1 - «لو بقیت الارض بغیر امام لساخت»، کافی، ج 1، ص 179، باب ان الارض لا تخل من حجة، ح 10- «بحارالانوار»، ج 23، ص 28.
2 - سوره حجر، آیات 37 تا 39.
3 - سیمای حضرت مهدی (عج) در قرآن، هاشم بحرانی، ص 36.
4 - مفاتیحالجنان قسمتی از زیارت مخصوص امام زمان(عج) ، «بحار الانوار»، ج99، ص 101.
5 - كتاب «مبانی معرفتی مهدویت»
6 - برای بررسی موضوع حضور همیشگی حجّت خدا در زمین به كتاب كمالالدین و تمام النعمة از شیخ صدوق«رحمهاللهعلیه» ج1، باب 11 رجوع فرمایید.
7 - سوره نساء، آیه 59.
8- سوره احزاب، آیه33.
9- سوره واقعه، آیات 77 - 79.
10 - شیخ مفید در ارشاد نقل میكند كه یونس بن یعقوب روایت كرده كه در محضر امام صادق(ع) شرفیاب بودم كه مردی از اهل شام بر آن حضرت وارد شده به او عرض كرد، من مردی هستم دارای علم كلام و فقه و عالم به احكام دین، و آمدهام با اصحاب تو مناظره كنم. پس از صحبتهایی كه رد و بدل شد حضرت به مرد شامی فرمودند: با این جوان نورس یعنی هشامبنحكم گفتگو كن. گفت: حاضرم، پس مرد شامی به هشام گفت: در باره امامت این مرد یعنی حضرت صادق(ع) با من گفتگو كن. هشام چنان خشمناك شد كه بر خود بلرزید، آنگاه رو به شامی كرد و گفت: ای مرد بگو بدانم آیا خدای تو برای بندگانش خیر اندیشتر است یا خودشان برای خود؟ شامی گفت: بلكه پروردگار من خیر اندیشتر است. هشام گفت: در مقام خیراندیشی برای بندگانش در باره دینشان چه كرده است؟ شامیگفت: ایشان را تكلیف فرموده و برای آنان در باره آنچه به ایشان تكلیف كرده برهان و دلیل برپاداشته و بدین وسیله شبهات ایشان را برطرف ساخته. هشام گفت: آن دلیل و برهانی كه برای ایشان به پا داشته چیست؟ شامی گفت: او رسول خدا(ص) است. هشام گفت: بعد از رسول خدا كیست؟ شامی گفت: كتاب خدا و سنت. هشام گفت: آیا امروز كتاب و سنت در باره آنچه ما در آن اختلاف كنیم به ما سود بخشد به طوری كه اختلاف را از میان ما بردارد و اتفاق در میان ما برقرار سازد؟ شامی گفت: آری. هشام گفت: پس چرا ما و تو اختلاف كردهایم و تو از شام به نزد ما آمدهای و گمان میكنی كه به رأی خویش عمل كردن، راه دین است، در حالی كه ما در یك رأی نیستیم و نتوانستهایم در یك رأی باشیم؟ مرد شامی خاموش شد و در فكر فرو رفت. امام صادق(ع) به او فرمود: چرا سخن نمیگویی؟ شامی گفت: اگر بگویم ما اختلاف نداریم ، به دروغ سخن گفتهام، و اگر بگویم كتاب و سنت اختلاف را از میان برمیدارد بیهوده سخن گفتهام، زیرا كتاب و سنت از نظر مدلول و مفهوم توجیهاتی مختلف دارند، ولی من همانند همین پرسشها را از او میكنم. حضرت فرمودند: از او بپرس. پس آن مرد شامی به هشام گفت: چه كسی خیراندیشتر از برای مردم است، خدای ایشان یا خودشان؟ هشام گفت: خدای ایشان . شامی گفت: آیا خداوند برای ایشان كسی را برپا داشته كه ایشان را متحد گرداند و اختلاف از میانشان بردارد و حق را از برای آنان از باطل آشكار كند؟ هشام گفت: آری. شامی گفت: آن كیست؟ هشام گفت: اما در آغازِ شریعت آن كس رسول خدا(ص) بوده، و اما پس از رسولخدا(ص) دیگری است. شامی گفت: آن كس دیگر كه در حجت جانشین پیغمبر است كیست؟ هشام گفت: در این زمان یا پیش از آن؟ شامی گفت: در این زمان؟ هشام گفت: اینكه نشسته است- یعنی امام صادق(ع) - كسی كه مردم از اطراف جهان به سویش رهسپار گردند و از روی دانشیكه به ارث از پدر و جدّش به او رسیده از خبرهای آسمان ما را آگاه میكند. شامی گفت: من از كجا میتوانم این حقیقت را بدانم؟ هشام گفت: هر چه میخواهی از او بپرس. شامی گفت: جای عذری برای من باقی نگذاشتی و بر من است كه از او بپرسم. حضرت امام صادق(ع) فرمودند: ای مرد شامی من زحمت پرسش كردن را برای تو آسان میكنم و به تو خبر میدهم از جریان آمدنت و سفری كه كردی. تو در فلان روز از خانه بیرون آمدی و ریز، ریز سفرش را فرمودند. مرد شامی گفت: همه را راست گفتید و به حضرت ایمان آورد.
11 - سوره نحل، آیه44.
12 - سوره قدر، آیه 4.
13 - «كافی»، ج1، ص480، باب فی شان نزول انا انزلناه ، ح5 . «بحار الانوار»، ج25، ص71.
14 - سوره بقره، آیه 31.
15 - «مسند»، احمد حنبل، ج 4، ص 96- «مجمعالزوائد»، ج5، ص224 و 235- «صحیح مسلم»، ج6، ص 22 (نقل از ترجمه الغدیر ج20 ص242).
16 - سوره بقره، آیه 124.
17 - سوره بقره، آیه29.
18 - سوره بقره، آیه22.
19 - سوره ملك، آیه2.
20 - «كافی»،ج1،ص177،باب ان الحجة لا تقوم الا بامام،ح1. «بحارالانوار»، ج23، ص38.
