تربیت
Tarbiat.Org

نظریه سیاسی اسلام جلد دوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

8. ترسیم ولایت فقیه در مقبوله عمر بن حنظله

بر اساس آنچه گفته شد و این كه وسعت اختیارات فقیه منحصر به موازین و مقرّرات شرع مقدّس است و از آنها تجاوز نمى‌كند، روشن گردید كه اعتقاد به «ولایت مطلقه فقیه» مستلزم شرك و مطلق انگاشتن غیر خدا نیست؛ بلكه برعكس بر اساس مضمون پاره‌اى از روایاتى كه از ائمه معصومین(علیهم السلام) نقل شده است، اگر كسى از فرمان و حكم ولىّ فقیه سرپیچى كند مشرك است. چنانكه در مقبوله عمر بن حنظله آمده است: از امام صادق(علیه السلام) درباره دو نفر از شیعیان كه بر سر مسائل دینى و یا مسائل دنیوى و میراث نزاع و اختلاف داشتند، سؤال شد كه براى قضاوت و دادگرى و رفع تخاصم و اختلاف نزد چه كسى بروند؟ امام آنها را از مراجعه به طاغوت و حاكم ستمگر باز مى‌دارند و دستور مى‌دهند كه به راویان احادیث و كارشناسان و متخصصان در مسائل دینى مراجعه كنند و در ضمن مى‌فرمایند:
«... فَإِنّىِ قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْكُمْ حَاكِماً، فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ فإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُكْمِ اللَّهِ وَ عَلَیْنَا رَدَّ وَالرَّادُ عَلَیْنَا الرَّادُ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّهِ...»(18)
من او (فقیه و متخصص در دین) را حاكم بر شما قرار دادم. پس آن گاه كه بر اساس حكم ما داورى كرد و كسى از او نپذیرفت، همانا آن كس حكم خدا را كوچك و سبك شمرده، حكم و فرمان ما را رد كرده است و ردّ حكم ما، رد حكم و فرمان خداوند است و این در حدّ شرك به خداوند است.
( صفحه 121 )
بر اساس روایت فوق، اگر فقیه جامع الشرایطى متصدّى تشكیل حكومت و یا انجام امور حكومتى شد، كسى كه با او مخالفت كند و سخن و فرمان او را رد كند، مثل این است كه با امامان معصوم مخالفت كرده باشد، و مخالفت با آنها در حكم و در حدّ شرك به خداوند است. البته این شرك از قبیل شرك در ربوبیّت تكوینى نیست، بلكه شرك در ربوبیّت تشریعى است. توضیح این كه توحید داراى اقسام و مراتبى است: 1. توحید در خالقیت؛ یعنى، اعتقاد به یگانگى و یكتایى آفریدگار عالم. 2. توحید در الوهیّت و عبودیّت؛ یعنى، اعتقاد به این كه هیچ كس جز خدایى كه ربّ و قانونگذار مطلق است، سزاوار پرستش نیست 3. توحید ربوبى كه بر دو بخش تقسیم مى‌شود: یكى ربوبیّت تكوینى و دیگرى ربوبیّت تشریعى.
«توحید در ربوبیّت» یعنى تدبیر و اداره جهان در واقعیّات هستى را به دست خداوند متعال بدانیم و معتقد باشیم كه گردش ماه و خورشید و پدید آمدن روز و شب و حیات و مرگ انسان و جانداران و نگهدارى مخلوقات و جهان از تصادمات و برخوردهاى ویرانگر با خداست و اوست كه آسمانها و زمین را نگهدارى مى‌كند. هر موجودى كه در هر جایى از این جهان پهناور به وجود بیاید، رشد كند و بمیرد، تولید مثل كند و یا هرگونه آثار وجودى از او ظهور یابد، همگى یكجا تحت تدبیر و اداره الهى است و هیچ پدیده‌اى از حوزه ربوبیّت خداى متعال خارج نیست.
«ربوبیّت تشریعى» تنها به تدبیر اختیارى انسانها مربوط مى‌شود كه برخلاف سایر مخلوقات، حركات و آثار و تكاملاتشان در گرو افعال اختیارى خودشان است و عبارت است از این كه خداوند راه مستقیم و صحیح را به انسان معرفى مى‌كند و خوب و بد را به او مى‌شناساند و اوست كه براى زندگى فردى و اجتماعى انسان دستور و قانون صادر و وضع مى‌كند.
