تربیت
Tarbiat.Org

جایگاه و معنی واسطه فیض
اصغر طاهرزاده

امام زمان(عج)؛ ظهور نهایی اسرار غیب

سومین قسمت بحث که شاید خیلی مشکل نباشد ولی اثر و فایده‌اش زیاد است، این است که: چرا چنین وجود مقدّسی در عالم هست؟ گفت:
چــو آدم را فرستـادیم بیرون

جمال خویش بر صحرا نهادیم

یعنی آدمِ مطلق، كه همة جنبه‌های كمالی را دارد، جلوة جمال حضرت حق در موطن جامعیت است؛ خداوند خواست خودش را به نحو جامعیت بنمایاند، لذا انسان کامل را آفرید. انسان کامل همان است كه درباره‌اش فرمود: «عَلَّمَ آدَمَ الأسماءَ کُلَّها».(200) یعنی خداوند همة اسماء را به آدم تعلیم فرموده است و قلب و جان او محل تجلی جمیع اسماء الهی گشت، از طرفی نور رحمانی حق بر قلب آن حضرت تجلی كرد و از طرف دیگر نور رحیمی و صمدی و سایر اسماء، همه ‌و همه به نحو تامّ و كامل بر آن قلب تجلی نمود. آن‌وقت عنایت داشته باشید كه مظهر تامِّ تمام آن مقام، مقامِ پیامبر و آل ‌او(ع) است كه قلب آن‌ها ظرف قرآن است كه كامل‌ترین كتاب الهی است و لذا مقامشان هم مقام تامّ و تمام «عَلَّمَ آدَمَ الأسماءَ کُلَّها» است. و در مباحث گذشته بحث شد که «اَلنّهایات، تَرْجَعُ إلَی البدایات»؛(201) یعنی آن چیزی که در آخر، در «عالم عین» ظاهرمی‌شود، در «عالم غیب» در ابتدا محقق شده و به اوّلی‌ترین حقیقت در عالم غیب وصل است. وقتی وجود مقدّس حضرت پیامبر(ص) می‌فرمایند: «اَوَّلُ ما خَلَقَ اللهُ، نوری».(202) پس در عالم غیب، آن چیزی‌ که اول خلق‌می‌شود، نور وجود مقدّس پیامبر خدا(ص) است. در همان راستا آخرین پیامبر نیز همان حضرت هستند، یعنی همان كسی كه اول است در غیب، آخر است در عین، و لذا سرّی‌ترین اسرار عالم غیب را با خود دارد و جامع‌ترین حقیقتِ در عالَم است، آن حقیقت یک ظهور به اعتبار «نبوّت» دارد كه همان آخرین پیامبر‌بودن آن مقام است و یك ظهور به اعتبار «امامت و ولایت» دارد و لذا در عین این كه خود آخرین پیامبر است، در باطن خود حامل امامت و ولایت نیز هست، امامت و ولایت، ظهور باطن نبوت می‌شود كه در حال حاضر امام زمان‌اند. در روایت داریم که حضرت رسول‌الله(ص) فرمودند: «یَا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِینَ! اِنَّمَا بُعِثْتُ اَنَا وَ السَّاعَةُ كَهَاتَیْنِ. قَالَ: ثُمَّ ضَمَّ السّبَّاحَتَیْنَ»(203) ای مسلمانان! من مبعوث شدم در حالی كه بعثت من و آخرالزمان همانند این دو است و سپس دو انگشتشان را پهلوی هم گذاشتند و فرمودند: «كَهَاتَیْن»؛ من با آخرالزمان این‌چنین نزدیکم! در واقع پیامبر(ص) می‌خواهند بفرمایند: وقتی من آمدم، دیگر آخرالزمان شروع ‌می‌شود. چون ظهور آن سرّ اوّلین مخلوق كه در غیب اوّل بود، با وجود مقدّس پیامبر(ص) شروع‌ شد، نه این‌که به انتها رسید. تا قبل از ظهور پیامبر آخر‌الزمان یعنی رسول‌الله(ص) وجود نهایی عالَم غیب اصلاً ظهور نکرده‌ بود - سایر پیامبران جلوه‌ای از آن حقیقت اوّلیه بودند- حالا آن حقیقت اوّل ‌ما خلق‌الله در عالم غیب، در انتها و در عالم عین، ظهور کرد، این