21 - «كافی»،ج1،ص179،باب ان الارض لاتخلومنحجة،ح10. «بحارالانوار»، ج34، ص28.
22 - زیارت جامعه كبیره.
23 - سوره اسراء، آیه71.
24 - زیارت جامعه كبیره.
25 - زیارت جامعه كبیره.
26 - «بحارالانوار»، ج8، ص12.
27 - «بحارالانوار»، ج52، ص93.
28 - برای روشنشدن جایگاه زیارت و ملاقات امام زمان(عج) به كتاب «زیارت آل یس، نظر به مقصد جان هر انسان» رجوع فرمایید.
29 - «مسند» احمد حنبل، ج 4، ص 96- صحیح مسلم، ج 6، ص 29.
30 - سوره انفال،آیه 24.
31 - «بحارالانوار»، ج 52، ص 125.
32 - «بحارالانوار»، ج 36، ص 386.
33 - «بحارالانوار»، ج 52، ص 131.
34 - «بحارالانوار»، ج 52، ص 146.
35 - «بحارالانوار»، ج51، ص 148.
36 - «بحارالانوار»، ج52، ص140.
37 - «بحارالانوار»، ج 53، ص 177.
38 - سوره قصص، آیه5.
39 - «بحارالانوار»، ج24، ص171.
40 - سوره قصص، آیه5.
41 - «بحارالانوار»، ج24، ص168.
42 - سوره نور، آیه55.
43 - «سیمای حضرت مهدی(عج) در قرآن»، سید هاشم حسینی بحرانی، ص318.
44 - سوره انبیاء، آیه105.
45 - «تفسیر صافی»، ج2 ص444، ذیل آیه مذكور - «المیزان»، ج2، ص229.
46 - به كتاب «سیمای حضرت مهدی(عج) در قرآن» ص 43 رجوع فرمایید.
47 - مفاتیحالجنان، اعمال ماه رمضان، دعای افتتاح. «كافی»، ج3، ص424.
48 - مفاتیح الجنان، زیارت حضرت صاحب الزمان(عج) در روز جمعه.
2- به كتاب «مبانی معرفتی مهدویت» رجوع شود.
50 - بحارالانوار، ج 23، ص 101.
51 - مفاتیحالجنان، دعای عدیله.
52 - به بحث نحوة حضور حضرت حجت(عج) از كتاب «مبانی معرفتی مهدویت» رجوع شود.
53 - «كافی»، ج 1، ص179، باب ان الارض لا تخلو من حجة، ح10.
54 - پیامبر خدا(ص) میفرمایند: «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنِی مِنْ نُورٍ وَ خَلَقَ ذَلِكَ النُّورَ قَبْلَ آدَمَ بِأَلْفَیْ أَلْفِ سَنَةٍ»، خداوند مرا از نور آفرید و این نور را دوهزارسال قبل از آدم خلق کرد. و یا میفرمایند: «آدَمُ وَ مَنْ دُونَهُ تَحْتَ لِوَائِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ»، آدم و همة آنچه غیر آدم است، همه و همه در روز قیامت زیر پرچم من هستند. و نیز میفرماید: «كُنْتُ نَبِیّاً وَ آدَمُ(ع) مَنْخُولٌ فِی طِینَتِه«ِ من پیامبر بودم و آدم(ع) هنوز در حالت خاک بود. بحارالانوار، ج 16، ص 402.
55 - «وَجَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَآئِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْاْ عَلَى قَوْمٍ یَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَّهُمْ قَالُواْ یَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَـهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» (سوره اعراف،آیه 138).
56 - «کافی»، ج1، ص 337، باب فی الغیبه، ح5؛ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ(ع) یَقُولُ إِنَّ لِلْغُلَامِ غَیْبَةً قَبْلَ أَنْ یَقُومَ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ؟ قَالَ یَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ یَا زُرَارَةُ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ وَ هُوَ الَّذِی یُشَكُّ فِی وِلَادَتِهِ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَاتَ أَبُوهُ بِلَا خَلَفٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ حَمْلٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ إِنَّهُ وُلِدَ قَبْلَ مَوْتِ أَبِیهِ بِسَنَتَیْنِ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ غَیْرَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ أَنْ یَمْتَحِنَ الشِّیعَةَ فَعِنْدَ ذَلِكَ یَرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ یَا زُرَارَةُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ الزَّمَانَ أَیَّ شَیْءٍ أَعْمَلُ قَالَ یَا زُرَارَةُ إِذَا أَدْرَكْتَ هَذَا الزَّمَانَ فَادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی».
57 - سوره فاطر، آیه 15.
58 - به كتاب «مبانی معرفتی مهدویت» رجوع فرمایید.
59 - از امیرالمؤمنین(ع) داریم: «وَ یُحْیِی مَیِّتَ الْکِتابِ وَالسُنَّةِ». یعنی مهدی(ع) ، كتاب وسنّت را كه مرده است، زنده میكند. (نهج البلاغه خطبه 138)
60 - سوره بقره، آیه 31.
61 - به بحث «امام زمان(عج) قلب عالم هستی» در كتابِ «مبانی معرفتی مهدویّت» رجوع كنید.
62 - «فتوحات»، ج 2، ص 31 و ج 3، ص 398 ، نقل از کتاب عوالم خیال از ویلیام چیتیک ص 178. و یا به كتاب «احیاگر عرفان» از آقای محمدبدیعی صفحه 55، و یا به فصل نهم آن كتاب صفحات 247 تا 266 رجوع بفرمایید.
63 - آخر دعای ندبه.
64 - در فرهنگ دینی واژة اسماء مدبّره را بهجای ربّهای جزئی بهكار میبرند و از منظر دین تمام عالم تحت تدبیر اسم ربّ میباشد.
65 - «بحار الانوار»، ج 40، ص 216.
66 - برای بررسی بیشتر به كتاب «دعای ندبه، زندگی در فردایی نورانی» مراجعه كنید.
67 - برای بررسی معنی مقام «بقیةاللهیِ» حضرت ولیعصر(عج) به بحث «معنی و عوامل ورود به عالَم بقیةاللهی» یا به همین فراز در شرح دعای ندبه رجوع فرمایید.
