وقتی احساس میکنید در کارهای خود، پس از زحمات زیاد، به هیچ جا نرسیدهاید و بیآیندگی آن زحمات را حس میکنید، خود به خود افسردگی و یأس به سراغتان میآید و هر چه آن کار اساسیتر باشد با یأس بیشتری روبهرو میشوید و بزرگترین یأس وقتی است که انسان احساس کند کلّ زندگی او وارد تاریخی شده که عین بیآیندگی است. چیزی که فرهنگ مدرنیته در جان و قلب انسانهای گرفتار آن فرهنگ فرو میکند. حال انقلاب اسلامی بستری را آماده کرده است که اگر کسی خود را بدان متصل کرد کل زندگی او وارد تاریخی از نورانیت و معنویت میشود به طوری که خود را در گذشته با همهی انبیاء هم افق، و در آینده با حضرت مهدی(عج) همراه مییابد و لذا حضرت صادق(ع)در رابطه با برکات توجه به آیندهی نورانی و توجه به ظهور حضرت مهدی(عج) میفرمایند: «مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ لِهَذَا الْأَمْرِ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِهِ - قَالَ ثُمَّ مَكَثَ هُنَیْئَةً ثُمَّ قَالَ- لَا بَلْ كَمَنْ قَارَعَ مَعَهُ بِسَیْفِهِ - ثُمَّ قَالَ- لَا وَ اللَّهِ إِلَّا كَمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)»؛(11) هركس از شما بمیرد در حالى كه منتظر ظهور قائم آل محمد(ص) باشد مثل كسى است كه با قائم در خیمهی آن حضرت باشد. سپس لحظهاى سكوت نموده و آنگاه فرمود: نه! بلكه مانند كسى است كه در ركاب او شمشیر زده است. بعد از آن فرمود: نه، سوگند به خدا بدانید كه او همچون كسى است كه در ركاب پیغمبر (ص) به افتخار شهادت نائل گشته است.
بدترین نوع زندگی احساس بیآیندگی است و در حال حاضر بهجز زندگی در فضای انقلاب اسلامی هر طور دیگر انسان زندگی کند در بیآیندگی به سر میبرد.
وقتی متوجه شدید فرهنگ مدرنیته مردم جهان را در فضا و روزگاری قرار داده که هر کار بکنند همچون گذشتهشان بینتیجه خواهند بود و دلهرهی به نتیجه نرسیدن کارها تمام وجودشان را فراگرفته است، میفهمیم چرا اولاً: دشمن سعی میکند انقلاب اسلامی را نیز در فرهنگ مدرنیته هضم کند. ثانیاً: چرا ورود در اردوگاه انقلاب اسلامی با امیدواری در کل زندگی همراه است.
انسانی که گرفتار بیآیندگی تاریخی شد دیگر برای ادامهی زندگی تحلیل ندارد. شما روزنامههای دنیا را بخوانید، حرف شعرای آنها را بشنوید، همهاش قصهی نالیدن از بیآیندگی است و اینکه خود را در نیهیلیسم یا پوچانگاری غرق میبینند و آنقدر زندگی برایشان بیارزش است که به کارهای سختِ مرگآور دست میزنند، زیرا مرگ در اهداف، یعنی ادامهی همین زندگی پوچ و بیآینده. در این حال است که هرکس باید از خود بپرسد آیا خداوند راهی برای خارجشدن و نجاتیافتن از اینهمه پوچی و بیآیندگی برای مردم این دوران نگذارده است؟ به ناگاه متوجه سخن خدا میشوی که میفرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»؛(12) ما یاد خود و توجه به مقصد حقیقی را نازل کردیم و حتماً آن را حفظ میکنیم. با نظر به این آیه امید بزرگی در جان شما شعلهور میشود. یعنی ای مردم چیزی در زیر این آسمان هست که شما را از روزمرّگی، به مقاصدی متعالی دعوت میکند و خداوند مژده داده است که آن را از هرگونه اضمحلال و بیآیندگی حفظ میکند، به خود میآییم که پس هر راهی که به قرآن ختم شود، راه نجات از پوچی دوران است. به همین دلیل میبینید حضرت امام خمینی(ره) به عنوان یک عارفِ فقیهِ سالکِ زحمت کشیده، به این نتیجه میرسد که سلوکش را باید با پدید آوردن انقلاب اسلامی کامل کند. کتابهایی که امام خمینی(ره) قبل از انقلاب اسلامی نوشتهاند حکایت از آن دارد که سنین بین بیست تا سی سالگی در عرفان و سلوک و تحقق در مقامات عالیه بسیار موفق بودهاند. کتاب «شرح دعای سحر» امام را مرحوم آقای آشتیانی شرح کرده است، میگوید؛ هنوز زمان تنگ است که مطالب عرفانی ایشان فهمیده شود. امام(ره) با این که این همه در کسب مقامات جلو رفتهاند احساس میکنند آنچه باید این سلوک را کامل کند و روح نجات از ظلمات دوران را در جامعه بدمد پایهگذاری سیاستی است که عین دیانت باشد و لذا با انقلاب اسلامی جامعه را وارد خطی از نور میکنند که از غدیر شروع میشود و فعلاً در حاکمیت سخن آل محمد(ص) یعنی ولایت فقیه قرار دارد تا مهدی آل محمد(عج) ظهور فرماید. حالا که ظلمات دوران مدرنیته قلبها را دزدیده است و نظرها به امام معصوم نیست، لااقل سخنشان را حاکم کنیم تا شروع خوبی برای ظهور آن حضرت باشد. و از این زاویه متوجه میشویم انقلاب اسلامی راه نجات انسان این قرن است و نمیگذارد نظرها از توجه به قطب عالم امکان به جای دیگری فرو افتد.