تربیت
Tarbiat.Org

حکومت جهانی مهدی(عج)
آیت الله ناصر مکارم شیرازی

مهدى دوازدهمین جانشین پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)

آنچه تا كنون پیرامون «مصلح بزرگ جهانى» و «برنامه هاى انقلابى مهدى» در این كتاب مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته، قسمتى صرفاً در یك شكل كلّى عقلى، و بخش دیگرى در یك شكل كلّى اسلامى بوده است; ولى اعتقاد شیعه كه از مكتب اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) تغذیه مى شود، و یژگیهایى دارد كه در این فصل مورد بررسى قرار مى گیرد; این ویژگیها عبارتند از:
1ـ عقیده شیعه بر این است كه مهدى دوازدهمین جانشین پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و فرزند امام حسن عسكرى(علیه السلام) است; نامش «محمّد» و كنیه اش «ابوالقاسم» و لقبش «مهدى» و «صاحب الزّمان» و «قائم» مى باشد.
2ـ «مهدى» هم اكنون زنده است و چون تولّدش به سال 255 هجرى بوده هم اكنون بیش از هزار سال از عمر او مى گذرد.
3ـ «مهدى» در عین این كه در حال حیات است از نظرها پنهان مى باشد; یعنى، با این كه از یك زندگى طبیعى برخوردار است، ولى بطور ناشناس در همین جهان زندگى دارد.
امّا بقیه فرق اسلامى ـ جز معدودى ـ عقیده دارند كه او در آخر زمان متولّد مى گردد هرچند از دودمان پیامبر است; بنابراین، عمرى با این غیبت طولانى براى او قائل نیستند; البتّه افراد كمى از اهل تسنّن نیز او را فرزند امام حسن عسكرى(علیه السلام) مى دانند.
به هر حال، عقیده ویژه شیعه سه سؤال مهم را بر مى انگیزد:
سؤال اول
سؤال معروف «طول عمر» است كه از قدیم مطرح بوده است كه چگونه ممكن است انسانى اینهمه عمر كند; در حالى كه هیچ گاه ندیده ایم سنّ انسانها از یكصد الى یكصد و ده بیست سال تجاوز كند! این عمر طولانى با توجّه به حدّاكثر عمرهایى كه در اطراف خود مى بینیم چگونه سازگار است؟
سؤال دوم
درباره فلسفه این غیبت طولانى است كه چرا امام و رهبر جامعه اسلامى اینهمه مدّت در پرده غیبت بماند، سرّ این كار چیست؟
سؤال سوم
كه ارتباط نزدیكى با سؤال دوم دارد ـ هر چند از آن جدا است ـ پیرامون فایده وجود امام(علیه السلام) در دوران غیبت است; هنگامى كه پیشوا با پیروان خود ارتباط نداشته باشد و مردم جهان نتوانند او را ببینند و از رهبریهاى او بهره گیرند، چه نقشى مى توان براى او تصوّر كرد؟ و به تعبیر دیگر، زندگى او در این دوران یك زندگى خصوصى و شخصى است نه اجتماعى و در مقام رهبرى!
* * *
در این جا لازم است نخست به مدارك شیعه در زمینه این اعتقادات سه گانه بپردازیم.
سپس ببینیم سؤالات سه گانه فوق را چگونه مى توان پاسخ داد.
قبلا ذكر این نكته لازم است كه دلایلى عقلى هیچ گاه نمى تواند انگشت روى شخص معیّنى در این زمینه بگذارد، بلكه نتایج این دلائل همواره كلّى است.