68 - «بحارالانوار»، ج51، ص71.
69 - فَعَلَى الْأَطَائِبِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا فَلیَبْکِ الْباکوُنَ وَ اِیّاهُمْ فَلْیَنْدُبِ النّادِبوُنَ و لِمِثْلِهِمْ فَلْتَذْرَفِ الدُّموُعُ. جا دارد که در رابطه با فقدان چنین شرایطی، گریهکنندگان، گریه کنند و زاری کنندگان، دلسوزانه شیون سر دهند و اشکها روان گردد.
70 - «کافی»، ج1، ص 25، کتاب عقل و جهل، حدیث شماره 21.
71 - «بحارالانوار»، ج 52، ص 336.
72 - مهدی موعود، ج2، ص220.
73 - رسول خدا(ص) فرمودند: « ... ثُمَّ یقْبَلُ کَالشَّهابِ الثّاقب»، چون شهاب ثاقب پیش میآید و زمین را پر از عدل و داد میکند.«بحار الانوار»، ج51، ص72.
74 - حضـرت امام جـواد(ع) به حضرت عبدالعظیـمحسنی میفرمایند: خدای سبـحان كـار او را - مهدی را - یكشبه اصلاح میكند و اوضاع را به نفع او برمیگرداند، چنانكه كار موسی را یكشبه اصلاح كرد، او برای گرفتن پارهای آتش برای خانوادهاش رفت، ولی هنگام بازگشت به شرافت رسالت و افتخار نبوت نایل شده بود. آنگاه حضرت جواد(ع) فرمودند: بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج و انتظار گشایش امور به دست آن حضرت است.(«بحارالانوار»، ج51، ص156).
75 - در كتاب «دعای ندبه، زندگی در فردایی نورانی» در این فراز از دعا نكات قابل توجهی مطرح شده است.
76 - برای پیگیری منظور فوق میتوانید به کتاب «دعای ندبه؛ زندگی در فردایی نورانی» رجوع فرمایید. البته نویسنده در آن کتاب سعی نموده دعای ندبه را طوری طرح کند تا عزیزانی که مایلاند دعا را تدریس کنند تا حدّی مواد لازم را در اختیار داشته باشند.
77 - «شرح مقدمه قیصری»، سیدجلالالدین آشتیانی، ص 509.
78 - سوره فاطر، آیه 10.
79 - مفاتیحالجنان، زیارت آل یاسین.
80 - «بحارالانوار»، ج52، ص125.
81 - حضرت صادق(ع) میفرمایند: «لَوْ اَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ اَیّامَ حَیاتی» اگر مهدی را ادراك كردم در تمام عمر خدمتگذارش میشوم(بحارالانوار ج51 ص148).
82 - «بحارالانوار»، ج52، ص131.
83 - «بحارالانوار»، ج52، ص 125.
84 - «خورشید مغرب»، محمدرضاحكیمی، ص273، چاپ 23.
85 - به كتاب «دعای ندبه، زندگی در فردایی نورانی» رجوع فرمایید.
86 - «مجمعالزوائد»، ج5، ص224 و235- «مسند حنبل»، ج4، ص96 - «صحیح مسلم»، ج6، ص22- نقل از «ترجمه الغدیر»، ج20، ص242 به بعد و «بحارالانوار»، ج32، ص331.
87 - سوره انفال، آیه 24.
88 - برای بررسی این نکته به فصل«آخرالزمان و جایگاه انقلاب اسلامی در نظام اَحسن» در همین كتاب رجوع شود.
89 - «بحارالانوار»، ج50، ص318.
90 - امام صادق(ع) میفرمایند: چون قائم قیام كند، كسی كه گمان میرفت اهل این امر باشد(از منتظرین حضرت باشد) از آن خارج میشود و در مقابل، افرادی كه مانند خورشید و ماهپرستان هستند به آن میپیوندند.
91 - «بحارالانوار»، ج52، ص122.
92 - از حضرت صادق(ع) هست: «فَاِذا قامَ قائِمُنَا سَقَطَتِ التَّقِیه وَ جَرَّدالسَّیفَ وَ لَمْ یَأخذ مِنَ النّاسِ وَ لَم یُعْطِهم اِلاّ بالسَّیْفِ» یعنی؛ چون قائم ما قیام كند، دیگر تقیه تمام میشود و شمشیر را از غلاف بیرون میآورد و حقی را نمیستاند و به صاحب حقی نمیرساند مگر با شمشیر. «بحارالانوار»، ج24، ص47.
93 - «شرح مقدمه قیصری»، سیدجلالالدین آشتیانی، ص 509.
94 - «بحارالانوار»، ج51، ص150.
95 - برای پیگیری بحث معرفت به نحوة حضور و ظهور حضرت حجت(عج)، به كتاب «مبانی معرفتی مهدویت» رجوع فرمایید و برای روشنشدن موضوع رؤیت حضرت(عج)، به بحث «ملاقات امام زمان(عج) ، خطرات و غفلتها» در همین کتاب رجوع فرمایید.
96 - برای بررسی بیشتر موضوع ملاقات امام زمان به فصل آخر همین كتاب رجوع فرمایید.
97 - خود حضرت در نامهای كه اسحاقبنیعقوب از طریق محمدبنعثمان فرستادند در انتهای نامه میفرمایند: «وَ اكْثِروا الدّعاءَ بِتَعْجِیْلِ الْفَرَجَ فَإنَّ ذلِكَ فَرَجُكُمْ» یعنی؛ جهت فرج زیاد دعا كنید، چرا كه فرج شما در همین مسئله نهفته است. «بحارالانوار»، ج52، ص92.
98 - «بحارالانوار»، ج52، ص131.
99 - Open
100 - «بحارالانوار»، ج 16، ص 402. «فتوحات مكّیّه»، باب دهم.
101 - «القطرة من بحار مناقب النبی والعترة»، ج1، ص188.
102 - «تحفالعقول»، ص 171. «بحارالانوار»، ج 74، ص 269.
