در جلسات گذشته، گفتیم حكومت اسلامى اهداف و وظایف متعددى را عهدهدار است كه در واقع فلسفه وجودى دولت اسلامى نیز از همین جا شكل مىگیرد. آن وظایف و اهدافى كه دولت اسلامى برعهده دارد، اختیارات خاصّى را براى نظام اسلامى مىطلبد تا در سایه آن اختیارات، آن وظایف انجام پذیرد. حال با توجه به مسؤولیتها و كار ویژههایى كه هر دولت و بخصوص دولت اسلامى دارد، نوعى تقسیم كار صورت مىگیرد كه مبناى آن تخصص، شایستگىها و نوع مسئولیتى است كه افراد به عهده مىگیرند. بىشك این تقسیم كار و تقسیم قوا امرى ضرورى و اجتنابناپذیر است، چون اگر بنا بود در دایره محدودى مثل یك روستا حكومت تشكیل شود، تقسیم كار چندان ضرورت نمىیافت. اما با توجه به این كه طرح دولت اسلامى محدودیّت منطقهاى و جمعیّتى ندارد، در اكثر موارد، تقسیم قوا ضرورى است.
با توجه به این كه تئورى و پیام اسلام براى پهنه زمین و گستره زمانهاست، طرحى كه براى حكومت اسلامى پىریزى مىكند، جهانى و ابدى است و اختصاص به منطقه خاصّى و عصر خاصى ندارد، و در این بین چارچوبى براى این طرح انتخاب شده كه در شرایط گوناگون زمانى و مكانى قابل تطبیق و اجراست؛ و بىتردید تقسیم مسؤولیتها و قوا در آن چارچوبه مىگنجد.