در جامعه، چنانكه اشاره كردیم ضرورت دارد كه مراكز عام المنفعه تأسیس شود تا اقشار كمدرآمد كه توان تأمین پارهاى از نیازهاى خود را ندارند از امكانات آن مراكز بهرهمند شوند. به عنوان نمونه، باید مراكز درمانى ویژهاى براى درمان رایگان و رسیدگى به مستمندانى كه توان پرداخت هزینه درمان و معالجات خود را ندارند در نظر گرفته شود، از این رو براى این منظور، در چارچوب قانون بیمه اجتماعى، بیمارستانهایى تأسیس شده است و در كشورهاى پیشرفته چنین مراكزى در سطحى گسترده مردم را پوشش مىدهند و افراد از پرداخت هزینههاى درمانى خود معاف هستند و دولت موظّف است كه هزینههاى درمانى مردم را از طریق بستن مالیات و یا منابع ملّى تأمین كند.
طبیعى است كه وقتى نظام مالیاتى براى تأمین بخشى از بودجه دولت و از جمله تأمین هزینههاى بیمههاى اجتماعى و درمانى شكل گرفت، طبق قانون مردم ملزم به پرداخت مالیات هستند و بخصوص در كشورهاى پیشرفته روشهاى پیچیدهاى به كار گرفته مىشود كه كسى نتواند از پرداخت مالیات شانه خالى كند. گرچه منافع و فواید مالیات متوجّه مالیاتدهنده نیز مىشود ولى بخصوص براى اقشار كمدرآمد و آسیبپذیر جامعه این امكان فراهم مىآید كه در پرتو نظام مالیاتى از خدمات رایگان بیمههاى درمانى و اجتماعى بهرهمند شوند. اما آیا بهتر این است كه این كارها به مردم واگذار شود و آنها با میل و رغبت و داوطلبانه به انجام كارهاى
( صفحه 56 )
عام المنفعه دست زنند و خود به تأسیس مراكز درمانى اقدام كنند تا بیماران از خدمات آنها برخوردار شوند، یا این كه دولت با الزام و اجبار از مردم مالیات بگیرد و به ساختن مراكز درمانى اقدام كند و اقشار كمدرآمد را از خدمات رایگان بهرمند سازد؟ بىشك شكل اوّل بهتر و مطلوبتر است و از این جهت در فلسفه احكام اسلامى به آن توجّه شده و در مقام تشریع احكام نیز مدّ نظر قرار گرفته است. در اسلام توصیه شده كه مردم داوطلبانه بخشى از اموال خود را صرف كارهاى عام المنفعه كنند و با رضا و رغبت دیگران را از مال خویش بهرهمند سازند، چون در این صورت هم ارزش اختیارى عمل حفظ مىشود و افراد به كمال نفسانى و ثواب اخروى دست مىیابند و هم نیازمندىهاى جامعه تأمین مىشود. اما اگر با اكراه و الزام مجبور به پرداخت بخشى از مال خود شوند، ارزش اختیارى عمل از دست مىرود و ثواب و كمالى براى آنان ثابت نمىشود.
از جمله اقدامات خیرخواهانه و داوطلبانه مردم مسلمان و خیّر ما، در طول تاریخ، موقوفاتى است كه همواره منافع كلانى براى جامعه ما داشته است و شاید بتوان گفت كه حتّى روستایى در این مملكت وجود ندارد كه در آن موقوفهاى نباشد تا مردم از منافع آن بهرهمند گردند. اما با وجود والایى و قداست و ارزش این عمل خداپسندانه، متأسفانه در سالهاى اخیر مسأله وقف رو به افول نهاده است و مردم كمتر اقدام به تأسیس موقوفات مىكنند. بعلاوه، ما موقوفات فراوانى داریم كه یا فراموش شدهاند و یا بهرهبردارى صحیحى از آنها نمىشود. بىتردید اگر وقف زنده مىشد و جایگاه آن بازشناخته مىشد، بسیارى از نیازمندىهاى دولت مرتفع مىشد و نیز اگر موقوفات تجدید مىگشت، بار سنگینى از دوش دولت برداشته مىشد؛ در پرتو آن مردم نیز به ثواب بیشترى دست مىیافتند. وقتى مردم با میل و رغبت به كار خیرى دست زنند و هر قدر از اختیار و آزادى عمل بیشترى در انجام كار خیر برخوردار باشند، ثواب بیشترى مىبرند.
عرض كردیم در آن بخشهایى كه انحصارى دولت نیست، اصل این است كه مردم امور را داوطلبانه به دست گیرند و نیازهاى اجتماعى را خود برطرف سازند و كارها به خود مردم واگذار شود، اما اگر مردم اقدام نكردند و در حدّ كفایت نیازهاى اجتماعى داوطلبانه تأمین
( صفحه 57 )
نشد، دولت موظّف است كه با تمهیدات ویژه و وضع و اجراى قوانین الزامى مردم را مجبور به پرداخت مالیات و تأمین هزینه نیازمندىهاى اجتماعى كند.