103 - به كتاب «مبانی معرفتی مهدویت» ص 190 و به کتاب «دعای ندبه؛ زندگی در فردایی نورانی» رجوع شود.
104 - «بحار الانوار»، ج52، ص131.
105 - مفاتیحالجنان، زیارت حضرت صاحبالامر(عج) ، روز جمعه.
106 - چگونگی ظهور را نیز تا حدی میتوانید در كتاب «مبانی معرفتی مهدویت» و نوشتار «آخرالزمان؛ شرایط ظهور باطنیترین بُعد هستی» دنبال بفرمایید.
107 - «مُروج الذهب»، ج 1، ص 279.
108 - «بَداء» یعنی محو حادثه اول قبل از وقوع آن، و اثبات حادثه ثانی، و بندگان ممكن است وقوع چیزی را طبق قرائن و شواهد طوری تصور كنند كه در لوح محفوظ غیر آن باشد و یا «بداء» حاصل شود. برای تحقیق در بَداء به تفاسیر مربوط به آیه 39 سوره رعد رجوع فرمایید. بههرحال بحث این است كه طبق روایات، ظهور حضرت مهدی(عج) از موضوعاتی نیست كه در آن بَداء واقع شود.
109 - «بحار الانوار»، ج24، ص241.
110 - برای بررسی روایات مربوط به نشانههای ظهور و نقد و بررسی آن روایات به كتاب تحقیقی «تحلیل تاریخی نشانههای ظهور»، مصطفی صادقی، رجوع فرمایید.
111 - «بحار الانوار»، ج52، ص250.
112 - «اثبات الهداة»، ج3، ص529.
113 - «بحارالانوار»، ج51، ص71.
114 - «نهجالفصاحه»، حدیث شماره 2221 و «منتخبالاثر»، لطفاللهصافی، ص101.
115 - امام باقر(ع) فرمودند: «لیس بعد ملكنا ملك، لانا اهل العاقبة، یقولالله عزوجل، والعاقبة للمتّقین». بعد از حاکمیت ما، حاکمیت دیگری که بیاید و حاکمیت ما را ساقط کند نخواهد بود، چرا که خداوند فرمود: عاقبت کار از آن متقین است.(کافی، ج 1، ص 471)
116 - «بحارالانوار»، ج52، ص316 از خصال، ج2، ص626.
117 - «بحارالانوار»، ج52، ص340 . تفسیر عیاشی، ج1، ص 183.
118 - همچنانكه خود حضرت امام زمان(عج) میفرمایند: «اِنَّهُ لَمْ یَكُنْ اَحَدٌ مِنْ آبائی اِلاّ وَقَدْ وَقَعَتْ فِی عُنُقِه بَیْعَة لِطاغیة زمانه، وَ اِنّی اَخرُجُ حین أخْرج وَ لا بیعة لِأحدٍ مِن الطواغیتِ فی عُنُقِی» («بحارالانوار«، ج52، ص92 از «احتجاج»، ج2، ص471).
119 - »کمال الدین»، ج 1، ص 316، باب 29، ح 2.
120 - سوره مائده، آیه 101.
121 - «بحارالانوار«، ج52، ص92 از «احتجاج»، ج2، ص471.
122 - همان.
123 - حضرت صادق(ع) میفرمایند: «اَیّامُ اللهِ ثَلاثَةٌ، یَوْمُ الْقائِم(ع) وَ یَوْمُ الْكَرَّةِ وَ یَوْمُ الْقِیامَةِ» («بحارالانوار»، ج 53، ص 63) یعنی؛ «ایّامالله» سه روز است، روز قیام حضرت قائم(عج) و روز برگشت و روز قیامت. كه در این روایت؛ رجعت را به عنوان «یوم الْكَرَّة» روز برگشتِ انسانها به دنیا، از ایّامالله شمردهاند. و نیز میفرمایند: یکی از روزهای «ایامالله» روز امام زمان(ع) است، چون در آن شرایط حقایق غیبی در عالم شهادت ظهور فوقالعاده میکند.
124 - «بحار الانوار»، ج51، ص143.
125 - «بحارالانوار»، ج 53، ص 103، روایت 130.
126 - امام صادق(ع) میفرمایند: «مَنْ ماتَ مُنْتَظِراً لِهذَاالْاَمْرِ كانَ كَمَنْ كانَ مَعَ الْقائمِ فی فُسْطاطِهِ لا بَلْ كانَ كَالضّارِبِ بَیْنَ یَدَیْ رسولِاللهِ بِالسَّیْفِ» («بحارالانوار»، ج 52، ص 146).
127 - الکافی، ج 1، ص 372.
128 - به مبحث «بركات انتظار» نیز میتوانید رجوع فرمایید.
129 - «بحارالانوار»، ج 51، ص 151.
130 - «بحار الانوار»، ج51، ص 148.
131 - «بحارالانوار«، ج 51، ص 156.
132 - بحارالانوار، ج 52، ص 176.
133 - «بحارالانوار»، ج 53، ص 177.
134 - «بحارالانوار»، ج52، ص140.
135 - خورشید مغرب، محمدرضاحكیمی ص273 چاپ 23.
136 - «بحارالانوار»، ج23، ص 77.
137 - «خورشید مغرب»، محمدرضاحكیمی، ص 273، چاپ 23.
138 - «منتهیالآمال»، ج2، ص486. در كتاب غیبت نعمانی، ص292، باب 16، ح8، از امامصادق(ع) حدیثی با همین مضمون نقل شده است.
139 - «مسند»، احمد حنبل، ج 4، ص 96، «مجمعالزوائد»، ج5، ص224 و 235، «صحیح مسلم»، ج6، ص 22 (نقل از ترجمه الغدیر ج20 ص242) و «بحار الانوار»، ج32، ص321.
140 - «بحار الانوار»، ، ج 23، ص 89 از «كمال الدین»، ج 2، ص 412.
