سؤال: در راستای توجه به فرهنگ انتظار و عمق بخشیدن به آن، همّت خود را بیشتر در ایجاد آمادگی جامعه صرف کنیم یا در اصلاح امور فردی تلاش نماییم؟
جواب: عنایت داشته باشید که انتظار فرج یک فرهنگ است، آن هم فرهنگی كه تحت عنوان فرهنگ اهلالبیت(ع) مطرح است، باید ابتدا معنی فرهنگ اهلالبیت(ع) برای تک تک افراد جامعه تبیین شود تا معلوم گردد رجوع به حضرت صاحب الامر(عج) رجوع به چه فرهنگی است. در این مسیر بیش از آن که بخواهید عدهی زیادی را متوجه آن فرهنگ بنمائید، باید سعی شود عمق آن فرهنگ درست روشن شود تا خودش جایگاه تاریخی خود را بیابد. بالأخره جایگاه تاریخی فرهنگ مهدویت مشخص است. هر وقت آن فرهنگ درست مطرح شد به خودی خود جای خود را در تاریخِ مخصوص به خود باز میکند.
اگر فرهنگ اهل البیت(ع) به همان عمقی که هست تئوریزه شود، به خودی خود جای آن در عالم پیدا میشود و ظهور محقق میگردد. تلاش بفرمائید برای مردم روشن شود خداوند خانوادهای را با ارادهای خاص به عنوان خلفاء خود در زمین قرار داده و آنها را با علمِ موهبتی و لدُنّی پرورانده تا زمین بدون حجت نماند و راه و رسم درست زندگیکردن گم نشود. بشریت باید این خانواده را بشناسد و جایگاه آنها را در هستی بفهمد تا بتواند خود را به آنها بسپارد و در زندگی زمینی به ثمر برسد.(90) همینطور که ملاحظه کردید چگونه فرهنگ ولایت فقیه - که طلوع همان فرهنگ مهدویت است- جایگاه تاریخی خود را پیدا کرد و با آنهمه فتنه که جهت حذف آن میشود به حرکت تاریخی خود ادامه میدهد. علت موفقیتهای پی در پی ولایت فقیه در تبیین درست آن توسط انسان بزرگی چون امام خمینی(رض) بود. آیا فرهنگ مهدویت کمتر از فرهنگ ولایت فقیه است که میخواهیم سرسری از آن بگذریم؟ همین که تصور درستی از ولایت فقیه در بین اذهان پدید آمد همهی ذهنها به سوی آن روی آورد، چون در ابتدا تبلیغ کرده بودند ولایت فقیه، ولایت آخوندها است، وقتی معلوم شد اساساً آن ولایت، ولایت شخص نیست، ولایت فقه است و حاکمیت حكم خدا به روش امامان معصوم(ع)، دلها و زبانها یکپارچه به سوی آن روی آوردند و دشمنان با آنهمه تهمت نتوانستند آن را از تاریخ بیرون کنند بلکه برعکس، زمینهی بیتاریخی و گسسته شدن از تاریخ را برای خود فراهم نمودند. برای رجوع به فرهنگ مهدویت ابنعباسشدن کافی نیست او چون جایگاه امام معصوم را نمیدانست وقتی حضرت امیرالمؤمنین(ع) معاویه را عزل كردند گفت: علی اشتباه كرد! ، باید مالك اشتر شد كه جایگاه امام را میفهمد و امروزه بحمدالله اگر ابن عباسهایی وجود دارند، مالک اشترهای فراوانی نیز در حال پروریدن میباشند به طوری که جوانان ما دیگر از حرفهای سطحی جهت تبیین دین خسته شدهاند و به اندیشهای نظر دارند که عقل و دل را یک جا قانع کند و نمونهی عالی چنین فرهنگی در آثار حضرت روح الله(رض) به خوبی پایهریزی شده است.
