یکی از خواهران که همسرش در اوایل انقلاب با مسعود رجوی، سرکردهی منافقان همکاری میکرد و بالأخره از ایران فرار کرد، میگفت: پس از سرنگونی صدام اجازه دادند بروم شوهرم را ببینم، شاید متوجه خطایش بشود و توبه کند. میگفت حقانیت انقلاب اسلامی را باید با توجه به سرنوشت آنها فهمید، احساس یأس از آینده و ناتوانی نسبت به هرکاری آنها را خرد کرده بود، حتی امید توبه و برگشت به زندگی گذشته در آنها مرده بود، منتظر بودند آمریکا برای آنها کاری بکند و دیگر هیچ. این خود نشانهی آن است که در هر اردوگاهی، جز اردوگاه انقلاب اسلامی خبری از آیندهی معنیدار نیست. حقیقت آینده مربوط به حضرت مهدی(عج) است و وقت ظهور ولیالله و ارتباط با خدای مهدی(عج) در آینهی انقلاب اسلامی هویدا است.
با ظهور انقلاب، خدایی که در کتاب و درس و مدرسه میخواندیم رفت و خدای خمینی(ره) که متذکر ظهور خدای مهدی(عج) است به میدان آمد. هرچند هنوز بسیاری از طرفداران انقلاب اسلامی با خدای مهدی(عج) آشنا نشدهاند و با هر اقدامی - هر چند دلسوزانه- حجابی بر ظهور آن حضرت اضافه میکنند. با اینهمه، بشر در شرایطی است که راههای انحراف را امتحان کرده است، آن مکاتب در عینی که همهی توان خود را به صحنه آوردهاند، راهی به سوی بشر نگشودند، و از این طرف با انقلاب اسلامی راه نور و هدایت به سوی مقصد متعالی ظاهر شده است، راهی که از جنس راههای گذشته نیست، در عینی که ریشه در تاریخ انبیاء دارد، حجابهای دورانهای گذشته را که هر دینی را در حجاب میبرد، شکافته، و راه برگشت به خدای اهل البیت(ع) را گشوده است. انقلاب اسلامی پاسخ به ندایی بود که از طریق خداوند به گوش شیعیان رسید، و ما می رفتیم که به کلی از انسانیت ساقط شویم، اما عهد با فرهنگ اهلالبیت(ع) را به یاد آوردیم و میل بازگشت به آن در ما قوت گرفت و ملت در مقابل کسی که پوشاننده حق ومنشأ هر ظلم و استیلا است، قیام کرد. این است معنی این که گفته میشود انقلاب اسلامی ریشه در اعتقادات مردم دارد.
انقلاب اسلامی با نظر به فرهنگ اهل البیت(ع) نشان داده که یک خدا مانده است که او غیر از همهی خداها است، خدایی که هیچ حاکمیتی جز حاکمیت امامانِ معصوم(ع) را نمیپذیرد. خدای ائمه معصومین(ع) و به تبع آن خدای امام زمان(عج)، خدای فیلسوفان و روشنفکران و درس و مدرسه نیست، خدای حضوری است که با قلبهای انسانها گفتگو میکند و بنا دارد خود را در تمام مناسبات انسانها ظاهر کند، خدایی که غدیر را پدید آورد تا بشریت در امور زندگی اجتماعی، با واسطهی فیض الهی مرتبط باشند.(19) انقلاب اسلامی به خدایی که در غدیر ظاهر شد و در مهدی(عج) به تجلی کامل میرسد، اشاره دارد و توانسته است بسیاری از حرفهای به ظاهر مذهبی را پشت سر بگذارد. خلفای عباسی فلسفه را از یونان آوردند تا خدایی را به مردم بدهند که در کنار آن خدا بشود حکومت عباسیان ادامه یابد و با طرح الهیات یونانی، الهیات حضوری اهل البیت(ع) در انزوا قرار گیرد. درست است که عزیزانی مثل فارابی و ابن سینا نگاه دیگری به فلسفه دارند ولی با این همه نباید فراموش کنیم که خدای ائمه(ع)، سراسر نور است، محبوب جان انسانها است. خدای درس و مدرسه یک مفهومِ ذهنی است، خدایی که ما نتوانیم با او معاشقه کنیم و زندگی و اقتصاد و حکومت و تربیت را با انوار او مدیریت کنیم، این همان واجبالوجودی است که در کتابها نوشتهاند، در حالی که با انقلاب اسلامی خدای دیگری به صحنه آمد، در همین راستا میتوان گفت:
بیزارم از آن کهنه خدایی که تو داری
هر روز مرا تازه خدای دگری هست
راه ارتباط با خدای حضوری که خدای اهل البیت(ع) است با انقلاب اسلامی گشوده شده است، خدای اهل البیت(ع) در کتابها بهدست نمیآید بلکه با اخلاص و سوز و شور و تزکیه، خود را بر قلبها مینمایاند. ممکن است در ذهن بعضی از عزیزان این سؤال پیش بیاید که مگر خدا هم چند تا میشود؟ نه خدا چند تا نمیشود اما خداوندی که حقیقت مطلق هستی است غیر از مفهوم خدایی است که در ذهن است. به گفتهی مولوی:
آنچه اندیشی، پذیرای فناست
آنچه اندر وَهم ناید آن خدا است
خدای حضوری اهل البیت(ع) با به صحنهآمدن ولایت فقیه چهرهی خود را نمایاند، خدایی که با حاکمیت شاه در حجاب بود و به نور امام خمینی(ره) و شهدا به تجلی آمد. امام خمینی(ره) در این رابطه میگویند:
در میخانه گشایید به رویم شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم
خدای خمینی(ره) کسانی را که میخواهند نظام اسلامی را در ذیل روح غربی به عقب برانند، از جلو راه خود بر میدارد. بعضی از دولتمردان معنی جایگاه انقلاب اسلامی را نفهمیدند و لذا فکر میکنند میشود ایران را تبدیل به ژاپنی اسلامی کرد که در ذیل روح غربی به آداب دینی خود مشغول باشد، مطمئن باشند خیلی زود انقلاب اسلامی اینها را از تاریخ خود بیرون میاندازد. اینها باید بدانند با ظهور انقلاب اسلامی و عبورِ یک ملت از وضعی که تمدن غربی بر آنها حاکم کرده بود، دیگر زمانه، زمانهی گذشتن از یک انحراف تاریخی است، و نمیتوان ملت را به عقب برگرداند، حتی نمیشود روح انقلاب را که در دولتهای بعد از سازندگی و اصلاحات، ظهور کرده دفع کرد و به دولتهای گذشته برگشت داد، بلکه باید انقلاب را به جلو راند، و هرچه بیشتر نظام اسلامی را از غربزدگی پنهان، آزاد نمود.
