تربیت
Tarbiat.Org

جایگاه رزق انسان در هستی
اصغر طاهرزاده

روش جدید قتل فرزندان

قرآن فرمود: «إنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْأً كَبِیرًا» یعنی؛ این‌كه آن‌ها فرزندان خود را به جهت فقر به قتل می‌رسانند خطای بزرگی است، چون تحلیل آن‌ها از مسیر رزق غلط است. حال می‌خواهم عرض كنم وقتی شما عزیزان برای آیندة فرزندانتان تصمیم می‌گیرید، اگر در رابطه با نگرانی از رزقشان، استعدادهای انسانی‌شان را در حدّ به‌دست آوردن رزق محدود كردید، این همان خطای بزرگ قتل فرزند است. فرزندكشی انواعی دارد. یك وقت می‌گویی: بابا! تو باید در این رشتة تحصیلی یا دانشگاهی قبول شوی، چون بازارِ كار دارد و دچار گرسنگی و گدایی نمی‌شوی. شما در واقع داری او را می‌كشی. در صورتی كه قرار شد این آدم وظیفة انسانی‌اش را در زیر آسمان به عنوان یك زندگی الهی انجام دهد، خدا رزقش را می‌دهد. شما با این پیشنهاد، او را دعوت به زندگی نكردی، بلكه او را به فرار از فقر دعوت كردی و او را از فقر ترساندی. در حالی‌كه قبلاً عرض شد؛ شیطان انسان‌ها را از فقر می‌ترساند تا از وظیفة اصلی‌شان باز دارد.
زندگی غربی عبارت است از فرار از فقر اقتصادی. این؛ همة زندگی امروزینِ جهان غرب است. چیز عجیبی است، چه شد غرب زندگی‌اش به این روز افتاد كه همة كارش فرار از فقر مادّی شد و هیچ هدفی را ماوراء آن نمی‌شناسد. امیدوارم مردم ما به مولایشان امیر‌المؤمنین(ع) اقتدا كنند كه زندگی برایشان چیز دیگری است هر چند نخل هم می‌كارد و عملگی هم می‌كند. لازم است كه فرزندانمان را در انتخاب شغل به ترس و وحشت از فقر نیندازیم. این روش خوبی نیست كه بنده و جنابعالی زندگی‌مان فقط این باشد كه یك چیزی دربیاوریم كه از گرسنگی نمیریم. نه! وظیفة ما این است كه زندگی ‌كنیم، رزقمان هم می‌رسد.
قالَ الْحُسَیْنِ(ع): «لِرَجُلٍ یَا هَذَا لا تُجَاهِدْ فِی الرِّزْقِ جِهَادَ الْغَالِبِ وَ لَا تَتَّكِلْ عَلَى الْقَدَرِ اتِّكَالَ مُسْتَسْلِمٍ فَإِنَّ ابْتِغَاءَ الرِّزْقِ مِنَ السُّنَّةِ وَ الْإِجْمَالَ فِی الطَّلَبِ مِنَ الْعِفَّةِ وَ لَیْسَ الْعِفَّةُ بِمَانِعَةٍ رِزْقاً وَ لَا الْحِرْصُ بِجَالِبٍ فَضْلاً وَ إِنَّ الرِّزْقَ مَقْسُومٌ وَ الْأَجَلَ مَحْتُومٌ وَ اسْتِعْمَالَ الْحِرْصِ جَالِبُ الْمَآثِمِ»(94)
