2. ایدهآل اسلام در نظریه امامت و رهبرى جامعه آن است كه جامعهاى اسلامى با رهبر معصوم اداره شود، همانگونه كه در عصر پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) چنین بود. ما معتقدیم این امر شدنى است و ان شاء الله در زمان ظهور حضرت حجت ـ عجل الله تعالى فرجه الشریف ـ این چنین خواهد شد. ولى در زمان فعلى عملا چنین ایدهآلى قابل تحقق نیست، زیرا در زمان غیبت به سر مىبریم و رهبر معصوم غایب است.
اگر اسلام مىخواست در مساله امامت غیر واقعبینانه برخورد كند، باید در زمان غیبت هیچ حكومتى را مشروع نداند، چون در دوران غیبت رهبر معصوم در رأس حكومت دینى قرار ندارد، ولى اسلام براى این دوران وضعى نازلتر را پیشبینى كرده است و فقهایى را كه داراى شرایط خاصى هستند، حاكم قرار داده است.
فقها اتفاق نظر دارند كه حتى در حكومتهاى نامشروع هم فقیه در امور حسبیه ولایت دارد ، یعنى حتى اگر قدرت حاكمیت بر مردم را نداشته باشد، باز باید این امور را به عهده گیرد
( صفحه 98 )
و در آنها دخالت كند. در زمان رژیم طاغوت كه از دیدگاه دینى ما حكومتى ظالم، زورگو و غیر شرعى بود فقها معتقد بودند در مسائلى كه منوط به حكم حاكم شرعى است، باید مردم به مجتهد جامع شرایط (حاكم شرع) مراجعه كنند؛ مثلا اگر زن و مردى در زندگى دچار اختلاف مىشدند و براى رهایى از این وضع به طلاق تن مىدادند، از نظر قانون آن زمان به یكى از دفترخانههاى رسمى طلاق مراجعه و دفتر خاصى را امضاء مىكردند، و همین طلاق رسمى شمرده مىشد، در حالى كه از نظر فقه شیعه باید دو شاهد عادل براى اجراى صیغه طلاق حاضر باشند. به همین دلیل خانوادههاى متدین، طلاق را نزد امام جماعت یا مجتهد و با حضور دو شاهد عادل جارى مىكردند و بعداً براى رسمى كردن آن به دفترخانه رسمى مراجعه مىنمودند.
این نوع دخالت فقیه، تحقق بخش ایدهآل اسلام نیست، ولى بالاخره بهتر از دخالت نكردن اوست. پس اسلام نمىخواهد مردم ایدهآل یا هیچ را انتخاب كنند، بلكه درجات متوسط را هم پیش روى مسلمانان گذاشته است.