معلوم است که غرب به هر اندازه که از طریق انقلاب اسلامی تأیید شود احساس آینده داشتن میکند ولی این ذوقزدگی بیحاصلی است، زیرا ذات انقلاب اسلامی عبور از غرب است. ابوبصیر نقل کرده که با حضرت باقر(ع)در مسجد بودیم، عمربنعبدالعزیز داخل مسجد شد، پس آن حضرت فرمود: به خدا سوگند این جوان به سلطنت میرسد و دادگری میکند، ولیکن زندگی کوتاهی خواهد داشت، اهل زمین در مرگش میگریند، ولی اهل آسمان لعنتش میکنند.(20) زیرا عمربنعبدالعزیز چنین حقی نداشت که حاکم مسلمین باشد و خدایی که با حاکمیت امامان معصوم(ع) در جامعه تجلی کرد را حذف کند، آدم خوبی باشیم که کافی نیست، باید از خدای غرب که خدای بیرون از زندگی اجتماعی، سیاسی است، عبور کرد و به خدای خمینی(ره) رجوع نمود. زمانه، زمانهی گذشتن از یک تاریخ انحراف است و نظرکردن به انگشت اشارهی پیامبر(ص) که اهل البیت(ع) را نشان میدهد. اهلالبیت(ع) دانشمندان بزرگ در علم حصولی نیستند، آنها فرهنگ بصیرت به حقایق وجوداند، و انقلاب اسلامی شرایط رجوع به چنین فرهنگی است.
وقتی حضرت امام خمینی(ره) در ابتدای وصیتنامهی الهی، سیاسی خود میفرمایند: «حدیث ثقلین حجت قاطع است بر جمیع بشر به ویژه مسلمانان» دارند خبر میدهند زمانِ رجوع به فرهنگ اهل البیت شروع شده و دیگر جای هیچ توجیهی برای رجوع به غیر اهل البیت(ع) نمانده است. با شروع انقلاب اسلامی روشن شد انسانهای جدیدی به صحنه آمدهاند که رجوع آنها رجوعِ به حدیث ثقلین است و میخواهند با تمام جدیت آن را بشنوند، هرچند این عزم و این رجوع خلاف عادت جهانی است. عزم حاکمیت سخن امامان معصوم(ع) در عرف جهانِ مدرن، یک نحوه بیرونرفتن از زندگی مدرن است و لذا تأکید میکنم آری این کار خلاف عادت جهانی است ولی برای جوانانی که میخواهند بیدار شوند و از خواب تاریخی سالهای بیتفاوتی به پا خیزند، این ملامتها خریدار ندارد. خریدار این حرفها کسانیاند که در عین وفاداری ظاهری به انقلاب اسلامی، چون ذات انقلاب اسلامی را نمیشناسند، نمیتوانند از غرب بگذرند. اینها در زمان رسول خدا(ص) هم در عین وفاداری به اسلام و رسول خدا(ص) اشارات آن حضرت را در غدیر نشنیدند و میدان را برای جاهلیت اموی باز نمودند. امروز هم معلوم نیست چگونه به انقلاب اسلامی وفادارند که معنی آن را نمیفهمند به طوری که اگر بعضی از مسئولانِ نظام اسلامی با جاهلیت دوران مدرن، یعنی فرهنگ غربی به مقابله برخاستند میگویند، اینها ما را در دنیا منزوی کردند. گویا بنا بوده است رجوع انقلاب اسلامی به غرب باشد و اینها از این که انقلاب اسلامی به «الله» میخواهد رجوع کند ناراحتاند. اینان نسبت به دورانی که در آن زندگی میکنند در خوابند و انسانهای خواب در واقعیتها زندگی نمیکنند. آیا واقعیترین واقعیات عالم هستی دین اسلام نیست؟ آیا واقعیترین چهرهی اسلام، آن چهرهای نیست که در غدیر ظاهر شد، و آیا واقعیترین چهرهی غدیر در حال حاضر انقلاب اسلامی نیست؟ آیندهی تاریخ نه بر اساس افق اندیشهی مقدسان احمق رقم میخورد که به ولایت و حاکمیت اسلام در این دوران نظر ندارند، و نه بر اساس افق اندیشهی سکولارهای غربزده است که میخواهند دولت اسلامی را در حجاب غربزدگی استحاله کنند، افق آینده در اسلام خمینی(ره) ظاهر خواهد شد که به حاکمیت مهدی(عج) ختم میشود. إنشاءالله.
والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»