ظهور، شروع ظهورِ نهایی است؛ پس با پیامبر اسلام(ص) آخرالزمان شروع‌شد. و آخرالزمان كه مورد بحث ما است در مورد ظهور حضرت مهدی(عج) - یعنی آخر دورانِ آخرالزمان- و آن ظهورِ تامّ آن چیزی است که با پیامبر اسلام(ص) شروع ‌شده ‌‌است. برای همین هم در روایت داریم که امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «یا كُمِیْل! ما مِنْ عِلْمٍ اِلّا وَ اَنَا اَفْتَحُهُ وَ ما مِنْ سِرٍّ اِلاّ وَ الْقائِمُ یخْتِمُهُ»؛(204) ای كمیل! هیچ علمی نیست مگر این‌كه من باب آن را باز می‌كنم و هیچ سرّی نیست مگر این‌كه «قائم» آن را به انتها می‌رساند.
این‌ حرف‌ها، حرف‌های عمیق و مبنایی است! حتی اگر ائمه(ع) هم چنین سخنانی نگفته‌ بودند، ما باید دنبال یک مکتبی باشیم که این‌ها را گفته‌ باشد. شما وقتی رسیدید به این‌که «سه زاویة مثلث، مساوی دو زاویة قائمه است.» حالا اگر کسی هم نگفته ‌بود، بالأخره باید گفته‌ بشود. این که می‌گویند: «امامت، جزء اصول دین است»، یعنی این‌که اندیشه انسان‌ها این حقیقت را می‌طلبد، پس باید مکتبی که این اندیشه را جواب ‌می‌دهد، موجود باشد. چون این حرف، حرف حقّی است.
موضوع این‌كه نبی‌الله(ص) ظاهر حقیقت را تحت‌عنوان شریعت مطرح می‌فرماید و علاوه بر این ظاهر، باطن آن شریعت در جان آن پیامبر هست، یك موضوع علمی و منطقی است، چراكه وقتی حقیقت دین بر قلب رسول الهی وَحی می‌شود، تمام آن حقیقت بر آن قلب مبارك تجلی می‌كند - اَعم از حقیقت آن وَحی و معنای آن و وَجه خیالی آن و لفظ مناسب آن معنی و آن حقیقت- ولی همة افراد نمی‌توانند با جان پیامبر ارتباط پیدا كنند و از حقیقت و اسرار وَحی بهره گیرند، مگر افراد خاص، و لذا پیامبر(ص) در مورد علی(ع) می‌فرمایند: «عَلِیٌّ نَفْسِی»؛(205) علی(ع) در مقام جان و باطن من است و یا فرمودند: «یَا عَلِی! كُنْتَ مَعَ الْاَنْبِیَاءِ سِرّاً وَ مَعِیَ جَهْراً»؛(206) ای علی! تو با بقیه انبیاء در باطن و سرّ آن‌ها بودی و برای من در ظاهر هستی و در كنار من، و یا می‌فرمایند: «لِكُلِّ نَبِیٍّ صَاحِبُ سِرٍّ وَ صَاحِبُ سِرّی عَلِیِّ‌بْنِ‌اَبیطالِب»؛(207) برای هر پیامبری صاحب سرّی است و صاحب سرّ من علی‌بن‌ابی‌طالب است. این روایات همه حكایت از این دارد كه اگر نبی‌الله(ص) مأمور به اظهار شریعت هستند و پس از خود آن شریعت را برای مردم باقی گذاردند، علی(ع) و ائمه معصومین(ع) نیز صاحب سرّ و باطن آن شریعت می‌باشند كه به مرور و بر اساس ظرفیت زمانه باید اسرار آن شریعت را ظاهر نمایند و از فرمایش حضرت علی(ع) به كمیل روشن می‌شود كه با ظهور حضرت قائم(عج) اسرار شریعت تماماً ظاهر می‌شود و در واقع اسلام عزیز در همة ابعاد خود - اعم از ظاهر و باطن- در بلوغ حقیقی خود ظهور می‌یابد و در واقع آنچه در ابتدا به عنوان «اَوَّلُ ما خَلَقَ اللهُ، نوری» غیب كامل بود، در انتها با ظهور ابعاد باطنی شریعت محمّدی«صلوات‌الله‌علیه»، ظهور و تعیّن خود را می‌نمایاند و آن باید توسط کسی باشد که حامل همة ابعاد ظاهری و باطنی شریعت می‌باشد.