نسل امروز که نسبت به دین و دستورات آن پرسش بسیار دارد، به آن دلیل است که در عالَمِ حکمت و آرامش و بقای دینی قرار ندارد تا خودش در خودش بنگرد و جایگاه عقاید و اخلاق و احکام را بفهمد. مثل لاکپشتی است که از لاک خود کنده شده و میخواهد با برگهای درختان، آرامشِ در لاکبودن را برای خود بهدست آورد، و لذا هر یک از سؤالاتش را که جواب میدهید سؤال بعدی سر بر میکشد، و همینطور سؤال پشت سر سؤال، نهایتاً هم هیچ فایدهای ندارد چون او لاک عالَم دینی ندارد. اول باید او را به عالَم دینی برگردانید و آنگاه سؤالاتش را جواب دهید. مسلمانان در صدر اسلام به جهت اُنس معنوی با خدای خود، نسبت به دستورات دین، چون و چرایی نداشتند. وقتی با رحلت رسول خدا(ص) جهان اسلام از فرهنگ و عالَم اهلالبیت(ع) فاصله گرفت روحشان از چون و چراها پر شد، لذا شروع به ترجمهی کتابهای یونانی کردند تا سؤالاتشان را به کمک فرهنگ و عالَم یونانی جواب دهند و به اصطلاح روحشان را قانع کنند. در حالی که در دریای حکمت و بقای ایمانی، گوهرهایی بهدست میآورند که جوابهای یونانزده در مقابل آنها هیچ است. در اول انقلاب هم جوانان در خلوتِ انس با حق و در شیدایی با خدا بودند و لذا عقل قدسی آنها آنچنان مسائل را میفهمید که هرگز این چون و چراها قد عَلَم نمیکرد، به راحتی سخن خدا و رسول خدا(ص) در جانشان تصدیق میشد. امروزه اکثر سؤالهایی که میشود از سر اندیشهورزی نیست از سر بیعالَمی و بیرونافتادن از لاک عالَم دینی است. البته حالا که جوان ما به این مهلکه افتاده است نمیگوئیم که سؤال نکند و جواب نگیرد. ولی آن سؤالهای نابِ دریای حکمت غیر از سؤالهایی است که از سر بیعالَمی میشود.
مرحوم شیخ انصاری از شوشتر بلند میشود و به کاشان میآید چون از آیتالله مهدی نراقی یک سؤال دارد، این سؤال یعنی یک زندگی. اما حالا میبینید طرف، سؤال میکند همینکه میخواهی جواب بدهی، به جواب شما گوش نمیدهد، چون میداند جوابش را هم که بدهید دلش آرام نمیشود، شما هم باید متوجه باشید که او جواب این سؤالش را نمیخواهد، بلکه از این طریق میخواهد به ما بگوید که مشکل پیدا کرده و به اصطلاح بیعالَم شده است، و به تعبیر مقام معظم رهبری«حفظهاللهتعالی» این جوان دارد استغاثه میکند و از ما کمک میطلبد. و کمک به او هم این است که از سر محبت و انس، آرامآرام با جوابدادن به سؤالاتش بتوان او را وارد عالَم دینی کرد.
کسی که عالم دینی را شناخت و میخواهد وارد عالَم دینی شود و در آن بماند، دغدغهی انجام وظیفه دارد. او تلاش میکند حقی را که خدا نسبت به دیگران به عهدهاش گذاشته است تماماً اداء کند، و دیگران هم در عالَم دینی خود چنین نگرانیهایی دارند، و در حقیقت در فضای عالَم دینی، دادن حق هرکس یک وظیفهی الهی است نه اینکه شما از من طلبکار باشید و من هم از شما طلبکار باشم، بلکه خداوند از من و از شما طلبکار است که حق یکدیگر را ضایع نکنیم. بنابراین آدمی که دغدغهی واردشدن به عالَم دینی و حفظ آن را دارد با تمام وجود فقط به دنبال انجام وظیفه است، تا عالَم وحدت و بقایی را که بهدست آورده برای خود حفظ کند. وقتی شما وارد عالَم دینی شدید تمام تلاشتان این است که این حالت از دست نرود، و چنین حالتی که انجام وظیفه را برای ورود و حفظ عالَم دینی به عهده دارد، غیر از مسئولیت در مقابل خاک و در مقابل وطن، بدون انگیزهی الهی است. مسئولیت حقیقی آن دستوری است که خدا به ما داده که مثلاً نسبت به مردم وظیفهی الهیمان را انجام دهیم تا ارتباطمان با خدا حفظ شود. وگرنه با هر انگیزهی دیگری عمل کنیم از عالَم دینی بیرون میآییم و خودِ حقیقی ما از دستمان میرود، خودی که آزاد از گذشته و آینده در «وجود» مستقر است و در ارتباط با «وجود مطلق» بهسر میبرد.
برای اینکه وارد عالَم دینی شویم و این بهشت حیات زمینی را بتوانیم حفظ نماییم مسئلهی مهم این است که خود را متوجه حیات ابدی در قیامت کنیم و همواره در عالَم معاد بهسر ببریم، خودمان را و هر چیز دیگری را دائماً نسبت به حیات ابدی و بیزمان و بیمکانِ خود بسنجیم. عالَم معاد بهترین عالَم است، اگر توانستید وارد آن بشوید خیلی کار از آن بر میآید، و در رفع حجاب و پدیدآوردن عالَم دینی به خوبی جلو میروید. یاد پدربزرگ و مادر بزرگهای من و شما بهخیر که دائماً حیات دنیاییشان را با معاد میسنجیدند، وقتی در دوران دفاع مقدسِ هشتساله، به جبههی جنگ کمک مالی میکردند میپرسیدند آیا ما هم فردای قیامت مجاهد فیسبیلالله به حساب میآئیم و در کنار آنها قرار میگیریم؟ ملاحظه کنید از طریق توجه به حیات ابدی چگونه در این دنیا حیات دینی را خوبِ خوب فهمیدند. ما هم وقتی در جلسات دینی شرکت میکنیم و یا به مسجد میرویم اگر با نگاه به جایگاه ابدی این اعمال، با این اعمال برخورد کنیم، از طریق چنین جلساتی عالَم دینی خود را حفظ و تقویت مینماییم. و یا وقتی در انجام هر عملی به حلال و یا حرامبودن آن نظر کنیم، در این حالت وارد عالَم دینی شدهایم، اما اگر به مفیدبودن یا مضرّبودن آن نظر کنیم آنچه در منظر ما ظهور میکند، بدن و امیال ما است و وارد عالَم غربی شدهایم. مثلاً میگویند؛ شراب نخورید وگرنه کبد شما خراب میشود. با این رویکرد، روح ما متوجه بدن میشود و از خوف الهی غافل میگردد. در حالی که رعایت احکام دینی به عنوان اظهار بندگی خدا، برای انسان سیر در عالَم دینی را پیش میآورد.