تربیت
Tarbiat.Org

صلوات بر پیامبر(ص)؛ عامل قدسی شدن روح
اصغر طاهرزاده

«زهد» و «مجاهده» و «كرم»

شاید بتوان خصوصیات پیامبر خدا(ص) را در جمع‌بندی در سه صفت «زهد» و «مجاهده» و «كرم» مدّ نظر قرار داد.
«زهد»؛ در مقام پیامبر(ص) یعنی حفظ حالت اُنس با خدا، و دوری از هر چیز که اُنس آن حضرت را با خدا قطع كند. پیامبر(ص) از طریق چنین زهدی دائماً توجه قلب خود را نسبت به حضور خداوند حفظ می‌کردند و قلب را در معرض تجلیات انوار الهی قرار می‌دادند و در مقام دائمی اُنس و خلوت با حق بودند و لذا هرچیزی که مانع چنین اُنس و ارتباطی بود، یا رهایش می‌كردند، یا تبدیلش می‌كردند به چیزی كه سیمای الهی داشته باشد و نه عامل حجاب حق شود، مثل خوردن غذا؛ آن حضرت غذا می‌خوردند تا بتوانند بندگی خدا را بهتر انجام دهند، نه این‌که در سیرة ایشان نفس غذاخوردن مقصد باشد. لذا وقتی می‌گوییم مقام پیامبر(ص) مقام زهد است، بدین معنی است که چیزی نمی‌تواند او را از خلوت با حق بازستاند، و به همین جهت تا آخر عمرشان شرایطشان طوری بود که باران پرنعمت «وَحی» همچنان بر قلبشان سرازیر بود. اگر ازدواج‌ می‌کنند و همسر اختیار می‌کنند، ازدواج‌های قدسی دارند و در پرتو نور الهی وارد چنین اعمالی می‌شوند، و اگر هم بنا به مصالح اجتماعی آن زمان صلاح اسلام است که از قبیله‌ای همسری انتخاب کنند و یا زن خاصی را به همسری اختیار کنند، و یا اگر سیاسی هم ازدواج می‌كنند، سیاست حضرت یک سیاست قدسی است و در راستای توسعة هرچه بیشتر اسلام در آن قبیله و آن خانواده، و نجات آن‌ها از آتش قیامت است. سیاست در مقام پیامبر(ص) همان حالت قدسی را دارد که نماز و روزه دارد و به همین جهت هم عامل ادامه وَحی به قلب مبارک آن حضرت می‌شود. اگر ازدواج پیامبر(ص) مثل ازدواج آدم‌های عادی و با همان حال و هوای دنیایی بود، وَحی الهی قطع می‌شد و ایشان هم یک آدم عادی می‌شدند. همین كه وَحی قطع نشده است، دلیل است كه آن ازدواج‌ها الهی است و آن فعالیت‌ها حجابِ ارتباط با عالم قدس نیست. پس اگر ازدواج‌های ایشان سیاسی است، این سیاست قدسی است و حجاب ارتباط با عالم قدس نمی‌گردد، و اگر از شمشیرشان در مقاتله با کفار خون می‌ریزد، این همان صفت قهّاریت پروردگار است که از دست و بازوی ایشان ظاهر شده، به عبارت دیگر جان و جسم پیامبر(ص) یك مدینه خداست روی زمین و یك لحظه از خدایی بودن جدا نیست.
صفت دیگری که پیامبر(ص) دارا بودند «مجاهده» است. بدین معنی که ایشان در راه تحقق اراده خدا بر روی زمین در هیچ جایی از پای ننشستند. نشاط دینی خود را با نپذیرفتن رفاه دنیایی، و همواره خانه ‌به دوش‌بودن، برای حاكمیت اراده خدا، تحقق ‌بخشیدند و حکم خدا را در جامعه گسترش دادند. و به واقع زندگی پیامبر(ص) سراسر چنین بود، در حدّی كه از طرف خدا آیه آمد ای پیامبر! «لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ اَلّا یَكُونُوا مُؤْمِنِین»؛(38) نزدیك است خود را به هلاكت اندازی از این‌كه می‌بینی مردم ایمان نمی‌آورند.