141 - سوره بقره، آیه 124 که میفرماید: « وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» (و چون ابراهیم را پروردگارش با كلماتى بیازمود و وی آن همه را به انجام رسانید [خدا به او] فرمود من تو را پیشواى مردم قرار دادم [ابراهیم] پرسید از فرزندانم [چطور]؟ فرمود: پیمان من به ظالمان نمىرسد.) برای تحقیق بیشتر به تفسیرالمیزان ذیل همین آیه یا به نوشتار«مبانیِ نظری نبوت و امامت» رجوع كنید.
142 - «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى»، سوره نجم، آیه 3و4.
143 - سوره كهف، آیه 65.
144 - سوره كهف، آیه 66.
145 - «بحارالانوار»، ج53، ص177.
146 - این قضیه در جوامع روایی مشهور به واقعه یومالخمیس یا حدیث قرطاس است.
147 - ر. ك . صحیح بخاری، كتابالعلم، باب كتابةالعلم ج 1 ص 23- 22 یا شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید، ج 12، ص 21 یا تاریخ طبری، ج 3، ص 193.
148 - ابنابیالحدید به نقل از کتاب «تاریخ بغداد» اثر احمدبنابیطیفور بهطور مسند چنین نقل میکند که ابنعباس گفت: زمانی در آغاز خلافتِ عمر بر وی وارد شدم. او به خوردن خرما مشغول بود و مرا دعوت به خوردن کرد و من خرمایی برداشته خوردم،از من پرسید عبدالله از کجا میآیی؟ گفتم از مسجد. گفت: پسر عمت را چگونه ترک کردی؟ من گمان کردم مقصودش عبداللهبنجعفر است، اما او گفت که مقصودش «عظیم اهلالبیت» است. من گفتم مشغول آبیاری نخلهای بنی فلان بود و در همان حال قرآن میخواند. پرسید: آیا در سر او هنوز در باره خلافت اندیشهای هست؟ گفتم: آری. گفت: آیا بر این باور است که رسولخدا(ص) او را منصوب کرده؟ گفتم: آری، بهعلاوه من از پدرم(عباس) در این باره پرسیدم، او نیز تأیید کرد. عمر گفت: آری از رسولخدا(ص) در بارة وی مطلبی بود که حجت نتواند بود. آن حضرت هنگام بیماری، سر آن داشت تا به اسم او تصریح کند، اما من به خاطر اسلام از این کار ممانعت کردم، زیرا هیچگاه قریش بر او «اجتماع» نمیکردند، و اگر بر سر کار میآمد عرب از سراسر نقاط به مخالفت با او میپرداخت. رسولخدا(ص) از تصمیم درونی من آگاه شد و از این کار خودداری کرد. (ابنابیالحدید، ج 12، ص21)
149 - سوره نجم، آیه 3.
150 - مفاتیحالجنان قسمتی از زیارت مخصوص امام زمان(عج) ، «بحار الانوار»، ج99، ص 101.
151 - سوره اعراف، آیه156.
152 - سوره توبه، آیه119.
153 - سوره نساء، آیه59.
154 - مفاتیحالجنان، در آداب مخصوص زیارت امام حسین(ع).
155 - سوره الرحمن، آیه 29.
156 - «تحفالعقول»، ص271، «بحار الانوار»، ج74، ص 269.
157 - «بحار الانوار»، ج38، ص 300.
158 - سوره آلعمران، آیه61.
159 - «تحفالعقول»، ص271، «بحار الانوار»، ج74، ص 269.
160 - سوره انعام، آیه115.
161 - سوره انبیاء، آیه73.
162 - برای بررسی این موضوع به تفسیر آیه مذكور در تفسیر المیزان، یا به نوشتار «مبانی نظری نبوت و امامت» رجوع فرمایید.
163 - «تاریخ بغداد»، ج 12، ص30 (نقل از امامشناسی، ج13، ص122).
164 - «بحار الانوار»، ج41، ص 260-262 از ارشاد، ج1، ص334-337. (نقل از امام شناسی، ج12، ص126).
165 - «کافی» ج1، ص 25، كتاب عقل و جهل، ح21.
166 - برای بررسی بیشتر این موضوع كه چرا خالق هستی كمال مطلق و در نتیجه حكیم مطلق است، میتوانید به «برهان صدیقین» در كتاب «از برهان تا عرفان» رجوع فرمایید.
167 - سوره بقره، آیه286.
168 - «بحارالانوار»، ج52، ص92.
169 - سوره حشر، آیه23.
170 - عنایت داشته باشید كه؛ بقیةالله یك عالَم است نه یك شخص، یك شخصیت است و ظهور تامّ این حقیقت در وجود مقدس حضرت مهدی(ع) است. برای بررسی بیشتر به بحث «معنی و عوامل ورود به عالَم بقیةالله» رجوع شود.
171 - به بحارالانوار، ج 52، ص 343 به بعد رجوع شود.
172 - به کتاب «فرهنگ مدرنیته و توهّم» رجوع شود.
173 - اسلامِ نسخ نایافته، تعبیر جناب آقای دكتر فردید در كتاب «دیدار فرهی» است.
174 - بحارالانوار، ج 52، ص 358.
175 - «بحارالانوار»، ج 52، ص 92.
176 - «بحارالانوار»، ج52، ص92.
177 - «بحار الانوار»، ج52، ص 337. از ارشاد، ج2، ص381.
178 - «ارشاد»، ج 2، ص 379.
179 - حضرت اسماعیلِ صادقالوعدكه در سورة مریم(س) از آن یاد میبرد، غیر از حضرتاسماعیل فرزند ابراهیم«علیهماالسلام» است.
180 - سوره مریم، آیه54.
181 - سوره انعام، آیه91.
182 - سوره حج، آیه74.
183 - «معجم احادیثالمهدی(ع)»، آقای كورانی، ج5، ص251.
184 - بحارالانوار، ج 51، ص 156.
185 - سوره مائده آیه 67.
186 - جریان صحیفه یا پیماننامه در شرح نهج البلاغه ابنابیالحدید ج 4 ص 454 آمده است که پس از ماجرای غدیر خم گروهی به این نتیجه رسیدند پس از رحلت رسولخدا(ص) با تمام قدرت بر ضد حکومت علی(ع) مبارزه کنند و پیمان نامهای با امضاء 34 نفر تهیه و آنرا به ابوعبیدهجرّاح دادند مبنی بر اینکه محمد(ص) رسالت خود را انجام داد و کسی را جانشین خود قرار نداد و اختیار حکومت را به عهده ملت گذارد تا رهبری ملت موروثی نشود...». همچنین علامه مجلسی در بحارالانوار، ج 28، ص 102 به بعد آوردهاند.
