1. برخى از آیات مىگوید: اختلافات مردم باید با رجوع به كتاب و اَحكام الهى حل شود:
كانَ النّاسُ اُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَبِیِّیِنَ مُبَشِّرِیْنَ وَ مُنْذِرِیْنَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمْ الكِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْكُمَ بَیْنَ النّاسِ فیما اخْتَلَفُوا فیهِ.(15)
2. خداوند كسانى را كه احكامى، چه فردى و چه اجتماعى از پیش خود و بدون اذن الهى وضع كردند، مذمت مىكند؛ مثلا در آیهاى خطاب به مشركان مىفرماید:
قُلْ أَرَأَیْتُمْ ما أَنْزَلَ اللّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْق فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرامَاً وَ حَلالا قُلْ أَلْلّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللّهِ تَفْتَرُوْنَ.(16)
اگر چه این آیه درباره احكام فردى (خوردنیها و نوشیدنیها) است، ولى معیار مذكور عامّ است، یعنى در هر مورد كه انسانها از سوى خود حكمى صادر كنند، مورد مذمّت هستند.
3. در پارهاى از آیات، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) مؤكداً دستور داده شده از وحى الهى پیروى كند و از پیروى آراى دیگران شدیداً پرهیز نماید: وَ أَنْ احْكُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ وَ لاتَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ.(17)
4. در آیاتى نیز كسانى كه بر خلاف آنچه خداوند نازل كرده است حكم كنند، فاسق و ظالم و كافر محسوب شدهاند:
وَ مَنْ لَمْ یَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِكَ هُمْ الْكافِرُوْنَ (الظّالمون) (الفاسقون).(18)
5. در آیات دیگر، حكم (قانون و فرمان) فقط از آنِ خداوند دانسته شده است.
اِنِ الْحُكْمُ إِلاّ لِلِّهِ.(19)
چنان كه گفته شد، فقط در صورتى این حقّ (حق قانون و فرمان دادن) به دیگران انتقال مىیابد كه با اذن خدا باشد.
( صفحه 137 )
6. آیاتى كه خداوند را ربّ معرّفى مىكند، براى مقصود ما كفایت مىكند؛ زیرا ربوبیّت به معناى صاحب اختیار بودن است. ربّ كسى است كه با اختیار كامل، هر گونه كه بخواهد در مربوب تصرّف مىكند. گاه ربّ هر طور كه مىخواهد مربوب را ساخته و پرداخته مىكند، و این تصرّف تكوینى است و گاه براى او قانون وضع كرده و امر یا نهى مقرّر مىدارد، و این تصرّف تشریعى است.
اگر كسى براى خداوند ربوبیّت تشریعى قائل نباشد، نخستین مرتبه اسلام را فاقد است؛ زیرا نصاب توحید كه براى مسلمان بودن ضرورت دارد، اعتقاد به توحید در خالقیّت و ربوبیّت تكوینى و تشریعى است. ابلیس با این كه خداوند را خالق و ربّ تكوینى مىدانست و به معاد هم اعتقاد داشت، از دیدگاه قرآن كافر است به دلیل انكار ربوبیّت تشریعى الهى و سرپیچى از فرمان حق تعالى.
خداى متعال در قرآن در مقام ملامت یهودیان و مسیحیان مىگوید: اتّخذوا اخبارهم و رهبانهم ارباباً من دون الله(20) یعنى آنان در برابر خدا احبار [= دانشمندان] و راهبان خویش را ارباب گرفته بودند. شكى نیست كه نه یهود و نه نصارى بزرگان كنیسه و كلیسا را خداو آفریننده و هستى بخش نمىدانستند بلكه آنان را فقط صاحب اختیار در تشریع و قانونگذارى مىدانستند.در واقع اینان احبار و راهبان را ربّ تشریعى قلمداد مىكردند یعنى اختیار امر حرام و حلال كارها را بدست بزرگان كنیسه و كلیسا مىدانستند.
در جاى دیگر، خداى متعال خطاب به پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) مىگوید: اهل كتاب رابه امورى فرابخوان. از جمله اینكه: لایتخذ بعضنا بعضاً اربابا من دون الله (21) یعنى بعضى از ما [= مسلمین و اهل كتاب] بعضى دیگر را ارباب در برابر خدا نگیرند. در روایاتى این آیه چنین تفسیر شده است كه آنان [= اهل كتاب ]اعتقاد به اطاعت از بزرگانشان داشتند و بزرگانشان را صاحب اختیار در امر دین مىشمردند نه اینكه آنان را مبلّغ دین خود بدانند.
برخلاف این اندیشه، مسلمانان معتقدند كه همانگونه كه خلقت و تكوین منسوب به خداست تشریع و قانونگذارى هم منتسب به اوست و هیچكس دیگر را در كنار خدا صاحب حق قانونگذارى نمىشمارند. بنابراین در نظر مسلمانان هم ربوبیت تكوینى و هم ربویت
( صفحه 138 )
تشریعى منحصراً از آنِ خداست. بنابر ربوبیت تشریعى الهى همه شؤون تدبیر و اداره جامعه باید به خدا انتساب یابد.