از افقِ اندیشة بشر محو كند و او را مشغول وضع موجودی بگرداند كه خود ستمگران پدید آوردهاند، به طوری كه انسانها همان زندگیِ زیر سایه ستمگران را زندگی بپندارند و تصوّر كنند زندگی فقط همین است و بس. ولی كافی است كه انسانها متوجّه شوند خداوند برای آنها چیز دیگری را اراده كرده است و طالب آن چیزی باشند كه خداوند برای آنها اراده نموده است و تسلیم آن چیزی كه ستمگران به آنها تحمیل كردهاند، نشوند، تا تمام هیبت فرهنگ ستم یكباره فرو ریزد و إنشاءالله زمینة ظهور حضرت(عج) هرچه بیشتر فراهم شود.