بنابر آنچه در باب توحید و اقسام آن گفته شده است، اگر كسى توحید در خالقیّت، عبودیّت و توحید در ربوبیّت تكوینى را بپذیرد، اما ربوبیّت تشریعى خداوند را نپذیرد مشرك است، چنانكه شیطان مبتلا به چنین شركى بود. شیطان خداوند را به عنوان خالق یكتا و یگانه مى‌شناخت و همچنین معتقد به ربوبیّت تكوینى بود و از این جهت گفت:
( صفحه 122 )
«قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِى لاَُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِى الاَْرْضِ وَ لاَُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»(19)
(شیطان) گفت: پروردگارا، چون مرا گمراه ساختى من (نعمت‌هاى مادّى را) در زمین در نظر آنها زینت مى‌دهم و همگى را گمراه خواهم ساخت.
مى‌نگرید كه شیطان به ربوبیّت تكوینى اعتقاد داشت و خداوند را پروردگار خود مى‌دانست، چیزى كه او بدان اعتقاد نداشت و انكار كرد ربوبیّت تشریعى بود و از این جهت مشرك شد. وقتى خداوند متعال اطاعت امام معصوم را واجب مى‌شمرد، اگر كسى نپذیرد و شانه از زیر بار اطاعت خالى كند، ربوبیّت تشریعى خداوند را نپذیرفته است و آلوده به شرك در ربوبیّت تشریعى شده است. همچنین وقتى امام معصوم كسى را نصب و تعیین كرد و اطاعتش را بر دیگران واجب ساخت، اگر كسى نپذیرفت و تسلیم امام معصوم نشد، به شرك در ربوبیّت تشریعى آلوده شده است. پس اگر امام صادق(علیه السلام) فرمودند: مخالفت با ولىّ فقیه «على حدّ الشرك باللّه؛ در حد شرك به خداست» مبالغه نكرده‌اند و سخن از واقع گفته‌اند، منتها نه شرك در خالقیّت و یا شرك در ربوبیّت تكوینى؛ بلكه شرك در ربوبیّت تشریعى كه شیطان نیز به آن آلوده گشت.
بنا بر آنچه گفته شد، از دیدگاه اسلام ساختار حكومت اسلامى مراتب گوناگونى دارد، مرتبه ایده‌آل آن وقتى تحقّق مى‌یابد كه پیامبر و یا امام معصوم(علیه السلام) در رأس حكومت قرار گیرد. مرتبه نازل‌تر از آن، این است كه حكومت به فقیه جامع الشرایطى سپرده شود كه از نظر علم، تقوا و مدیریّت جامعه شباهت بیشترى به امام معصوم داشته باشد. نازل‌تر از این مرتبه نیز تصور دارد ـ چنانكه فقهاء آن را در كتابهاى خود به عنوان یك فرض فقهى مطرح كرده‌اند ـ و آن این است كه اگر فقیه جامع الشرایط یافت نشد و یا اگر فقیهى كه مردم به او دسترسى دارند فاقد قدرت مدیریّت جامعه است، ولایت و حكومت به عدول مؤمنین سپرده مى‌شود؛ چون نمى‌توان جامعه را به حال خود رها كرد و حكومتى براى آنها تشكیل نداد. پس اگر امام معصوم حضور داشت، حكومت و ولایت او نهایت مطلوب است؛ و اگر معصوم حضور نداشت، بایسته است كه فقیهى كه اشبه به امام معصوم است حكومت را به دست گیرد. در
( صفحه 123 )
صورت نبود چنین فقیهى، مؤمن عادلى حكومت را به دست مى‌گیرد كه عدالت و تقواى او در حدّى است كه مردم به او اعتماد مى‌كنند و به اجراى احكام از سوى او رضایت مى‌دهند، گر چه علم و دانش او در حدّ یك فقیه نیست.
البته ما امیدواریم كه همواره در جامعه ما علما و بزرگانى كه صلاحیّت رهبرى و مدیریّت جامعه را دارند، وجود داشته باشند تا بار سنگین رهبرى جامعه را به دوش بگیرند؛ چنانكه خداوند متعال بر ما منّت نهاد و نعمت وجود امام عزیز را به ما ارزانى داشت تا به نحو شایسته جامعه ما را رهبرى كند و پس از او كسى را براى ما ذخیره كرد كه شاگرد و خلف صالح آن امام مى‌باشد و در تقوا، زهد، بینش سیاسى، رعایت مصالح مسلمین، مدیریّت و رهبرى جامعه اسلامى و صفات برجسته دیگر به آن عزیز شبیه‌تر و نزدیك‌تر است.