حالا اگر برای كسی یا كسانی ظهور كرده است- یعنی ظهور عینی- آیا حضرت پایین میآید یا آنهایی كه حضرت را دیدهاند مقام انسانیتشان بالا رفته است؟ آیا حضرت در مقام روح شما ظهور میكند یا در مقام جسم شما؟ اگر در مقام جسم شما ظهور میكند پس چرا باید عبادت كنید تا حضرت را ببینید؟ مگر نه این است كه عبادت كردن یعنی متعالیكردن وجود خود؟! پس جهت وجود شما باید غیبی شود تا با غیب هستی روبهرو گردد. چرا آنهایی كه حضرت را میبینند بعد از اینكه یكمرتبه متوجّه میشوند كه نكند این آقا، حضرت امامزمان(عج) باشند، در همان حال دیگر حضرت را نمیبینند؟ اگر بنا بود كه حضرت ظهور مادّی كرده باشد باید وقتی از جلوی چشم شما غایب شدند، بالأخره در گوشهای در این دنیای مادّی پنهان شده باشند. در موقعی كه شما مفتخر به رؤیت حضرت شدهاید، امام، مادّی شده است یا شما با عبادت و ایجاد صلاحیت، غیبی و غیببین شدهاید؟ به نظر میرسد آنهایی كه حضرت را میبینند، حضرت را از بعد غیب میبینند، و ارزش موضوع هم در همین جهت است.
آری؛ آن موضوع دیگری است كه وقتی متوجّهایم حضرت واسطة فیضاند، هر لحظه اراده كنند هزاران بدن برای خود ظاهر و ایجاد میكنند و هر لحظه هم كه اراده كنند، هر بدن خود را به غیب میبرند. این نحوه ظهور جسمی و مادی حضرت برای در راه ماندگان ممكن است و این غیر رؤیتی است كه در اثر شایستگی روحی و قلب برای افراد حاصل میشود. عرض ما فعلاً در مورد رابطه آن حضرت است با عالم و بدن خود كه باید روشن شود، من كه محكوم بدن هستم، بدنم آنچنان در قبضة من نیست كه عالم در قبضة حضرت است. چراكه مقام حضرت، مقام كون جامع است با تمام احاطه كامل بر همة مراتب وجود به طوری كه این احاطه آنقدر زیاد است كه مقام «من» در تنِ من با آن همه احاطهای كه دارد، در آن حد نیست.
همچنانكه عرض شد؛ مقام ائمه(ع) مقام كون جامع است و در آیه 73 سوره انبیاء فرمود: «وَ جَعَلْناهُم اَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأمْرِنا» فرمود: «بأمْرِنا» و در جای دیگر فرمود: «أنَّما اَمْرُهُ إذا اَرادَ شَیئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُون» یعنی امر خدا آنچنان است كه اگر چیزی را اراده كرد كه بهوجود آورد، مثل این است كه بگوید: بشو! و میشود. دقّت بفرمایید.
پس حالا كه مقام امام(طبق آیه) مقامِ هدایتِ به «امر» است، و مقام «امر» هم آنچنان است كه بگوید بشو! و میشود، حضرت همینكه اراده بفرماید، بدن برایش خلق میشود. مگر خداوند دنیا را چگونه خلق كرده است؟! مثلاً سنگهای جهان را از كجا آورده است؟ اصلاً از جایی نیاورده است، ایجادشان بر اساس«كُنْ فَیَكُون» است. یعنی فرمود «بشو» و شد. حالا اگر دنیا به آخر رسید خداوند این سنگها را چه كار میكند؟ اگر بدانی چگونه خلق كرد، آن وقت میدانی چطور آنها را میبرد. یعنی با یك اراده آنها را ایجاد كرده و با یك اراده هم آنها را هیچ میكند. این روایت را شنیدهاید كه میفرماید: «سوره مباركه یس، قلب قرآن است»، دو آیه در این سوره است كه میفرمایند: مغز این سوره این دو آیه است كه میفرماید: «أنَّما اَمْرُهُ إذا اَرادَ شَیئاً أنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُون٭فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَیْءٍ وَ اِلَیْهِ تُرْجَعُون»(35) میفرماید: «امرِ» خدا - كه عرض شد امر؛ ایجاد بیزمان است و خلق؛ ایجاد كردن با زمان است- آنچنان است كه چون شئای را اراده كرد كه به وجود آید، مثل این است كه بگوید: بشو، و آن میشود. سپس درآیة بعد میفرماید: منزّه و بسیار بلندمرتبه است خدایی كه در دست اوست ملكوت هر شیء و به سوی او برگشت میكنند، یعنی برگشت عالم هم برای برگشت به خدا با یك اراده بیشتر نیست. اگر كسی رابطة خداوند را با عالم نفهمد، محال است این برگشت عالَم بهسوی خدا را بفهمد. رابطة خداوند با عالم، رابطة كن فیكون است. مثل اینكه شما با یك اراده، یك پرتقال در ذهنتان ایجاد میكنید و بعد هم با یك اراده آن چیزی را كه ایجاد كردهاید هیچ میكنید، كافی است از توجه به آن منصرف شوید بهكلی از بین میرود. رابطه حضرت حجّت(عج) نیز (درمقام واسطة فیض) با كلّ عالم مادّه، رابطة كن فیكون است. اگر اراده كند، نه تنها بدن خود را بلكه هرچه را خواست خلق میكند. حالا آیا درست است رابطة حضرت را با بدنشان طوری تصوّر كنیم كه این بدن روی دست آن حضرت میماند؟! مگر این دنیا روی دست خداوند مانده است كه حالا مثلاً اگر قیامت شد این سنگها را نداند كه چه كند؟! یا اینكه نه؛ سنت «إنّالله وَإنّا اِلَیْهِ راجِعُون» قانون و نظام هستی است، عالم به ارادة حق جلوه كرده است و سپس به سوی حق برمیگردد. در حدیث قدسی داریم: «بندة من! اطاعت مرا بكن تا من تو را مثل خودم قدرت بدهم، من به شئ میگویم بشو، میشود، تو را چنین قرار میدهم كه بگویی بشو، و بشود»(36) حالا در مورد حضرت حجّت(عج) مسئله كاملاً چنین است. دقّت بفرمایید اگر حضرت اراده بفرمایند كه در یك مكان باشند، آیا میشود در همان زمان در جایی دیگر باشند؟ جواب این سؤال را دادیم و گفتیم كه حضور حضرت مثل حضور نفس شما در بدن شماست، كه نفس شما در همهجای بدنتان حاضر است و همهجای بدنتان هم تماماً هست؛ یعنی شما تماماً خودتان میبینید در حالتی كه در همان لحظه تماماً میشنوید و اینطور نیست كه با یك طرف نفستان ببینید و با یك طرف آن بشنوید.