سؤال: لطفاً نمونههایی از برخورد تعامل بشر قدیم با طبیعت را كه منجر به اُنس با طبیعت میشده است و نه تخریب طبیعت، بفرمایید.
جواب: همانطور كه قبلاً عرض كردم، سراسر زندگی بشر قدیم با طبیعت، روش تعامل بوده و نه تسلط، كه نمونههای بارز آن وسایل زندگی آنهاست كه امروز شما آنها را در موزه میبینید. امّا یك نمونه خیلی مشخصِ قابل ذكر، نوع استفاده آنها از رود نیل است. میدانید كه رود نیل بیشترین جذر و مدّ را دارد. آمدهاند با استفاده از همین نیروی طبیعی جذر و مدّ، طوری به دشتهای اطراف آن كانال كشی كردهاند تا در موقع مدّ، كه آب بالا میآید تمــام دشت نیل- از بزرگترین دشتهای دنیاست- آبیاری میشود و با دقّت بسیار زیادی توانستهاند آب را به اقصینقاط این دشت برسانند. در سالهای اخیر، چندین بار خواستند تقسیمبندی گذشته را تغییر دهند و آبیاری مدرن را جایگزین آن كنند، ولی كار خراب شد و خشكسالی حاصل شد و به ناچار دوباره به همان تقسیم بندی قبلی برگشتند.
در كتاب «گزینش تكنولوژی از دریچه بینش توحیدی» عرض كردهایم كه بشر قدیم بیش از آن كه بخواهد با شتاب، كاری را انجام دهد، بیشتر فكر میكرده است تا از پتانسیلهای طبیعت، نیرویی جهت زندگی پیدا كند. آری؛ در به انكشافكشاندن نیروهای طبیعت، كارهایی را بر عهده انسان گذاردهاند تا در زندگی زمینی بیتحرك نباشد، ولی مسئولیت بشر در حدّ به انكشافآوردن تواناییهای طبیعت است، نه اینكه با یك دید سودجویانه طبیعت را نابود كند. در راستای اینكه بشر در طبیعت كارهایی را به عهده دارد. بهعنوان مثال به فرق زایمان گوسفند با زایمان انسان عنایت داشته باشید، گوسفند بدون «ماما» زایمان میكند، امّا انسان را طوری خلق كردهاند كه برای زایمان باید به او كمك كنند. پس معلوم است كه نوع زندگی انسانی طوری نیست كه هیچ كاری را بر عهدهاش نگذاشته باشند و صرفاً از آنچه طبیعت در اختیار او میگذارد، باید استفاده كند و اصلاً در طبیعت دخالت نكند، بلكه خودش در طبیعت و با طبیعت باید مقداری تعامل كند، بدین شكل كه عقل و خردی به او دادهاند كه در كنار این طبیعت، با تعامل و جهتدهیِ مناسب، آن را برای خودش به صورت مؤانس و بستر حیات تبدیل كند. پس اگر كسی فكر كند كه ما حتی كاسه هم نسازیم و داخل صدف آب بخوریم، باید گفت كه - بهخصوص در اسلام- چنین پیشنهادی به ما نشده است. بحث ما این است كه این تكنولوژی كار را به مقابله با طبیعت رساند، امّا در مقابل آن تصرف افراطی، ما معتقد به تعطیلی فعالیتمان در زندگی طبیعی نیستیم. به عنوان مثال جناب شیخ بهایی را در نظر بگیرید. در اصفهان آب رودخانه زایندهرود را چنان با دقّت تقسیم كرد كه در عین داشتن شبكههای آبرسانی به تمام دشت اصفهان و ایجاد طراوت در تمام نقاط شهر، اگر باران شدیدی هم میآمد، همین كانالها میتوانستند باران را در خودشان جای دهند، ولی در حال حاضر اگر یك باران شدید ببارد، اصفهان تهدید به سیل میشود. پس خِرد انسان برای تعامل با طبیعت ضروری است، ولی در حدّی كه گوهر طبیعت حفظ شود.
برای بررسی نوع تعامل بشر گذشته با طبیعت و دستآوردهای آن، احتیاج به یك تحقیق جداگانهای است، مضافاً اینكه ما پیشنهاد نمیكنیم برای نجات از مدرنیته، به گذشته برگردیم، بلكه باید در شرایطی كه هماكنون هستیم، نوع زندگی خود را طوری تنظیم كنیم كه اوّلاً؛ طبیعت را آیت الهی بدانیم. ثانیاً؛ در بستر طبیعت و با مؤانست با آن، راه و رسم بندگی خود را شكل بدهیم و همة زندگی ما درگیری با طبیعت نشود تا در نتیجه از وظیفه اصلیمان كه در این دنیا به عهده ما گذاردهاند غافل شویم.
تمام موضوع را در نوع برداشت بشر نسبت به خود و خدا باید جستجو كرد. در دنیای جدید، انسان محور همة زیباییها و معیار تشخیص همة خوبیها و بدیها است و لذا با چنین برداشتی از خود است كه هیچ مرزی را كه در آنجا باید متوقف شود نمیشناسد و در این حالت است كه میگوییم نسبت انسان جدید با خود و با خدا و طبیعت به هم خورده است.