تربیت
Tarbiat.Org

جایگاه اشراقی انقلاب اسلامی در فضای مدرنیسم
اصغر طاهرزاده

تجلی اشراق انقلاب اسلامی به کدام قلب؟

14- انقلاب اسلامی به عنوان یک حقیقت تاریخی، همچنان که به سراغ قلب بنیان‌گذار انقلاب اسلامی رفت، به سراغ ملتی می‌آید که می‌خواهد از ظلمات فرهنگ مدرنیته بگذرد و در زندگی زمینی، در فضای مراوده‌ی قلبی با عالم قدس و معنا، زندگی خود را شکل دهد و آن‌هایی که چنین تمنّایی ندارند ناظر انقلاب اسلامی هستند، ولی انقلاب اسلامی به سراغ آن‌ها نیامده است وهنوز در فضای ظلمات فرهنگ مدرنیته عمر می‌گذرانند.
وقتی روشن شد حقیقت انقلاب اسلامی، اشراق خاصی است که بر قلب حضرت امام خمینی(ره) تجلی کرده و در یک نگاهِ همه‌جانبه، راه‌کار عبور از فرهنگ غربی را نمایان ساخته است، در همان راستا باید عنایت فرمائید که انقلاب اسلامی‌ به عنوان یک حقیقت اشراقی به همه‌ی قلب‌ها تجلی نمی‌‌كند و بستگی به نوع تمنّایی دارد که انسان‌ها و یا ملت‌ها دارند. در جایی‌که تمنّای برون‌رفت از ظلمات مدرنیته برای بازگشت به عالم قدس و معنویت در میان باشد، انقلاب اسلامی چهره‌ی اصلی خود را می‌نمایاند، چهره‌ای که با مطالعه‌ی صدها کتاب ظهور نمی‌یابد، زیرا یک حقیقت إشراقی است و بر اهل آن تجلی می‌کند و انسان با حقیقت مثالی یا ذات آن مرتبط می‌گردد.
انسانی که مفتخر به تجلی نور اشراقی انقلاب اسلامی شد با تحلیل‌های سیاسیون، به انقلاب نزدیک نشده است که با تحلیل‌ سیاسیونی دیگر از آن فاصله بگیرد. تا انسان‌ها با حقیقت انقلاب از طریق انوار اشراقی خاص آشنا نشوند نمی‌توانند به نحو واقعی با آن مرتبط گردند و از فتنه‌های دوران مدرنیته رهایی یابند. کسی که اهل دنیا باشد و «وقت»(38) را نشناسد، انقلاب اسلامی را هم نخواهد شناخت. اما این نشناختن و ندانستن مثل دیگر ندانستن‌ها نیست، زیرا بیگانگی با روح زمانه و «وقت»، بی‌بهرگی و بی‌برگی و حرمان و بی‌خودی را در کل زندگی به همراه دارد.
شیعه راه و رسم حقیقت‌بینی و نظرکردن به حقیقت را از غدیر تمرین کرده است و هر جا تجلیات آن نور را دیده، شناخته و دل را همواره آماده‌ی پذیرش تجلیات مختلف آن نگه داشته است. به همین جهت معتقد است، اصل آن حقیقت ممکن است در بعضی از مراحل تاریخی در خفا برود ولی نابود نمی‌شود و بالأخره آشکاری نهایی آن حقیقت با ظهور حضرت صاحب‌الأمر(عج) محقق می‌شود. زیرا جنس حقیقت در عین به ظهورآمدن و پنهان‌شدن، پایداری است و می‌توان در هر زمانی با آن زندگی کرد و در کنار حضرت صاحب‌الزمان(عج) از «وقتِ» باقی که صاحب اصلی آن حضرت صاحب‌الزمان(عج) یا «بقیة‌الله» است بهره‌مند گشت. همان حالتی که حضرت صادق(ع) فرمودند: «مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِهَذَا الْأَمْرِ كَانَ كَمَنْ كَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِهِ لَا بَلْ كَانَ كَالضَّارِبِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) بِالسَّیْف‏...»(39) هر كه منتظر این امر باشد و بمیرد مانند كسى است كه با قائم (ع) در خیمه‏اش باشد؛بلكه مانند كسى است كه پیشاروى رسول خدا (ص) شمشیر زده باشد.
حضرت امام خمینی(ره) تا وارد حقیقت‌شناسی نشدند و از حجاب‌های اصالت ماهیت عبور نکردند، هرگز با حقیقت مثالی انقلاب اسلامی مواجه نشدند تا بتوانند آرام‌آرام آن را از سیطره‌ی دوران مدرنیته آزاد کرده و به ظهور آورند و مسلّم انقلاب اسلامی هرگز به سراغ انسان‌هایی که در چنین مسیری پای نگذاشته باشند نمی‌آید و لذا این‌ها نسبت انقلاب اسلامی را با خود درست درک نمی‌کنند و چونان بیگانگان به آن می‌نگرند. زیرا به گفته‌ی مولوی:
پس زبان محرمى خود دیگر است

هم‌دلى از هم‌زبانى بهتر است‏

بر همین اساس تأکید می‌کنم: انقلاب اسلامی، حماسه‌ی عارفان شیدایی است که هنر نزدیکی به نگاه پیامبران و اولیاء الهی به عالم را یافته‌اند و لذا وقتی نسیم «فنای فی‌الله» در غُرّش گلوله‌های خمپاره‌ها وزیدن می‌گیرد، به جای آن که به سنگر خانقاه پناه برند تا از هر گزندِ احتمالی مصون بمانند، پیراهن خود را در آورده و با سینه‌های برهنه در میان میدانِ جنگ قهقهه‌ی مستانه می‌زنند. و این حرکات فقط در فضایی که قلب‌ها با اشراقات الهی مأنوس باشد محقق می‌گردد. آری انقلاب اسلامی به عنوان یک حقیقت تاریخی به سراغ هرکس نمی‌آید و به همان اندازه که انسان از انقلاب اسلامی فاصله داشته باشد، در محرومیت بزرگی به سر می‌برد چون «وقت» ندارد و «وقت» را نمی‌شناسد و چنین کسی نصیبی جز حرمان ندارد. و شرط شناخت «وقت» زندگی با صاحب‌الزمان(عج) است که صاحب اصلی این انقلاب هم اوست.