امام‌حسین(ع) به مردی فرمود: ای مرد! در طلب رزق نه آنچنان تلاش كن كه همة تلاش تو طلب رزق باشد، و نه آنچنان كار را به تقدیر واگذار كه دست‌بسته تسلیم شوی، چرا كه طلب رزق،‌ سنت است و حریص نبودن، از عفت، و عفت‌ورزیدن در طلب رزق موجب نمی‌شود كه رزق از تو منع شود و نه این‌كه حرص موجب ‌شود كه اضافه‌تر به‌دست آید. رزق تقسیم شده است و اجل هركسی حتمی است و حرص‌زدن در رزق زمینة ایجاد گناه است.
ملاحظه فرمودید كه طبق سخن حضرت امام‌حسین(ع)، ما برای هدفی بالاتر به این دنیا آمده‌ایم، حالا یا برای رسیدن به آن هدف، خداوند مقدّر كرده است زندگی ما با تنگی معیشت همراه باشد و یا با فراخی معیشت، هر چه خدا خواسته همان به نفع ماست و چون در تنگی معیشت ظاهراً كار سخت‌تر است، ارزش آن هم بیشتر است، لذا است كه رسول‌خدا(ص) می‌فرمایند: «لِیُبْشِرْ فُقَراءَ الْمُؤْمِنینَ بِالْفَراغِ یَوْمَ الْقِیامَةِ قَبْلَ الْأَغْنِیاءَ بِمِقْدارِ خَمْسَمِأَةِ عامٍ، هؤُلاءِ فِی الْجَنَّةِ یُنْعِمُونَ وَ هؤُلاءِ یُحاسَبُون»(95) یعنی؛ مؤمنان فقیر را بشارت باد كه آن‌ها در روز قیامت به اندازة پانصدسال زودتر از اغنیاء از محاسبه فارغ می‌شوند، آنان در بهشت متنعم‌اند و اغنیاء حساب پس می‌دهند. پس طبق این روایت معلوم نیست تنگی رزق در نهایت، مزاحم حیات معنوی ما باشد بلكه در ورود به حیات معنوی سرعت می‌بخشد.
می‌فرماید: فرزندانتان را از ترس فقر نكشید، خواه از نظر بدن، خواه از نظر انسانیت. كمالات معنوی‌شان را فدای تهدید فقر نكنید، از ترس فقرِ موهوم آن‌ها را از كمالات واقعی محروم ننمایید. این نوع نگاه‌كردن به زندگی كه نگران رزق فرزندانتان باشید، دائماً بدن فرزندانتان را می‌لرزاند، این هم یك نوع كشتن است، در حالی‌كه دین به شما می‌گوید: نه خودتان را از ترس فقر بكشید و نه فرزندانتان را، بگذارید زندگی كنند، زندگی ماورای نان و آب است. زندگی همان بندگی است. تمام وجود ما بنده بودن است، فقط هم باید بنده خدا باشیم، با این دید دیگر تمام ابعاد روحی انسان متعادل می‌شود و در صراط مستقیم به سوی هدف متعالی خود سیر خواهد كرد.
نگران كم و زیاد بودن دنیا و ضررهای آن نباید بود، چراكه جایگاه دنیا در كلّ حیات ما، جایگاه بسیار محدود و موقتی است و لذا سود و زیانش هم به اندازة خودش است. به گفته حافظ:
ســوداگــرانِ عالـم پنــدار را بـگو

