تربیت
Tarbiat.Org

پرسش‌هــا و پـاسـخ‌ها جلد دوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

ولایت مطلقه فقیه در كلام امام خمینى(رحمه الله)

امام خمینى(قدس سره) مى‌فرماید:
«اگر فرد لایقى كه داراى این دو خصلت [آگاهى به قانون الهى و عدالت] باشد، بپاخاست و تشكیل حكومت داد، همان ولایتى را كه حضرت رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) در امر اداره جامعه داشت، دارا مى‌باشد، و بر همه مردم لازم است كه از او اطاعت كنند. این توهّم كه اختیارات حكومتى رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) بیشتر از حضرت امیر(علیه السلام) بود، یا اختیارات حكومتى حضرت امیر(علیه السلام) بیش از فقیه است، باطل و غلط است. البته فضائل حضرت رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) بیش از همه عالم است و بعد از ایشان فضائل حضرت امیر(علیه السلام) از همه بیشتر است، لكن زیادى فضائل معنوى، اختیارات حكومتى را افزایش نمى‌دهد.»(4)
همچنین ایشان در كتاب «شؤون و اختیارات ولىّ فقیه» ـ ترجمه مبحث ولایت فقیه از «كتاب البیع» ـ مى‌فرماید:
«در تمام مسائل مربوط به حكومت، همه آنچه كه از اختیارات و وظایف پیامبر و امامان پس از او ـ كه درود خداوند بر همگى آنان باد ـ محسوب مى‌شود، در مورد فقهاى عادل نیز معتبر است. البته
( صفحه 112 )
لازمه این امر این نیست كه رتبه معنوى آنان همپایه رتبه پیامبران و امامان تلقى شود، زیرا چنان فضایل معنوى، خاصّ آن بزرگواران است و هیچ‌كس، در مقامات و فضایل با آنان همرتبه نیست.»(5)
امام در همان كتاب مى‌فرماید:
«كلیّه امور مربوط به حكومت و سیاست كه براى پیامبر و ائمه(علیهم السلام) مقرّر شده، در مورد فقیه عادل نیز مقرّر است. و عقلا نیز نمى‌توان فرقى میان این دو قایل شد».(6)
امام در جاى دیگرى مى‌گویند:
«در زمان غیبت، در تمام امورى كه امام معصوم(علیه السلام) در آنها حق ولایت دارد، فقیه داراى ولایت است»
و نیز در جایى دیگر مى‌فرماید:
«كلیّه اختیاراتى كه امام(علیه السلام) دارد، فقیه نیز داراست، مگر دلیل شرعى اقامه شود مبنى بر آنكه فلان اختیار و حق ولایت امام(علیه السلام) به سبب حكومت ظاهرى او نیست، بلكه به شخص امام مربوط مى‌شود و یا اگرچه مربوط به مسائل حكومت و ولایت ظاهرى بر جامعه اسلامى است، لكن مخصوص شخص امام معصوم(علیه السلام) است و شامل دیگران نمى‌شود».(7)
این سخنان حضرت امام(رحمه الله) كه حاكى از دیدگاه مترقّى ایشان در ولایت مطلقه فقیه است، سالها قبل از پیروزى انقلاب اسلامى، در نجف اشرف و در درس خارج فقه بیان شده، و همان چیزى است كه دشمنان اسلام را بشدّت عصبانى كرده و آنها را در صدد خاموش‌كردن این نور الهى قرار داده است.

آیا معمار گرانقدر انقلاب اسلامى(رحمه الله) از این ولایت عظمى طىّ حكومت چندساله خویش بهره عملى هم جست یا خیر؟
1. منصوب‌كردن مهندس بازرگان بعنوان نخست وزیر و رئیس دولت موقّت ازسوى امام خمینى(رحمه الله)
حضرت امام(قدس سره) در این‌باره مى‌فرمایند: «و من باید یك تنبّه دیگرى هم بدهم و آن این كه، من كه ایشان را نصب كردم، یك نفر آدمى هستم كه بواسطه ولایتى كه از طرف شارع مقدّس دارم، ایشان را قرار دادم. ایشان را كه من قرار دادم واجب الاتّباع است، ملّت باید از او اتّباع
( صفحه 113 )
كند، یك حكومت عادى نیست، یك حكومت شرعى است، باید از او اتّباع كنند، مخالفت با این حكومت، مخالفت با شرع است، قیام بر علیه شرع است».(8)
این كلام امام(ره) ضمن دلالت بر بكار بستن ولایت مطلقه از سوى ایشان، به روشنى دلالت مى‌كند بر این كه ولایت ایشان از سوى خداست و از جانب شارع مقدّس مشروعیّت مى‌یابد، و چنین مشروعیّتى از مردم و آراء آنها بدست نیامده است بلكه حكمى الهى مانند سایر احكام شرعى (چون: وجوب نماز و روزه، حج و ...) مى‌باشد و تابع رأى و نظر مردم نیست.
2. تصریح به «نصب» در متن احكام تنفیذ ریاست جمهورى بنى‌صدر، شهید رجائى(ره) و مقام معظّم رهبرى(مدظلّه) از سوى حضرت امام(ره) با آن كه مطابق اصل ششم قانون اساسى، رئیس جمهور و با اتكاء به آراء عمومى انتخاب مى‌شود و نیز مطابق بند نهم اصل یكصدودهم قانون اساسى ـ كه وظایف و اختیارات رهبر را تعیین مى‌كند ـ رهبر فقط حق امضاء و تنفیذ حكم ریاست جمهورى را پس از انتخاب مردم دارد، ولى حضرت امام(قدس سره)بموجب «ولایت مطلقه»اى كه از سوى خداى متعال به ایشان عنایت شده است، علاوه بر تنفیذ حكم رؤساى جمهور مذكور تصریح مى‌كنند كه: این افراد را به این سمت «منصوب» نمودم. و این فراتر از اختیارات مندرجه قانون اساسى و بموجب حق اعمال «ولایت مطلقه فقیه» مى‌باشد.