روایات اهل تسنّن درباره مهدى نیز غالباً كلّى است; تنها از كسى از دودمان پیامبر است با لقب «مهدى» و با نام «محمّد» (همانند نام پیامبر اسلام) سخن مى گوید; باستثناى چند روایت كه تمام مشخّصات پدر یا اجداد او را نقل مى كند و با عقیده شیعه انطباق دارد، مانند دو روایت زیر:
1ـ «شیخ سلیمان قندوزى» كه از علماى اهل سنّت است در كتاب معروف «ینابیع المودّة» از كتاب «فرائد السّمطین» از ابن عباس نقل مى كند كه مردى یهودى به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) آمد و سؤالات فراوانى كرد و پس از دریافت پاسخ خود نور ایمان در قلبش درخشید و مسلمان شد; از جمله پرسید:
«وصىّ تو كیست؟ زیرا هر پیامبرى باید وصى داشته باشد، همانگونه كه پیامبر ما موسى(علیه السلام) «یوشع بن نون» را وصى (و جانشین) خود قرار داد.»
پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در پاسخ این سؤال فرمود:
«انّ وصیّى علىّ بن ابى طالب و بعده سبطاى الحسن و الحسین تتلوه تسعة ائمّة من صلب الحسین; وصى من علىّ بن ابى طالب و پس از او دو فرزندزاده من حسن و حسین هستند و پس از حسین نه امام از نسل حسین خواهند بود.»
مرد یهودى از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) خواهش كرد نامهاى آنها را بیان كند، پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«اذا مضى الحسین فابنه على; فاذا مضى على فابنه محمّد; فاذا مضى محمد فابنه جعفر; فاذا مضى جعفر فابنه موسى; فاذا مضى موسى فابنه على; فاذا مضى على فابنه محمّد; فاذا مضى محمّد فابنه على; فاذا مضى على فابنه الحسن; فاذا مضى الحسن فابنه الحجّة محمّد المهدى فهولاء اثنا عشر...; هنگامى كه حسین در گذرد فرزندش على; و هنگامى كه على در گذرد فرزندش محمّد; و هنگامى كه محمّد در گذرد، فرزندش جعفر; و هنگامى كه جعفر وفات كند، فرزندش موسى; و هنگامى كه موسى از دنیا برود، فرزندش على; و هنگامى كه على دیده از جهان فرو بندد، فرزندش محمّد; و هنگامى كه محمّد رحلت كند، فرزندش على; و هنگامى كه على به جهان دیگر بشتابد، فرزندش حسن; و هنگامى كه حسن با دنیا وداع گوید، فرزندش الحجّة محمّد المهدى جاى او را خواهد گرفت; اینها دوازده نفرند (اوصیا و جانشینان من)...»

سپس از چگونگى مرگ و شهادت آنها مى پرسد و پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) پس از توضیحاتى مى فرماید:
«و انّ الثّانى عشر من ولدى یغیب حتّى لایرى، و یأتى على امّتى بزمن لایبقى من الاسلام الاّ اسمه; ولایبقى من القرآن الاّ رسمه فحینئذ یأذن اللّه تبارك و تعالى له بالخروج فیظهر اللّه الاسلام به و یجدّده...; دوازدهمین فرزند من پنهان مى گردد و دیده نمى شود و زمانى براى پیروان من فرا مى رسد كه از اسلام جز نام و از قرآن جز خطوط باقى نمى ماند; در این هنگام، خداوند تبارك و تعالى به او اجازه قیام و خروج مى دهد و اسلام را به وسیله او آشكار و تجدید مى كند...»
مرد یهودى پس از قبول اسلام اشعارى مى سراید كه ضمن آن اشاره به جانشینان و اوصیاى پیامبر كرده از جمله درباره آخرین آنها مى گوید:
«آخرهم یسقى الظماء و هوالامام المنتظر(38); آخرین آنها تشنگان (حقّ و عدالت) را سیراب مى كند و اوست امام منتظر!»
2ـ باز در همان كتاب از «عامر بن واثله» كه آخرین نفر از یاران پیامبر است كه بدرود حیات گفت، از على(علیه السلام) نقل شده كه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«یا على انت وصىّ، حربك حربى، و سلمك سلمى، و انت الامام و ابوالائمة احدى عشر الّذین هم المطهّرون المعصومون و منهم المهدى الّذى یملأ الارض قسطاً و عدلا(39); اى على تو وصىّ منى; پیكار تو پیكار من، و صلح تو صلح من است; و تو امام و پدر امامان یازده گانه اى كه همگى پاك و معصومند; و از آنها «مهدى» است كه زمین را پر از عدل و داد مى كند.»