سرمایه‌كم‌كنید‌كه‌سودوزیان‌یكی‌است

چون این عالم، عالم پندار است و نه حقیقت، مثل عالم خواب. حالا اگر شما در خواب سرمایه‌دار باشید و یا فقیر باشید، چه نقشی در بیداری ما دارد، لذا است كه می‌فرماید: «سرمایه كم كنید كه سود و زیان یكی است.»
پیامبرخدا(ص) می‌فرمایند: «اَغْبَطُ النّاسِ عِنْدی مُؤْمِنٌ خَفیفُ الْحاذِّ ذُو حَظٍّ مِنْ صَلاةٍ وَ كانَ رِزْقُهُ كَفافاً، فَصَبَرَ عَلَیْهِ حَتّی یَلْقَی‌اللهَ وَ اَحْسَنَ عِبادَةَ رَبِّهِ وَ كانَ غامِضاً فِی النّاسِ عَجَلَتْ مَنِیَّتُهُ وَ قَلَّ تُراثُهُ وَ قَلَّتْ بَواكِیْه»(96)
یعنی؛ خوشبخت‌ترین مردم -كه مورد غبطة بقیه باید باشد- مؤمنی است كه متعلّقات دنیایی‌اش كم است و از نمازش بهره زیاد می‌برد، و رزقش در حدّ كفاف است و بر همان رزق محدود -بدون آن‌كه تلاش كند و آن را بیشتر كند- صبر می‌كند تا خدا را ملاقات كند، عبادت پروردگار خود را به نیكی انجام می‌دهد در حالی‌كه بین مردم گمنام است، مرگش در حالی فرا می رسد كه ارث باقی مانده از او قلیل و گریه‌كنندگانش انگشت‌شمارند. این نوع نگاه به دنیا موجب می‌شود انسان افق جانش را در گستره دیگری از حیات كه آن حیات ابدی است، سیر دهد و همواره در عالَمی ماوراء این دنیا زندگی كند، این آدم‌ها آن‌قدر كه از ضرر قیامتیِ خود می‌ترسند، از ضررهای دنیایی خود هراس ندارند. رسول خدا(ص) در همین رابطه می‌فرمایند: «اِنَّ اَبْغَضَ عِبادِ اللهِ اِلَی‌اللهِ الْعِفْریتُ الْنِفْریتُ الَّذی لَمْ یُرْزَأْ فی مالٍ وَ لا وَلَدٍ»(97) یعنی؛ منفورترین بندگان خدا در نزد خدا شخص سركشی است كه در مال و فرزند مصیبت ندیده باشد. چون ظرفیت چنین ضررهایی را ندارد، لذا سخت دنیا را گرفته كه ریالی از آن از دستش نرود، چراكه تمام مقصد و مقصود خود را دنیا می‌داند. آیا این آدم به واقع و در حقیقت باید خود را زرنگ بداند؟! در حالی كه جدّی‌ترین ابعاد زندگی را رها كرده و برای آن هیچ‌كاری نمی‌كند. به گفتة مولوی:
روز مرگ این حسِّ تو باطل شود

نور جان داری كه یار دل شود؟

در لَحَـد كاین چشم را خاك آكند

هست آنچه گُود را روشن كند؟

آن‌زمان‌كاین‌دست ‌‌وپایت بر دَرَد

پرّ و بالت هست تا جان بر پرد؟

عاقلان واقعی برای این دو روزة دنیا به اندازة خودش تلاش می‌كنند و نسبت به آخرت خود به این دنیا بی‌رغبت هستند و زهد پیشه می‌كنند.
پیامبرخدا(ص) می‌فرمایند: «اَشْرَفُ الزُّهْدِ اَنْ یَسْكُنَ قَلْبُكَ عَلی ما رُزِقْتَ وَ اِنَّ اَشْرَفَ ماتَسْألُ مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ الْعافِیَةُ فِی الدّینِ وَ الدُّنْیا»(98) یعنی؛ بهترین بی‌رغبتی و زهد نسبت به دنیا آن است كه از آنچه داری خشنود بوده و مضطرب بیشتر داشتن دنیا نباشی، و بهترین چیزی كه شایسته است انسان از خدا بخواهد، عافیت دین و دنیا است. تا به بهترین نحو زندگی را به انتها برساند و به بهترین نحو وظیفه‌‌اش را نسبت به دین خدا عمل نماید. در چنین حالتی است كه مؤمن به تجربه می‌یابد آن‌قدر كه دارایی‌ها و نعمت‌ها زمینه لغزش را فراهم می‌كنند، محدودیت‌های اقتصادی او را به چنین خطراتی نمی‌اندازد و در رابطه با همین تجربیات است كه رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «لَیْسَ بِمُؤْمِنٍ مُسْتَكْمِلِ الْایمان مَنْ لَمْ یَعُدِ الْبَلاءَ نِعْمَةً وَ الرِّخاءَ مُصیبَةً»(99) یعنی؛ هر كس بلا را نعمت، و گشایش و فراوانی را مصیبت نداند ایمانش كامل نیست. چون سال‌ها تجربة معنوی نیاز است كه انسان ایمانش كامل شود و یكی از آن تجربه‌های معنوی رسیدن به چنین مطلبی است كه می‌بیند هرگاه برای او بلایی آمد، آن بلا دریچة نعمت است و هر وقت او را گشایشی حاصل شد، بستر مصیبت او فراهم شده است.