تربیت
Tarbiat.Org

جایگاه و معنی واسطه فیض
اصغر طاهرزاده

اهمیت درک «چگونگی حضور حضرت حجت در هستی»

بعد از این که انسان فهمید آن حقیقت، دارای وجود خارجی است، موضوع بعدی عبارت است از این‌كه «چگونه هست؟» و به نظر بنده عمده مشکلات افراد در رابطه با همین نكته است؛ یعنی متوجّه مقام و چگونگی وجود حضرت در هستی نشده‌اند، لذا یا بسیار مسئله را سطحی می‌کنند! یا به كلی منکر می‌شوند!! شخص عالِمی به فرد جاهلی كه بر خداشناسی خود در مقابل شخص منكر خدا اصرار داشت، گفته ‌بود: «این خدایی که تو معتقدی، اصلاً وجود ندارد. آن خدایی هم که او منکر است، به واقع باید منكر بود، چون خدایی را منكر است كه واقعاً وجود ندارد. ما به خدای محمّد(ص) معتقدیم كه نه خدایی است كه تو قبول داری و نه خدایی است كه او منكر است.»؛ واقعاً خدایی را که بعضی‌ها منکرند، چون او را در زیر تیغ جراحی نمی‌یابند، ما هم منکریم. خدایی را هم که ما می‌شناسیم، قول‌می‌دهیم که اگر کسی بیاید بنشیند بحث‌کند، می‌بیند كه نمی‌توان‌ منکر چنین خدایی شد. این قدر پیداست كه جایی برای انكار باقی نمی‌گذارد. گاهی یک خدایی می‌سازند، و بعد هم این خدایی را که ساخته‌اند قبول‌ می‌کنند. حالا این‌ها ساختة ذهنشان را قبول‌ کرده‌اند! یک عده‌ای هم آن را رد می‌کنند، آن‌ها هم ساخته ذهن خودشان را رد می‌کنند، چه فرقی می‌کند؟! قبول و ردّ چنین خدایی مساوی است. اعتقاد و انكار امام‌زمان(عج) بعضاً همین‌طور است؛ آن کسی که وجود امام زمان(عج) را قبول دارد ولی نمی‌داند چطور عالَم در دست قدرت آن حضرت است و معنی وجود و جایگاه آن حضرت را در هستی نمی‌داند، مثل همان کسی است که می‌گوید: «اصلاً «امام‌زمان» وجود ندارد.». این‌چنین «امام‌زمان» را كه وجود خارجی ندارد، چه قبول ‌کنید و چه رد کنید، هیچ فرقی ندارد.
چگونه بودنِ وجود مقدّس حضرت به آسانی قابل درک نیست. هیچ‌وقت از این فکرها نکنید که به راحتی و در ابتدای امر می‌توانید بفهمید وجود آن حضرت در هستی «چگونه هست؟». اصلاً موضوعی است که در واقع سرِّ سرّ است و ملك مقرّب یا نبیّ ‌مرسل یا بنده‌ای كه خداوند قلب او را به ایمان آزموده، متوجه آن می‌شود!!(196) دائماً باید اندیشه و قلب را اصلاح کرد تا إن‌شاء‌الله به لطف خدا تا حدّی «نحوة وجود مقدّس حضرت» روشن بشود. باید با تمام وجود از حضرت پروردگار تقاضا كرد: «اَلّلهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَك، فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَك، ضَلَلْتُ عَنْ دینی»؛(197) خدایا! حجّت خود را بر من بشناسان، چراكه اگر حجّت خودت را بر من نشناسانی، در دین و دینداری گمراه می‌شوم. پس معلوم است موضوع چگونگی وجود حضرت بقیة‌الله(عج) یك حقیقت بزرگی است كه نشناختن آن مساوی است با گمراهی در دینداری و برای شناسایی آن هم باید از خدا كمك گرفت تا استعداد شناخت آن حضرت را به ما مرحمت فرماید.