امّا از طرق اهل بیت روایات فراوانى درباره مهدى(علیه السلام) و این كه او یازدهمین فرزند على(علیه السلام) و نهمین فرزند امام حسین و فرزند بلافصل امام حسن عسكرى است وارد شده كه ذكر همه آنها مسلّماً بطول مى انجامد و از حوصله كتاب ما كه اساسش بر اختصار مى باشد بیرون است; لذا، اشاره به فهرستى از آن كرده و براى آگاهى بیشتر در این زمینه شما را به كتاب «منتخب الاثر فى احوال الامام الثانى عشر» ارجاع مى دهیم (ترجمه مانندى از این كتاب به نام «نوید امن و امان» نیز از همان مؤلّف محترم نشر یافته).
در این كتاب در زمینه پدر و اجداد مهدى(علیه السلام) روایاتى نقل شده كه بیشتر آن از طرف اهل بیت است; از جمله:
91 روایت درباره این كه امامان و پیشوایان، دوازده نفرند كه نخستین آنها على(علیه السلام)و آخرین آنها مهدى(علیه السلام) است نقل شده.
و 94 روایت درباره این كه آخرین امامان مهدى(علیه السلام) است نقل شده.
و 107 روایت پیرامون این كه ائمّه دوازده نفرند كه نه نفر آنها از فرزندان حسین(علیه السلام) است و نهمین آنها «قائم» است.
و 50 حدیث درباره نامهاى هر دوازده پیشوا كه آخرین آنها مهدى است و به این ترتیب پیروان این مكتب طبق اسناد فراوان فوق، مهدى(علیه السلام) را با تمام خصوصیّاتش مشخّص مى سازند.
* * *
ولى ذكر این نكته نیز لازم است كه در منابع معتبر و معروف حدیث اهل سنّت احادیث فراوانى درباره امامان و خلفاى دوازده گانه (بطور كلّى و سربسته) وجود دارد و همانگونه كه سابقاً اشاره كردیم تفسیر منطقى براى این روایات جز با قبول نظریّه شیعه نمى توان یافت.
در بعضى از این احادیث مانند حدیث «صحیح بخارى» و «صحیح ترمذى» تعبیر به اثنى عشر امیرا(40)، و در صحیح مسلم، تعبیر به اثنى عشر خلیفه(41) و در صحیح ابى داود نیز اثنى عشر خلیفه(42) و در مسند احمد، از دهها طریق اثنى عشر خلیفه آمده است.
آیا این همه احادیث كتب معروف را مى توان انكار كرد!
آیا عدد دوازده خلیفه را با ضمیمه كردن خلفاى بنى امیّه همچون معاویه و یزید و عبدالملك، یا با ضمیمه كردن خلفاى بنى عبّاس همچون هارون و مأمون و متوكّل به خلفاى بنى عبّاس همچون هارون و مأمون و متوكّل به خلفاى چهارگانه نخستین تكمیل كنیم!
راستى این خلفاى دوازده گانه كه پیامبر از آنها نامبرده و آنان را مورد ستایش قرار داده كیانند و چه اشخاصى مى باشند؟
این سؤالى است كه ـ غیر از پیروان مكتب اهل بیت كه معتقد به دوازده امام هستند ـ باید پاسخى منطقى براى آن بیندیشند; زیرا هیچ فرد با انصافى نمى تواند بر خلفاى بنى امیّه و بنى عبّاس كه حكومت اسلامى را از مسیر خود بیرون كردند و همه گونه جنایت و بیدادگرى و ستم و مسخ و تحریف مفاهیم اسلام را مرتكب شدند، خلفاى پیامبر و شایسته ستایش بداند.
* * *