پیام خدا و رسول او این است که اگر خواستید جامعهتان زنده بماند و به حوائجش برسد باید حکم خدا در آن جاری باشد، چه در امور فردی، و چه در امور اجتماعی و اقتصادی. حرف این بود که ای انسانها! حکم خدا را بر میلهای خود غالب کنید، همانطور که در رکوعِ نماز طبق حکم خدا، خم میشویم و هیچ انسانی به میل خود و بدون دلیل حرکاتی مثل رکوع و سجود انجام نمیدهد، در سایر امور هم باید طبق حکم خدا عمل کنیم.
ولایت فقیه هم به آن معنی نیست که یک فردی بر جامعهی اسلامی حاکم است، بلکه فقیهی که میتواند حکم خدا را از متون اسلامی استخراج کند بر جامعه حاکم میباشد و به همین جهت مردم مسلمان به دنبال فقیه میروند تا از این طریق روشن کنند نمیخواهند نظر یک فرد یا یک حزب بر جامعه حاکم باشد، کسی را میخواهیم که بتواند حکم خدا را کشف کند و آن را حاکم نماید. تعجب میکنم، بعضیها سؤال میکنند ولایت فقیه باید مطلقه باشد یا مقیده؟ اگر تخصص فقیه حکایت از آن دارد که حکم خدا را اظهار میدارد دیگر مقید بودنش معنی ندارد. اگر حرف، حرف خدا است، معلوم است که بدون هیچ قیدی باید آن را پذیرفت، مثل این که پذیرفتهایم خداوند از طریق رسولش فرموده است نماز صبح دو رکعت است و ما هم بدون هیچ قیدی آن را میپذیریم. اگر فقیه حکم خود را میگوید که مثل سخن سایر افراد باید با آن تعامل کرد، مثل این که میفرمایند: من هم یک رأی دارم. ولی اگر فقیه حکم خدا را میگوید مگر میشود آن را مقید کرد؟ این بدین معنی است که شما بعضی از دستورات الهی را عمل کنید و بعضی را عمل نکنید.
عقیدهی ما در راستای پذیرفتن انقلاب اسلامی این است که باید خدا بر جامعه حکومت کند تا حکم وحدت بر کثرت جاری شود، و کثرت مضمحل نگردد، و انقلاب اسلامی را به جهت بستر حاکمیت حکم خدا بر جامعه، یک موجود مبارکی میدانیم. به این جهت عرض کردم انقلاب اسلامی طلوع حکومت خدا بر جامعه است. و البته هنوز اول کار هستیم، إنشاءالله باید به جایی برسیم که امام معصوم(عج) بر جامعه حکومت کنند. به همین جهت به این انقلاب دل سپردهایم، چون در زمان غیبتِ امام معصوم(عج) ما راه دیگری نداریم. برنامهای که بر اساس حکم خدا و مشی فقیه - به معنای کسی که قدرت استنباط حکم خدا را دارد- طراحی نشود، هر چه بیشتر جلو رود، بیحاصلی آن بیشتر روشن میشود و بیشتر ما را خسته میکند، نمونهاش برنامههایی است که در طول تاریخِ چهارصدسالهی اخیر، فرهنگ مدرنیته به اسم آسایش بر بشریت تحمیل کرده، همهی آرامش را از بشر گرفت و سطحیترین و ضد قدسیترین افراد را بر جامعه حاکم نمود. متأسفانه چون وضع موجود جهان را پذیرفتهایم و به چیزی بالاتر از آن هم فکر نمیکنیم، متوجه نیستیم بشریت در چه مشکلاتی بهسر میبرد، از آموزش بگیرید تا صنعت، همه و همه به جای آن که یار بشر شده باشد، باری شدهاند بر دوش بشر. آیا لیسانس و فوق لیسانسی که دانشگاههای امروز میدهند جز این است که مطالبی را بر دانشجویان تحمیل میکنند که به کارشان نمیآید ولی چارهای جز این ندارندکه این واحدها را بگذرانند تا آن مدرک را بگیرند؟ آیا مسیر علم آموزی صحیح در چنین بستری ممکن است؟ انقلاب اسلامی با ایجاد بستری مناسب، دورهی گذار از این معضلات است و لذا هرکس که خواست از طریق انقلاب اسلامی ما را به غرب و فرهنگ غربی نزدیک کند، چه قصد خیری داشته باشد یا نه، ما را از انقلاب جدا کرده است.