مردم به خوبی آمادهاند كه بفهمند جایگاه واسطهی فیض در هستی چگونه است، از ما نهتنها دلیل میخواهند بلکه امكان اتصال به آن مقام را جستجو میکنند. آمادگی به این معنی است که امروزه جوانان ما فهمیدهاند حرفهای فرهنگ مدرنیته حجاب حقیقت است و باید از آن به سوی فرهنگ مهدویت عبور کرد و به تمدن اسلامی نظر نمود. آن جوانهایی که نسبت به دین بیتفاوت شدهاند به جهت این است كه تصور میکنند آنچه در دین مطرح است اندیشههای بزرگ و عمیق را مخاطب قرار نداده. آیا احساس نكردهاید كه بعضی از این جوانان و حتی آنهایی که لاابالیگری پیشه کردهاند آمادگی یك نحوه عارفشدن را در خود دارند؟ فكر میكنید اکثر اینها اگر حق را به همان صورتِ همهجانبه که حضرت امام(رض) مطرح کردند، بیابند نمیپذیرند؟ تمام این مشکلات با مطرحکردنِ صحیح مهدویت رفع میشود و در ذیل طرح درست چنین اندیشهای تاریخ بهکلی ورق میخورد.
سؤال: کدامیک از ابعاد انسانی است که باید بیشتر رشد کند تا تاریخ مهدی(عج) شروع شود؟
جواب: دو چیز است که همیشه تاریخساز بوده یکی به صحنه آوردن «دل» و دیگری ایجاد روحیهی انقلابی. همینطور که مسلمانان صدر اسلام با این دو شاخصه تاریخ اسلام را پایهریزی کردند. عقل چیز خوبی است ولی کافی نیست، عقل کمک میکند که راه از چاه تشخیص داده شود ولی دل است که باید حرکت کند. از طرفی اگر روح انقلاب در ما رشد نکند دل را در مسیر شکستن حجابهای ظلمانی به کار نمیگیریم. امروزه در جوانان ما «دل» در صحنه است و به همین جهت به دنبال شور و شعف هستند و با شعار «مهدی جان، مهدی جان» میخواهند نیاز به شور و شعف خود را ارضاء كنند كه البته اگر جهتگیری معرفتیِ عمیقی پیدا كنند منجر به روحیهای عارفانه خواهد شد. این که عدهای از جوانان ما میخواهند با موسیقی به شور و وَجْد بیایند چون میخواهند با دل خود زندگی کنند. روح زمانه، روحِ به صحنه آوردن «دل» است. اگر دل درست به صحنه آمد گمشدهاش كه «سلطان دلها» است، یعنی امام زمان(عج) را پیدا میكند و فرهنگ اهل البیت(ع) چنین ظرفیتی را دارد که دلها را به صورتی صحیح تغذیه کند. همان مطلبی كه پروفسور كُربن میگوید كه « آنچه غزالی در آخر عمر به آن رسید- كه با قلبش باید زندگی دینی را ادامه دهد- امامان شیعه از اول روی آن تأكید میكردند» با توجه به این امر آیتالله جوادی«حفظهاللهتعالی» میفرمایند: «هرچه حرف حسابی غزالی دارد مربوط به آخر عمرش است كه شیعه شده است».
به هر حال امروز فرهنگ شیعه که رجوع به اهل البیت(ع) است و بهصحنهآمدن دلِ ایمانی، نیاز زمانه است و باز تأکید میکنم نمونهی عینی آن حضرت امام خمینی(رض) میباشد. حضرت امام ابتدا دل خود را با نور اسلام و حُب اهل البیت(ع) زنده كردند و از همان طریق با خطاب قراردادن دل مردم، با مردم حرف میزدند. شاید این جملهی شهید آوینی(ره) كه میگوید: «مردم بیش از آنكه با عقلشان زندگی كنند، با دلشان زندگی میكنند» حرف امروز تاریخ ما است و به واقع باید روح زمانه را شناخت و آن را هدایت كرد، یعنی شور و وَجْدِ موجود را با تغذیهی دل از طریق فرهنگ معصوم جواب داد، چون اساساً فرهنگ معصوم، فرهنگ قلب است، آنها قلب مطهّر خود را در معرض حق قرار دادند و خداوند هم «دل» آنها را نورانی كرد، پس دل باید در صحنه باشد ولی این دل باید از آلودگی پاك گردد تا به وَجْد و شعف حقیقی دست بیاید و این یعنی رجوع به فرهنگ ائمهی معصومین(ع) كه سراسر دارای دل مطهر هستند و با چنین دلی باید شور انقلابی خود را تا آخر محفوظ نگه داشت و در ایجاد تاریخ مهدی(عج) سر از پا نشناخت.
پس باید جرأت كنیم به كل جهانِ موجود «نه» بگوییم و زمانه را جهت ظهور باطنیترین بُعد هستی آماده نماییم. ان شاء الله.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»