خداوند به پیامبر خود میفرماید: «قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِیَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ وَلَا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ»؛(9) به یهویان بگو اگر میپندارید كه فقط شما دوستان خدایید و خدا نیز شما را دوست دارد، اگر در ادعای خود صادق هستید، با حركات و سكنات خود نشان دهید كه طالب مرگ هستید در حالیكه هرگز به جهت اعمالی كه انجام دادهاید، چنین تمنایی ندارید و خدا هم به ظالمان عالم است.
خداوند در آیات فوق خطر تفکر یهودیگری را متذكر میشود که چگونه در عین رعایت آداب دین از نتایج دین که اُنس با معنویات و عالم ابدی است محرومند. میفرماید: ای پیامبر! به این مدعیان دینداری بگو اگر شما واقعاً دیندارید و خود را جزء اولیاء الهی میدانید، باید خدا را دوست داشته باشید و اگر دوست و عاشق خدا هستید، باید دوستدار ملاقات با او باشید و ملاقات با خدا از راه مرگ تحقق كامل مییابد، پس باید مرگ را دوست داشته باشید و از آن فرار نكنید، زیرا مرگ، شرایط حضور بهتر انسان را در محضر حضرت حق فراهم میکند و انسان بدون حجابهایی که در زندگی دنیایی گرفتار آن بود با خدا ملاقات میکند.
عالم قیامت نسبت به دنیا دارای درجهی وجودی شدیدتری است و به همان اندازه بهتر میتواند مظهر اسماء الهی باشد. با توجه به این امر، اگر کسی طالب خدا باشد نه تنها از مرگ هراسی ندارد بلکه طالب آن است و به عنوان یک مطلوب به آن مینگرد. با تدبّر در آیهی «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ اِنْ كُنْتُمْ صَادِقِین»؛ میفهمیم نگاه ما باید به زندگی تا کجا باشد و به واقع اگر دوستدار خدا هستیم و حقیقت را در جایی بالاتر از زندگی دنیایی جستجو میکنیم، مثل انسان منتظری که چشم او به در خانه است تا در گشوده شود و کسی که انتظارش را میکشید ملاقات کند، باید در تمنای مرگ بهسر ببریم، چون میدانیم در زیر سایه مرگ به دیدار معبود خود نایل میگردیم و لذا حركات و سكناتمان را طوری تنظیم میکنیم که هرگز شائبهی فرار از مرگ در آن پدیدار نگردد، بلكه برعكس علاقمندی به مرگ از آن پیدا باشد.
در ادامهی آیه خداوند خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: به یهودیان بگو: شما هرگز تمنّا و آرزوی مرگ ندارید، زیرا به گونهای زندگیكردهاید كه نتیجهی آن جز گریز از مرگ نمیتواند باشد. اگر زندگی شما دینی است باید مناسبات شما طوری باشد که همتهایتان در راستای فرار از مرگ نباشد، بلكه باید در عین آن که زندگی میكنید و وظایف خود را انجام میدهید نوع رویکرد شما رویکرد کسی باشد که مرگدوست است و مرگ را همچون كابوسی در كنار زندگی تصور نمیکند که همهی تلاشهایش صرف نمردن باشد. میفرماید: «وَلَا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ»؛ هرگز تمنای مرگ ندارید چون اعمالتان برای هرچه بیشتر در دنیا ماندن شکل گرفته و برای ماندنِ بیشتر تصمیم گرفتهاید. زندگی را به گونهای تنظیم كردهاید كه هرگز نمیتوانید طلب و تمنای مرگ را در آن جای دهید و هدف اصلی خود را در ابدیتِ خود دنبال کنید.
حتماً توجه دارید كه اوّلاً؛ مرگدوستی و تمنّای مرگ داشتن به معنای خودكشی و یا بیمهری به زندگی نیست ثانیاً؛ مرگدوستی و از مرگ نهراسیدن ربطی به پیر بودن یا جوانبودن ندارد، بلكه مربوط به یك «مقام معنوی» در انسان است كه انسان در عالَمی به سر میبرد که نسبت به مرگ احساس آرامش و امنیت دارد.