187 - تاریخ تحولات سیاسی ایران، دکتر موسی نجفی- موسی حقانی، فصل سوم، دوران گذار.
188 - منتهیالآمال، ج2، فصل 3 در اثبات وجود مهدی(عج)
189 - بحار الانوار، ج52، ص230.
190 - بحارالانوار، ج52، ص294، از غیبت نعمانی.
191 - سوره اعراف، آیه96.
192 - برای بررسی بیشتر این بحث به كتاب «فرهنگ مدرنیته و توهّم» رجوع بفرمایید.
193 - بحثی که در پیش رو دارید حاصل سخنرانی استاد طاهرزاده در جمع دانشجویان است، محور اصلی بحث، تحلیل موضوع ملاقاتهای مطرح شده با امامزمان(عج) است و خطرها و غفلتهایی كه ممكن است در این راستا برای افراد پیش آید. بحمدالله در طی بحث، زوایای خوبی در این رابطه برای عزیزان روشن شد و چون احساس كردیم مباحث مطرحشده میتواند برای اكثر برادران و خواهران متدین كه در این وادی تلاش مینمایند مفید باشد، پس از تكمیل بحث توسط استاد، در اختیار عزیزان قرار میگیرد.
مسئله ملاقات با وجود مقدس حضرت صاحبالأمر(عج) نه آنچنان است كه بتوان از آن دست برداشت و نه آنچنان است كه فكر كنیم به راحتی ممكن است و این است كه باید با دقت و با داشتن معارف عمیق نسبت به مقام امامت، موضوع را دنبال كرد و از همه مهمتر باید متوجه رؤیت قلبی وجود مقدس حضرت امام زمان(عج)شد، چیزی كه در این بحث سعی شده زوایای آن تا حدّ ممكن روشن شود. استاد پس از مقدمهای دقیق نسبت به مبانی معرفتی مهدویت، با حوصلة زیاد به جواب سؤالات دانشجویان دربارة موضوع مذکور پرداختند که دقت در جوابها به خودیخود موجب طرح سرفصلهای قابل توجهی نسبت به امر فوق خواهد شد.
امید است عزیزان علاقهمند به اینگونه مباحث بتوانند بهرة کافی ببرند. إنشاءالله «گروه فرهنگی المیزان»
194 - مفاتیحالجنان، قسمتی از زیارت مخصوص امام زمان(عج).
195- بحارالانوار، ج53، ص 178.
196 - امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «... اِنَّ اَمْرَنا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لایَحْتَمِلُهُ اِلّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ اَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ اَوْ عَبْدٌ اِمْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْایمان» یعنی امر و مقام ما سختِ پیچیده به سختی است كه آنرا نمیتواند درك و حمل كند مگر ملك مقرّب و یا نبی مرسل و یا بندهای كه خداوند قلب او را به جهت ایمان آزموده باشد.(بحارالانوار، ج2، ص183)
197 - «كافی»، ج1، ص337، باب فیالغیبه، ح5. بحار الانوار، ج52، ص147.
198 - بحارالانوار، ج23، ص101.
199 - برای بررسی بیشترمقام امام ، به قسمت واسطة فیض از کتاب «دعای ندبه؛ زندگی در فردایی نورانی» رجوع شود.
200 - سوره بقره، آیه31.
201 - به بحث «آخرالزمان، ظهور باطنیترین بعد هستی» رجوع فرمایید.
202 - بحارالانوار، ج 1، ص 97.
203 - بحارالانوار، ج2، ص263.
204 - «تحفالعقول»، ص271، «بحار الانوار»، ج74، ص 269.
205 - كتاب «امامت و ولایت»، تربیت معلم، ص24، نقل از ابننجار. علی(ع) در قضیه شورا به همین فضیلت اشاره فرمودند و حاضران به آن اعتراف كردند.
206 - القطره من بحار مناقب النبی و العتره، ج1 ص188.
207 - ینابیع الموده، ص235.
208 - سوره انبیاء، آیه 73.
209 - دعای ندبه.
210 - سوره احزاب، آیه 33.
211 - سوره واقعه، آیات 79-77.
212 - «بحارالانوار»، ج 52، ص 125.
213 - سوره آلعمران، آیه 77.
214 - مجله موعود، شماره 48 ص13 و 14.
215 - كتاب شیدا، از انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعاتی شمسالشموس، ص193 نقل از آقای محمدعلی مجاهدی.
216 - همان، ص195، نقل از حجتالاسلام و المسلمین آقای ناصری.
217 - همان، نقل از میردامادی، سید بحرالعلوم، مهریار، ص120.
218 - بحارالانوار، ج 51، ص 150.
219 - بحارالانوار، ج 51، ص 33 از كمالالدین، ج2، ص370، باب 35، ح2.
220 - كتاب «مبانی معرفتی مهدویت» ص45 به بعد.
221 -در مقدمه كتاب «آیتالحق» مرحوم حسین غفاری بنا به گفته آیتالله تهرانی(ره) از قول آیتالله قاضی یا شاگردشان مرحوم سیدهاشم حدّاد میگوید: غالب ادّعاهای رؤیت امام زمان(ع) در طول تاریخ به جز چند مورد محدود، امور خیالی و نفسانی بوده و حدّاكثر از قبیل مكاشفات روحیه است كه صاحب آنها، آنرا امر عینی و حقیقی میپندارد و نیز فرمودند از جمله داستانهای صحیح راجع به ملاقات یا رؤیت حضرت صاحبالأمر(عج) یكی تشرّفات مرحوم سید بحرالعلوم است، و یكی داستان حاجی بغدادی كه در مفاتیح نیز ذكر شده و بقیه اكثراً امور توهّمی و یا به نحو مكاشفات است(كتاب آیتالحق، ص102).
