نسخهاى كه استكبار جهانى براى ما پیچیده است و از همان سالهاى نخستین بعد از پیروزى انقلاب شروع به برنامهریزى و اجراى آن نموده است، مخدوش جلوهدادن نظام اسلامى ما و یكسانانگارى آن با نظام قرون وسطى كه بوسیله كلیسا (خصوصاً كلیساى كاتولیك) اداره مىشد، مىباشد.
مطابق این طرح اسلام بعنوان مانعى در برابر پیشرفت علم و دانش و صنعت و فنّآورى معرّفى مىگردد، همچنان كه بعنوان دیدگاهى ناكارآ و ناقص كه نظام مبتنى بر آن توانایى حلّ مشكلات جامعه و اداره آن را ندارد شناخته مىشود و با برشمردن مؤلّفههایى آن را دلیل همسانى این دو نظام ـ یعنى نظام اسلامى و نظام حكومتى مسیحیّت ـ قلمداد مىكنند. تا از سویى تجارب مبارزاتى قرون وسطى با چنین نظامى را بهترین راه وانمود كنند و از سویى ادّعا كنند، آنچه براى آن نظام اتفاق افتاد، براى این نظام هم خواهد افتاد.
اولین وجه شباهت چنین بیان مىشود: كسانى در آن زمان به نام دین بر مردم حكمرانى مىكردند. اكنون نیز وضع بر همین منوال است، چراكه عدهاى مىخواهند به نام خدا و دین بر مردم حكومت كنند. پس وجه مشتركى بوجود آمد. سپس مىافزایند: سختگیرىهایى كه آن گروه در مورد افكار و عقاید خود مىكردند، این عده نیز اعمال مىكنند. آنها مخالف آزادى فكر و اندیشه بودند و مخالفین با افكار كلیسا را زندانى، محاكمه و یا اعدام مىكردند. اینها نیز چنین اعمالى روا مىدارند.