تربیت
Tarbiat.Org

عالم انسان دینی
اصغر طاهرزاده

نجات از نیستی‌ها

اصولاً زمان‌زدگی انسان را از عالَم دینی بیرون می‌آورد، چون عالَم دینی عالَم وحدت و تجرد است، عالَمی است آزاد از گذشته و آینده، عالم «حال» است، اگر وارد عالَم دینی شدید گذشته و آینده برای شما معنی ندارد. از حضرت علی(ع) است که می‌فرمایند:
ما فَاتَ مضی وَ ماسَیأتیکَ فَاَین

قُمْ فَاغْتَنَمِ الْفُرْصَةَ بَینَ الْعَدَمَین

یعنی آنچه رفت، که رفت و فعلاً نیست، و آنچه هم بعداً می‌آید، که فعلاً نیامده و نیست، پس «حال» را که بین دو نیستی است - یعنی گذشته که رفت و آینده‌ای که نیامده- دریاب. به عبارت دیگر مواظب باش با زمان‌زدگی از حالت بقاء و از در«حال»بودن خارج نشوی و به زندگی در گذشته و آینده، که زندگی در نیستی‌ها است، گرفتار نگردی. قرآن می‌فرماید: کسانی را که به دین پشت می‌کنند بین آینده و گذشته سرگرمشان می‌کنیم: «وَقَیَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ فَزَیَّنُوا لَهُم مَّا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ»؛(9) برای آن‌ها همنشینانی برانگیختیم پس زینت دادیم برای آن‌ها آنچه در جلو و آینده‌ی آن‌ها بود و آنچه در گذشته و پشت آن‌ها است، در واقع چنین انسان‌هایی گرفتار دو عدم هستند.
برای آزادشدن از زمان، وقتی نماز می‌خوانید سعی کنید خود را در عالَم برزخ احساس کنید. چون در عالَم برزخ از گذشته و آینده آزاد هستید، و حقیقتاً هم اکنون از جهت بُعدِ مجرد خود در برزخ حاضرید، پس می‌توانید از این طریق «حال» را به جان خود بشناسانید. البته چون ما دائماً یا به گذشته مشغولیم یا به آینده، در ابتدا چنین حضوری مشکل می‌نماید ولی چون چنین شرایطی با ذات ما هماهنگی دارد اگر وارد عمل شویم، خیلی زود نتیجه می‌گیریم. کسی که در این دنیا «حال» را نشناسد نمی‌تواند به راحتی برزخ را تحمل کند.
در عالَم تجّرد است که «حال» معنی می‌دهد، در عالَم ماده فقط گذشته و آینده مطرح است ولی «حال» وجود ندارد. در دنیا وقتی به زمان توجه کنید، متوجه می‌شوید دائماً آینده بدون هیچ توقفی تبدیل به گذشته می‌شود. «الآن» رفت و سپری شد، آینده هم که هنوز نیامده، همین که می‌گوئی «الآن»، می‌بینی هنوز نیامده، رفت. پس در عالَم ماده «الآن» یا «حال» نداریم. اما اگر به خودتان توجه کنید می‌بینید آنچه رفت و آنچه می‌آید همه پیش شماست، یعنی در جان خود خاطره‌ی آنچه رفت و تصور آنچه می‌آید را می‌توانید داشته باشید، و آن‌ها را در «حال» قرار دهید، و لذا اگر به خودتان به عنوان ذات مجردی که از گذشته و آینده آزاد است، برنگردید هیچ وقت در «حال» قرار ندارید، در «حال» که قرار نداشتید، می‌ماند گذشته و آینده، که هر دو نیستند، پس انسانی که در زمان گرفتار است هیچ چیز ندارد، این‌جاست که فرمایش حضرت علی(ع) برای عالَم‌دارشدن بسیار کارساز است، که فرصتِ بین آن‌چه رفته و آن‌چه نیامده را دریاب و به بقاءْ بیندیش.
همین‌که انسان وارد عالَم دینی شد و توانست یک سجده‌ی در حال بقاء داشته باشد دیگر نمی‌خواهد از آن سجده سربلند کند، چون می‌خواهد در آن عالَم که - آزاد از گذشته و آینده وارد «حال» است- باقی بماند. این‌که سر از سجده بر می‌دارید و دوباره به سجده می‌روید برای آن است که بقاءِ بعد از بقاء برایتان پیش ‌آید و آن عالَم برایتان نهادینه شود. این‌جاست که معنی رکوعِ از سر شب تا اذان صبحِ مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی روشن می‌شود و یا این‌که چرا اویس قرنی می‌گفت: امشب؛ شب سجده است و تا نزدیک صبح در سجده بود و یا می‌گفت: امشب؛ شبِ رکوع است و با آن رکوع، خود را در عالَم بقاء نگه می‌داشت. تا انسان در آن عالَم وارد نشود نباید بیخود و بی‌جهت خود را خسته و کسل بکند و نتیجه‌ای هم نگیرد. باید مطلوب ما در عبادات مشخص شود تا بفهمیم از عباداتمان به دنبال چه چیزی هستیم، تا با تکرارِ عبادات آن را به‌دست آوریم. اگر از طریق عبادات از گذشته و آینده به حالت بقاء وارد نشویم از عبادات لذت نمی‌بریم و بهره چندانی هم نمی‌گیریم.
مولوی می‌فرماید:
صوفی اِبنُ‌الوقت باشد ای رفیق

نیست فردا گفتن از شرط طریق

«ابن‌الوقت»بودن یعنی آزاد از گذشته و آینده، خود را در «حال» نگه‌داشتن.
اگر انسان گرفتار فرداهایش شد، دیگر در عالم دینی مستقر نیست.
چیزهای متعددی می‌تواند ما را از عالَم دینی بیرون آورد که از جمله‌ی آن‌ها خیالات گذشته است. خیالِ این‌که چرا فلانی پشت سر من حرف زده، شما را می‌برد در گذشته، شروع می‌کنید در خیالتان با او بحث و دعواکردن، بدون آن‌که متوجه باشید با این کار چگونه خود را از عالَم حضور محروم کرده‌اید. در حالی که اگر سعی می‌کردید عالَم دینی خود را حفظ کنید و خود را در حضور نگه دارید، همین‌که آن خیال به ذهنتان آمد، آن را زیر پا می‌گذاردید، چون متوجه‌اید این خیال می‌خواهد شما را از عالَمتان بیرون کند.