مؤلف محترم كتاب مهر تابان حضرت آیتالله طهرانی(ره) نقل میكنند: مرحوم آیتالله حاجشیخ محمّدتقیآملی از شاگردان مرحوم قاضی از استاد خود به اصرار دستوری برای حصول تشرّف به خدمت حضرت صاحبالأمر(ع) میخواسته است و استاد امتناع میكردند تا بالأخره موفق میشود از مرحوم قاضی دستورالعملی را جهت تشرّف خدمت صاحبالأمر بگیرد، در مسجد سهله مشغول دعا و ذكر میشود در آن حین ناگهان آن حضرت را در میانه نوری بسیار قوی میبیند كه به او نزدیك میشدند و چنان ابّهت و عظمت آن نور او را میگیرد كه نزدیك بوده است قبض روح شود و لذا آن حضرت را به اسماء جلالیه خدا قسم میدهد كه دیگر به او نزدیك نگردند.
مرحوم قاضی(ره) روز بعد به این شاگرد میگویند: آقاجان! شما كه آمادگی ندارید چرا اصرار بر تشرّف میورزید. البته بعد از دو هفته در حینی كه مرحوم شیخ محمّد تقی آملی مشغول ذكر بودند، حضرت بر او ظاهر شدند و مراد خود را مییابد و به شرف ملاقات میرسد.(مهر تابان، ص332 نقل از کتاب آیةالحق ص 103).
222 - سوره مائده، آیه 35.
223 - نهجالبلاغه، خطبه 138.
224 - حجتالاسلام حاجآقا سید حسین یعقوبی در كتاب «سفینةالصادقین» صفحه 508 نقل میكنند: روزی اخوی آقای حاج سید ابوالحسن دستغیب از آیتالله انصاری همدانی(ره) پرسید: آیا ممكن است امام معصوم(ع) وعدهای بدهند و به آن عمل نكنند؟ فرمودند: نه! سپس سؤال كرد: حاجملاآقاجان چه جور آدمی است، آیا اهل دروغ است؟ فرمودند: نه، متشرع است. آنگاه گفت: حاجتی دنیوی داشتم به ایشان متوسل شدم، ایشان پس از تشرّف به حرم مطهّر كاظمین«علیهماالسلام» به من گفت: حضرت موسیبنجعفر(ع) فرمودند: حاجتش را دادیم. با این حال چرا حاجت من برآورده نشد؟
استاد بزرگوار آیتالله انصاری(ره) فرمودند: در نفس انسان امام هست، پیغمبر هست، بلكه بالاتر از آن هم هست. مقصودشان این بود كه نه وعده امام تخلّف میپذیرد و نه ایشان دروغ گفته است، بلكه او از مُدرَك خود خبر داده است [و از آن چیزی كه در درون خود ساخته، خبر گرفته است و نه از امام].
225 - بحارالانوار، ج 52، ص 152.كمالالدین، ص440، باب 43، ح8.
226 - كافی، ج4، ص527، باب دخول الكعبه، ح2.
227 - بحارالانوار، ج 51، ص 150.
228 - برای بررسی بیشتر به كتاب «زیارت آلیاسین، نظر به مقصد جان هر انسان» رجوع شود.
229 - برای بررسی بحث خواب و چگونگی آن به مباحث خواب در تفسیر سوره زمر جلسات31-34 و به نکتة دوم از كتاب «دهنكته از معرفت نفس» مراجعه فرمایید.
230 - بزرگان برای شاگردانشان كه بنا داشتند در سیر و سلوك به كمالاتی برسند و از طرفی آن شاگردان با اینكه از طریق قوّت نفس، تواناییهایی داشتند كه جنبه شیطانی نداشت، سعی میكردند آن تواناییهای غیر طبیعی را از آنها بگیرند و بعد آنها را وارد سیر و سلوك کنند تا سلوكشان با مشكل روبهرو نشود. به عنوان نمونه فرزند آیتالله قاضی«ره» از جناب حاجشیخ عباس قوچانی نقل میكند: یكی از كسانی كه خدمت مرحوم قاضی رسید و از ایشان دستور میگرفت آقامیرزا ابراهیم عرب بود كه پس از سالیان دراز و ریاضتهای سخت به مطلوب اصلی نرسیده بود، برای وصول به كمال، خدمت مرحوم قاضی«ره» رسید. گفتگوی وی با مرحوم قاضی در حالی كه از كوفه به مسجد سهله میرفتند كنار شطّ فرات ادامه داشت، مرحوم قاضی از وی پرسید از چه راهی زندگیات را میگذارانی، او كه مجبور بود سرّ خود را نزد استادش فاش كند گفت: من به هر چه میل پیدا كنم، فوراً برایم حاضر میشود. مثلاً اگر از شطّ ماهی بخواهم فوراً یک ماهی خودش را از شط بیرون میافكند. اینطور، و با دست خود اشاره به شط نمود، فوراً یك ماهی خودش را از درون آب به روی خاك پرتاب كرد.
حالا كه خودش را در اختیار مرحوم قاضی(ره) قرار داده بود، به او فرمود: اینك یك ماهی دیگر بیرون بینداز، او دیگر هر چه اراده كرد نتوانست. مرحوم قاضی(ره) به او فرمود: باید دنبال كسب بروی و از طریق كار و فعالیت، روزی خود را تهیه كنی. او تمام دستورات را گرفت و به كاظمین مراجعت كرد و به شغل الكتریكی پرداخت و حالات توحیدی او بسیار قوی و شایان تمجید شد.(نقل از كتاب آیتالحق از سید محمد حسن قاضی ص97).