«مجاهده» با «فنا» همراه است و فنا به این معنا است که انسان خود را نبیند و خدا را ببیند، و برای تجلی انوار الهی هر حجاب و مانعی را در جان خود بر طرف کند، چه آن حجاب، حجاب خودِ انسان باشد، چه حجابِ وجود مشرکین و کفار باشد. آنچه در مجاهده مطرح است تلاش برای تحقق ارادة خداوند و نفی خود و خودیت است.
سومین صفتی که می‌توان برای رسول خدا(ص) بر شمرد، «کرم» است. «كرم» برای اهل ایمان، بهشت است، و برای پیامبر(ص)، خداست. وقتی گفته می‌شود اهل ایمان كریم‌اند، بدین معنی است که خودشان را به چیز دیگری جز به بهشت نمی‌فروشند، و خود را هم‌سنگ چیز دیگری مثل دنیا و آنچه در دنیاست نمی‌كنند. ولی «کرم» برای پیامبر(ص) به این معنی است که هیچ چیز- حتی بهشت - هم‌سنگ آن حضرت نیست. پیامبر(ص) در سیره خود به ما نشان دادند كه مقامشان، مقامی است كه حاضر نیستند خود را هم‌سنگ كینه‌ها نسبت به ابوسفیان‌ها كنند، اگر به ابوسفیان و امثال او می‌فرماید: «اذهبوا و انتم‌الطلقاء!» بروید، من شما را رها کردم، نشانة آن است که آن‌همه فشار و ستم و زشتی و پلشتی ابوسفیان و امثال او را نسبت به خود به چیزی نمی‌گیرند، چون كرم آن حضرت آنچنان است که چیزی را جز خدا هم‌سنگ خود نمی‌دانند و لذا در تمام حرکات و سکناتِ خود یک لحظه توجه جان را از حضرت حق به جایی دیگر معطوف نکردند و در همه چیز خدا را جستجو می‌نمودند.
هرکس را به آن اندازه که مظهر خداوند بود دوست می‌داشت و لذا زیر گلوی حسین(ع) را می‌بوسید، چون این گلو برای حاکمیت حق و نفی باطل بریده خواهد شد. همچنان که دست و لبان فاطمه(س) را می‌بوسید چون این دست و بازو به خاطر دفاع از حق تازیانه خواهد خورد، و از این لب‌ها بزرگ‌ترین حق که همان دفاع از ولایت علی(ع) است جاری خواهد شد و نیز سر مبارک علی(ع) را می‌بوسید، چون این سر در جهت دفاع از حق شکافته می‌شود.
کرم رسول ‌خدا(ص) آنچنان بزرگ و وزین است که در ترازوی چنین کرمی، كینه‌ورزی‌های ابوسفیانی مقدار ندارد تا بخواهد قلب خود را مشغول آن کند.
شخصیت پیامبر(ص) از لحاظ اعمال دنیوی و روحانی معیاری است انسانی همراه با تعادل کامل. به گفتة مولوی در خطاب به رسول خدا(ص):
نه ملک بودی و نه خسته ز خاک
ای بشیر ما ، بشر بودی و پاک
و در راستای چنین تعادلی، همراه با توجه قلبی به خدا است که می‌گوییم؛ آن بزرگوار در مقام «تعادل» و «فنا» بود. «تعادل» در جمع‌كردن قوای انسانی، و «فنا» در مقابل خدا. تعادل در این‌که مثل بقیة انسان‌ها غذا می‌خورد و ازدواج می‌کند، و فنا در این‌که هیچ‌کدام از امور دنیایی او را از نظر به خدا منصرف نمی‌کرد. به گفتة مولوی:
این یکی نقش‌اش نشسته در جهان
وآن دگر نقش‌اش چو مه در آسمان
این دها نش نکته‌گویان با جلیس
وآن دگر با حق به گفتار و انیس
پای ظاهر در صف مسجد صواف
پای معنی فوق گردون در طواف