تربیت
Tarbiat.Org

حکومت جهانی مهدی(عج)
آیت الله ناصر مکارم شیرازی

مفهوم شمشیر

تنها این سؤال باقى مى ماند كه پس این همه تعبیرات مربوط به «قیام به شمشیر» در مورد مهدى(علیه السلام) چه مفهومى دارد؟ حتّى در دعاهایى كه درس آمادگى براى شركت در این جهاد آزادى بخش بزرگ مى دهد انتظار آن روز را مى كشیم كه با شمشیر كشیده «شاهراً سیفه» در صفوف این مجاهدین قرار گیریم.
امّا حقیقت این است كه «شمشیر» همیشه كنایه از قدرت و نیروى نظامى بوده و هست همانگونه كه «قلم» كنایه از علم و فرهنگ است.
شك نیست كه حتّى در میدان جنگهاى سنّتى پیشین سلاحهاى مختلفى جز شمشیر به كار مى رفته، همچون تیر و نیزه و خنجر، ولى همواره مى گویند اگر در برابر فلان موضوع سر تسلیم فرود نیارید «حواله شما با شمشیر است» یا گفته مى شد «به زور شمشیر حقّ خود را مى گیریم».
یا از قدیم معروف بوده «كشور با دو چیز اداره مى شود، قلم و شمشیر» و همه اینها جنبه سمبولیك دارد و مفهوم آن تكیه بر قدرت و استفاده از نیروى نظامى است.
ضرب المثلهاى زیادى امروز در این زمینه در دست است; مى گویند:
«فلان كس شمشیر را از رو بسته!» یعنى، آشكارا قدرت نمائى مى كند.»
«شمشیر میان ما و شما حكومت خواهد كرد!» اشاره به این كه جز از راه جنگ مساله حل نمى شود.
«شمشیرها را غلاف نمى كنیم تا به هدف برسیم!» كنایه از اینكه مبارزه را تا آخر ادامه خواهیم داد.
«فلان كس شمشیرش را غلاف كرده!» یعنى، دست از مبارزه برداشته است.»
«فلان كس شمشیر دو دم است!» یعنى، از دو سو مبارزه مى كند.»
در تمام این تعبیرات شمشیر كنایه از قدرت و مبارزه است; در روایات اسلامى نیز مى خوانیم:
الجنّة تحت ظلال السّیوف; بهشت در سایه شمشیرهاست.
السّیوف مقالید الجنّة; شمشیرها كلیدهاى بهشتند!
همه اینها اشاره به جهاد و جانبازى و استفاده از قدرت است; و این گونه تعبیرات سمبولیك از «شمشیر» یا «قلم» در زبانهاى مختلف فراوان است.
از اینجا روشن مى شود كه منظور از قیام مهدى(علیه السلام) به سیف، همان اتّكاى بر قدرت است; براى اینكه چنین گمان نشود كه این مصلح بزرگ آسمانى به شكل یك معلم، یا یك واعظ، و یا راهنماى مسائل اجتماعى ظاهر مى شود و رسالت او تنها اندرز دادن مردم است.
بلكه او یك رهبر دورنگر و دور اندیشى است كه نخست از حربه منطق بهره گیرى كافى مى كند، و آنجا كه گفتار حق سودى نبخشد كه در مورد بسیارى از زورگویان و جبّاران سودى هم نخواهد داد، دست به شمشیر مى كند; یعنى، متوسّل به قدرت مى شود و ستمكاران را بر سرجاى خودشان مى نشاند; یا در صورت لزوم، وجود كثیفشان را از سر راه بر مى دارد; و شك نیست كه براى اصلاح گروهى از مردم جز این راهى نیست كه گفته اند:
«النّاس لا یقیمهم الاّ السّیف; كار مردم جز با شمشیر راست نشود!»
و به تعبیر دیگر، او تنها وظیفه اش روشنگرى و ارائه راه نیست بلكه وظیفه مهمترش ـ علاوه بر این ـ اجراى قوانین الهى و به ثمر رساندن انقلاب تكاملى اسلام، و رساندن به مقصد و ایصال به مطلوب است.
* * *
گرچه از گفتار بالا این نكته نیز روشن شد، ولى تصریح به آن لازم به نظر مى رسد كه بر خلاف پندار بعضى كوته فكران كه چنین مى پندارند او به هنگام قیامش بى مقدّمه دست به سلاح مى برد و طبق آن افسانه دروغین «آنقدر خون مى ریزد كه خون به ركابش مى رسد!» نخست از طریق رهبرى فكرى و روشنگرى در همه زمینه ها، مى پردازد.
به تعبیر رساى مذهبى «اتمام حجّت» مى كند آنچنان كه هر كس كمترین آمادگى براى پذیرا شدن منطقى آئین حق داشته باشد روشن شود، و تنها كسانى باقى بمانند كه جز از طریق توسّل به زور و خشونت اصلاح پذیر نیستند.
از قرائن روشن بر این موضوع ـ گذشته از این كه دلیلش با خود آن است ـ اینكه مى دانیم روش او روش پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) است; او سیزده سال تمام در مكّه به دعوت پنهان و آشكار مشغول بود و آنها كه پذیراى حق بودند گرد او را گرفتند; ولى گردنكشان یاغى و زورمند كه اكثریّت توده نادان را به دنبال خود مى كشانیدند در برابرش بپا خاستند و او بناچار به مدینه آمد و با تشكیل حكومت اسلامى و فراهم ساختن قدرت، در برابر آنها ایستاد و راه خود به سوى یك دعوت عمومى گشود.
گرچه در زمینه دعوت اسلام نیز سمپاشى زیاد شده كه آئین شمشیر است ولى بهترین سندى كه امروز در برابر آنها در دست است و خوشبختانه نتوانسته اند آن را بپوشانند یا از میان ببرند همین قرآن است.
اگر چهره اسلام یك چهره توسّل به خشونت و زور بود در قرآن براى اثبات حقایق اینهمه استدلال نمى شد; اینهمه در موضوع خداشناسى و معاد دو اصل اساسى اسلام تكیه روى دلائل گوناگون نمى شد; اینهمه متفكّران و صاحبان عقل و اندیشه را به داورى نمى طلبید; اینهمه سخن از علم و دانش نمى گفت; یك رژیم خشن نظامى استدلال نمى فهمد.
* * *
و حتّى به هنگام توسّل به زور نیز موضع خود را با دلایل منطقى به عنوان یك ضرورت اجتناب ناپذیر مشخّص مى سازد.
به هر حال، او در این روش همانند پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) عمل مى كند، به اضافه این كه در عصر او سطح افكار عمومى بالاتر آمده و توسّل به منطق ضرورت بیشترى دارد همان گونه كه در برابر خشونت روز افزون گردنكشان زورگو، خشونت لازم است.
مسلّماً انقلاب او در پاره اى از قسمتها یك انقلاب خونین خواهد بود، و خونهاى كثیف كالبد جامعه بشرى با تیغ او بیرون خواهد ریخت و در هیچ جامعه فاسدى جز از این راه اصلاحات بنیادى مایه نخواهد گرفت; ولى مفهوم این سخن آن نیست كه او بى حساب خون مى ریزد و بى دلیل مى كشد; درست همانند طبیبى است كه در خون گرفتن از كالبد بیمار نهایت دقّت را به عمل مى آورد!