231 - در مقدمه كتاب «آیةالحق» مرحوم حسین غفاری از قول حاج شیخ عباس قوچانی (وصیّ مرحوم سید علیآقا قاضی(ره)) نقل میكنند كه یكی از افراد مشهور به كرامت به در منزل مرحوم قاضی آمد و گفت: من حالی داشتم كه تمام گیاهان، خواص و آثار خود را به من نشان میدادند، مدتی است حجابی حاصل شده و دیگر به من نمینمایانند، از شما تقاضا دارم كه عنایتی بفرمایید تا آن حال به من بازگردد. مرحوم قاضی(ره) به او فرمود: دست من خالی است. او رفت و پس از زیارت عتبات، به نجف برگشت، یك روز كه جمیع شاگردان نزد مرحوم قاضی گرد آمده بودند، در منزل ایشان آمد و از بیرون در، سرش را داخل نموده، گفت: آنچه را كه از شما میخواستم و به من ندادید، از حضرت صاحبالأمر گرفتم و حضرت فرمود: به قاضی بگو بیاید نزد من، با او كاری دارم. مرحوم قاضی سر خود را بلند كرد و گفت: بگو قاضی نمیآید.
نویسنده در ادامه میگوید: اوّلاً میان راه توحید و طریق معرفت نفس كه روش تربیتی عرفای بالله است با راه تقویت نفس كه شیوه ارباب ریاضات و اصحاب مكاشفات و كرامات است، فرق هست. وقتی گفته میشود كه اصحاب كرامات و مكاشفات و ریاضات به دنبال تقویت نفس هستند و نه عبور از آن، چه بسا به ذهن افرادِ خام، از كلمه تقویت نفس، خدای ناكرده اشتغال به امور لهو و لعب متبادر شده و از این جهت انتساب بسیاری از بزرگانِ صاحب كرامت و دعاوی باطنی را به این طریقه، غیرقابل قبول بشمارند، ولی خوب نظر كن كه فرد مذكور یكی از اصحاب مكاشفه بوده و در چارهگشایی امور مادی و معنوی خلایق اشتهار داشته و حتی در این سالهای اخیر، بعضی وی را در زمره عرفای عظام شمرده، و عبرت بگیر كه چنین شخصی غایت خواستهاش كه عمر گرانبها را صرف آن كرده و از این شهر به آن شهر و از این امام به آن امام و از مرحوم قاضی تا صاحبالأمر را مورد سؤال قرار داده، بازگشت حالی است از حالات نفس و قوایی از قوای باطن كه مثلاً بتواند كشف خواص دارویی گیاهان بکند. و بدان كه لذّت بهرهمندی از این قوای نفسانی و لذت استفاده و بروز كرامات، گاه آنچنان قوی است كه صدها برابر لذّات ظاهریِ حسّی است و شخص واجد این حالات ابداً نمیتواند از آنها عبور نماید و البته با محملهای كمك به خلق و دستگیری و غیره، آنها را برای خود توجیه میكند، ولی مهم این است كه همه اینها كمالات و آثار نفس است و هدف عرفان، فنای تمامی آثار و شوائب نفسانی از پایینترین درجات تا بالاترین مراحل آن، كه با نورانیت بسیار شدید توأم است.
ثانیاً؛ بنگر به كلام قاضی كه به آسانی و سردی میگوید: دست ما خالی است، آری نه دست او كه دل و جان او از هر گونه خواست و قوای منتسب به اِنّیَت نفس خالی است. ثالثاً؛ بنگر به گفتار آن شخص در اخذ خواست خود از امام زمان(ع) و پیام معاتبهآمیز از جانب حضرت به مرحوم قاضی كه به قاضی بگو: بیاید با او كار دارم، كه حكایت دارد كه آن شخص به زعم خود به شرف ملاقات امام عصر(ع) نائل شده و حضرت خواسته او را برآورده ساختهاند و گفتهاند به قاضی هم بگو بیاید. و دیدی که قاضی هم گفت: بگو قاضی نمیآید! كه این جواب قاضی، نشان تشخیص قاضی است از سستیِ توهمات و دعاوی كثیره مدعیان ملاقات با امام زمان(ع). این پاسخ قاضی یعنی امامِ زمان مورد ادعای شما، چیزی جز امر خیالی و نفسانی و توهّمی و ساختة نفس شما یا شیطان نیست.
در ادامه میفرماید: در محضر آیتاللهطهرانی(ره) به مناسبتی سخن از همین دعاوی مربوط به رؤیت حضرت صاحبالأمر(ع) شد. ایشان از قول حضرت آقای هاشم حدّاد مستقلاً یا از ایشان به نقل از حضرت آقای قاضی(قدسسرهما). فرمودند كه «غالب این ادعاهای رؤیت در طول تاریخ به جز چند موردِ محدود و معدود، امور خیالی و نفسانی بوده و حداكثر از قبیل مكاشفات روحیه است كه صاحب آنها آن را امر عینی و حقیقی میپندارد... مؤلف محترم از قول مرحوم آیتالله قاضی نقل میكند كه شیخ احمد احسایی روزی به شاگردان خود گفت: من هر وقت به حرم مشرف میشوم به حضرت سلام میكنم، حضرت بلند جواب میدهند، به طوریكه اگر شما هم آنجا باشید میشنوید، یكمرتبه با من بیایید تا بفهمید. روزی شاگردان وی به حرم مشرف شدند، شیخ سلام كرد، بعد رو كرد به شاگردان و گفت: جواب شنیدید؟ گفتند: نه! دومرتبه سلام كرد و گفت: شنیدید؟ گفتند: نه! پس شاگردان و خود او دانستند كه شیخ در این موضوع اشتباه كرده است (صدایی را كه نفس خودش ایجاد كرده است، میشنیده و تصور میكرده آن صدا از خارج است)» نقل از كتاب آیةالحق، تألیف سید محمد حسن قاضی، صفحات100-102.
232 - بحارالانوار، ج52، ص140.
233 - در این راستا میتوانید به مباحث «شیعه و تمدنزایی» رجوع فرمایید.
234 - تحفة الملوک، ج 1، ص 77.
235 - بحارالانوار، ج52، ص391.
236 - بحارالانوار، ج52، ص191.كمالالدین، ج1، ص331، باب 32، ح16.
237 - بحارالانوار، ج52، ص327.
238 - بحارالانوار، ج 52، ص 324. کمالالدین، ج 2، ص 670، باب 58، ح16.
239 - معجم احادیث الامام مهدی، ج 3، ص 316.
240 - کافی، ج 1، ص 536. بحارالانوار، ج28، ص189.