در دو سال اخیر، در راستاى تبیین نظریه سیاسى اسلام، مباحثى را ارائه دادیم. محور مباحث سال گذشته را قانون و قانونگذارى از دیدگاه اسلام تشكیل مىداد و مباحث امسال درباره حكومت، كشوردارى و وظایف قوه مجریه است. در طلیعه سلسله مباحث خود گفتیم: برخى از مطالب باید با تكیه بر دلیل عقلى ثابت شود و بسیارى از مطالب باید مستند به آیات و روایات و ادله نقلى باشد. از این رو، متد بحث ما یك متد تلفیقى است. یعنى ما نه به دلایل عقلى اكتفا مىكنیم و نه به دلایل نقلى و تعبدى؛ و بسته به نوع مسائل، هر روش و شیوهاى كه براى تبیین مباحث براى اكثر شنوندگان مناسبتر و بهتر است و زمینه فهم و درك آنها را بهتر فراهم مىكند از متد عقلى و یا نقلى بهرهگیرى مىكنیم.
چه ما از راه اقامه دلایل عقلى به اثبات مطالب خود بپردازیم و چه بر اساس ادله نقلى بحث كنیم، سؤالى پیش روى ما قرار مىگیرد كه آیا مطالبى كه در سلسله مباحث خود به اثبات آنها اهتمام ورزیدهایم، براى همه داراى اعتبار و حجیّت است؟ یعنى داراى اعتبار مطلق است، یا این كه آن مطالب از اعتبار و ارزش نسبى برخوردار است و صرفاً بیانگر و نشاندهنده دیدگاه گوینده مىباشد و ممكن است كه در این زمینه دیگران دیدگاههاى دیگرى داشته باشند كه مطابق با آنها نباشد؟ به دیگر سخن آیا هركس كه مسلمان است و بخصوص كسانى كه شیعه و تابع مكتب اهل بیت هستند، باید با توجه به ادلهاى كه وجود دارد، مطالبى را كه عرض كردیم بپذیرند و آنها را به صورت مطلق تلقّى كنند یا نه، مىتوانند آنها را نپذیرند؛ چون آنها صرفاً بیانگر دیدگاه خاصّى است و در مقابل آن، دیدگاههاى دیگرى نیز وجود دارد كه مىتواند اعتبار مساوى یا برتر داشته باشد؟
( صفحه 264 )
برخى در مطبوعات و سخنرانىهاى خود چنین مىگویند كه آن مطالب و برداشتها نباید به صورت مطلق بیان شود، حتّى نباید به اسلام نسبت داده شود؛ و تنها باید به عنوان دیدگاه گوینده تلقّى گردد. یعنى گوینده بگوید: برداشت من از اسلام این است، نه این كه برداشت خود را به عنوان نظریه اسلامى مطرح كند. در موارد مشابه و بخصوص در دهه اخیر، فراوان شنیده شده كه عدّهاى مىگویند: هیچ كس نباید فهم خود را مطلق بداند، هستند كسانى كه برداشتها و فهمهاى دیگرى دارند كه به نوبه خود داراى ارزش و اعتبار هستند.