احكام امام(رحمه الله) در انتصاب و تنفیذ رؤساى جمهور
الف. حكم ریاست جمهورى بنى‌صدر (15/11/1358)
«بسم الله الرحمن الرحیم. براساس آن كه ملّت شریف ایران با اكثریت قاطع جناب آقاى دكتر سید ابوالحسن بنى‌صدر را به ریاست جمهورى اسلامى كشور جمهورى اسلامى ایران برگزیده‌اند و برحسب آن كه مشروعیت آن باید به نصب فقیه جامع الشرایط باشد، اینجانب به موجب این حكم رأى ملّت را تنفیذ و ایشان را به این سمت منصوب نمودم لكن تنفیذ و نصب اینجانب و رأى ملت مسلمان ایران محدود است به عدم تخلّف ایشان از احكام مقدّسه اسلام و تبعیّت از قانون اساسى اسلامى ایران»(9)
( صفحه 114 )
ب. حكم ریاست جمهورى شهید محمدعلى رجایى(رحمه الله)(11/5/1360)
«بسم الله الرحمن الرحیم ... ملّت شریف و متعهّد ایران .... به رغم تبلیغات دشمنان خارج و داخل، با اكثریت قاطع افزون از دوره سابق، جناب آقاى محمدعلى رجائى ایده‌الله تعالى را به ریاست جمهورى كشور اسلامى ایران برگزیده و این مسئولیت بزرگ و بار سنگین را به عهده او گذاشته است و چون مشروعیّت آن باید با نصب فقیه ولىّ امر باشد، اینجانب رأى ملت را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهورى اسلامى ایران منصوب نمودم».(10)
ج. حكم ریاست جمهورى مقام معظم رهبرى حضرت آیة‌الله خامنه‌اى(مدّظله العالى) (17/ 7/ 1360)
«اینجانب به پیروى از ملّت عظیم الشأن و با اطلاع از مقام و مرتبت متفكّر و دانشمند محترم جناب حجة‌الاسلام آقاى سید على خامنه‌اى ایده‌الله تعالى، رأى ملّت را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهورى اسلامى ایران منصوب نمودم».(11)
دوّمین دوره ریاست جمهورى مقام معظم رهبرى(مدّ ظلّه العالى) (13/6/ 1364)
«اینك به پیروى از آراى محترم ملّت عظیم الشأن ... آراى ملّت را براى پس از پایان دوره كنونى، تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهورى اسلامى ایران منصوب مى‌نمایم».(12)
3. فرمان تشكیل مجمع تشخیص مصلحت نظام از سوى امام راحل(رحمه الله)(13) (در تاریخ 17/ 11/ 1366)
در حالى كه وجود چنین مجمعى و یا اختیار تشكیل آن در قانون اساسى و در ضمن اختیارات رهبر ـ تا قبل از بازنگرى سال 1368 ـ پیش‌بینى نشده بود ولى امام(رحمه الله)چنین فرمانى صادر فرمودند و این امر به نوبه خود جلوه‌اى دیگر از اعمال «ولایت مطلقه» مى‌باشد.
نكته جالب توجّهى كه در این فرمان و موارد مشابه (مانند مورد قبلى) به چشم مى‌خورد آن است كه:
امور مندرجه در اصل یكصدودهم قانون اساسى كه «وظایف واختیارات رهبر» را تبیین مى‌كند، در واقع «احصائى» نبوده و «تمثیلى» مى‌باشند، به عبارت دیگر: مادام كه شرایط كشور
( صفحه 115 )
حالت عادى دارد (و در حقیقت شأن قانون هم در همه جا ذكر موارد مربوط به وضعیّت عادى است) در همین چارچوب بیان شده در قانون اساسى عمل مى‌شود: اما اگر حالتى فوق العاده و پیش‌بینى نشده در وضعیّت كشور یا مدیریّت آن پیش بیاید، رهبر بمقتضاى ولایت مطلقه الهى كه از طرف شارع مقدّس به او عنایت شده است، مى‌تواند در جهت رفع بحران‌ها و تأمین مصالح جامعه اقدام و دخالت نماید:
امید آن‌كه با شناخت صحیح و دقیق دیدگاه‌هاى امام عظیم‌الشأن(رحمه الله) كه برگرفته از قرآن و سنّت است از تفسیرهاى سلیقه‌اى و نادرست از نظرات ایشان پرهیز، و در جهت تحقّق تفكّر نورانى ایشان گام برداریم. ان‌شاءاللّه