متأسفانه در حال حاضر جایگاه دانشگاه در این حدّ است که فعلاً چهار سال جوانان ما بروند یک لیسانس بگیرند تا ببینیم بعد چه میشود. در حالی که آن جوانان با دیپلم حاضر بودند به کارهای عادی تن دهند، ولی حالا با مدرک لیسانس نه کار دارند، و نه حاضرند به کارهای عادی مشغول شوند. این یک نمونه از هزاران نمونهی تأسّی به فرهنگی است که خارج از فرهنگ الهی شکل گرفت و ما هم از آن تبعیت کردیم و با مشکلاتی روبهرو شدیم که میتوانستیم با آنها روبهرو نباشیم. در موضوعات اقتصادی موضوع بسیار عجیبتر است، اقتصاد در نظام الهی، که از یک طرف نظر به آخرت و عدم حرص به دنیا، و از طرف دیگر نظر به عدالت اجتماعی دارد، کجا، و اقتصاد نظام غربی کجا! - اقتصادی که اهداف سرمایهداران در آن تأمین میشود و نفس امّارهی انسان ارضاء میگردد- اگر ما بهجای اینهمه تأکید بر بودن نهادهای غربی که مطابق اندیشهی اومانیستی بشرِ بریده از آسمان طراحی شده است، بر روی میلهای روحانی مردم کار میکردیم، امروز با مردمی روبهرو بودیم که نه تنها قناعتشان رشد کرده بود، تواضعشان نیز عاملی میشد که به هر کاری که برای جامعه اسلامی مفید است دست میزدند، چنین مردمی نهتنها جای یکدیگر را تنگ نمیکنند، بلکه هر کدام زمینهی رشد و تعالی دیگری را فراهم مینمایند.
انقلاب اسلامی ظهورِ شعور و ارادهی مردمی است که متوجه شدهاند باید از غرب و مدرنیته عبور کنند و جامعه را براساس حکم خدا اداره نمایند، و اینکه امام(ره) فرمودند: میزان؛ رأی مردم است، میزان رأی مردمی است که با رویکردن به انقلاب اسلامی میخواهند از غرب عبور کنند، بنابراین نباید بعضی از مسئولان برخلاف رأی مردم، ما را دوباره به غرب برگردانند و فکر کنند اشکال مردم به نظام شاهنشاهی آن بود که شاه مانع عبادات مردم در مساجد بود، حالا آقایان بخواهند امور سیاسی و اقتصادی ما را براساس فکر غربی اداره کنند و فقط یک درس معارف اسلامی به واحدهای دانشگاهی اضافه شود و مانع عبادات مردم هم نشوند. مردم با انقلاب اسلامی میخواهند نظام الهی و حکم خدا بر امورشان حاکم باشد و هر اندازه که هوس مردم را تحریک کنیم و از آن ارادهی اولیهای که منجر به انقلاب شد، فاصله بگیریم، نهتنها از مشکلات گذشته عبور نکردهایم بلکه با مشکلات جدیدتری روبهرو میشویم. حرف مردمی که انقلاب اسلامی را پدید آوردند این است که هرچه بیشتر برنامهها در بستر حاکمیت حکم خدا طراحی شود.
اصالتدادن به رأی مردم در راستای ارادهای است که مردم در جهت تحقق نظام اسلامی اِعمال کردند وگرنه همان امام خمینی(ره) که فرمودند: میزان رأی مردم است، یک جا خطاب به مسئولان میفرمایند اگر رأی مردم مطابق حق نباشد هیچ ارزشی ندارد، این مردم اسلام را میخواهند مواظب باشید به جایی دیگر نظر نکنید و حکمی غیر از حکم خدا بر این مردم تحمیل نشود.(61)
معلوم است که اگر مردم برای تحکیم حکم خدا بر جامعه، کمک نکنند انقلاب به اهداف خود نمیرسد. مقام معظم رهبری«حفظهاللهتعالی» فرمودند؛ مشروعیت نظام اسلامی به این است که مردم در صحنه باشند، یعنی اسلام خوب است ولی مردم باید کمک کنند تا این اسلام حاکم شود. بگوییم مردم دخالت نکنید ما خودمان اسلام را حاکم میکنیم، این نه اسلام است و نه نظام اسلامی. مردم اسلام را میخواهند و همواره این را نشان دادهاند البته ممکن است از بنده و امثال بنده عصبانی شوند، ولی این را به حساب عصبانی شدن آنها از اسلام و انقلاب اسلامی نباید گذاشت. هرچند دشمن تلاش میکند مردم را از انقلاب اسلامی منصرف کند ولی فطرت هر انسانی تصدیق میکند حاکمیت حکم خدا مطلوبتر از حاکمیت امیال حاکمان است، به خصوص که دشمنان انقلاب اسلامی هر اندازه هم تلاش کنند که ضعفها و بحرانهای خود را پنهان کنند تا مردم آنها را بر نظام اسلامی ترجیح دهند، موفق نمیشوند.
با توجه به اینکه خدا باید بر جامعهی ما حکومت کند، وقتی این انقلاب میماند و روز به روز پایههایش محکمتر میشود که مردم بیش از پیش به دین خدا معتقد شوند و حکم خدا از طرف حاکمان و مردم در جامعه جاری گردد، و نکتهی اصلی حرف بنده همین نکته است.